ذبح کردن (مترادف)
مترادفات قرآنی ذبح کردن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «ذبح»، «ذکّی»، «نحر».
مترادفات «ذبح کردن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
ذبح | ریشه ذبح | مشتقات ذبح | قَالَ إِنَّهُۥ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِيرُ ٱلْأَرْضَ وَلَا تَسْقِى ٱلْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَّا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا۟ ٱلْـَٰٔنَ جِئْتَ بِٱلْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا۟ يَفْعَلُونَ
|
ذکّی | ریشه زکو | مشتقات زکو | حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ ٱلْمَيْتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحْمُ ٱلْخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلْمُنْخَنِقَةُ وَٱلْمَوْقُوذَةُ وَٱلْمُتَرَدِّيَةُ وَٱلنَّطِيحَةُ وَمَآ أَكَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا۟ بِٱلْأَزْلَٰمِ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ٱلْيَوْمَ يَئِسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَٱخْشَوْنِ ٱلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلْإِسْلَٰمَ دِينًا فَمَنِ ٱضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
|
نحر | ریشه نحر | مشتقات نحر | فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنْحَرْ
|
معانی مترادفات قرآنی ذبح کردن
«ذبح»
اصل ذبح بريدن گلوى حيوانات است، و- ذبح- در معنى- مذبوح- نيز هست.
خداى تعالى گويد: و فديناه بذبح، عظيم- 107/ صافات إن الله يأمركم أن تذبحوا بقرة- 67/ بقره ذبحت الفارة: شكماش را پاره كردم كه تشبيهى است از ذبح حيوان، و همچنين عبارت:
ذبحت الدن: سر خمره و كوزه را باز كردم.
خداى تعالى گويد: يذبحون أبناءكم- 49/ بقره يعنى عده زيادى از شما را پى در پى مىكشتند.
سعد الذابح: نام ستارهاى است.
مذابح: گوديهائى كه در سيلگاه بوجود مىآيد.[۱]
«ذکّی»
ذكو: ذكاة و تذكية هر دو بمعنى ذبح حيوان است در اقرب الموارد آمده «ذكى الذبيحة: ذبحها» اين كلمه معانى ديگر هم دارد ولى در قرآن فقط يكبار آنهم در ذبح حيوان بكار رفته است «و ما أكل السبع إلا ما ذكيتم» مائده:
3 يعنى نيمخورده درنده بر شما حرام است مگر آنچه پيش از مردنش آنرا ذبح كنيد و آن در صورتى است كه قبل از مردن از درنده گرفته و ذبح شرعى كنند كه حلال است. و شايد مراد آن باشد كه قبلا ذبح شده باشد. بعد مقدارى از آنرا درنده خورده است كه بقيه حلال مىباشد.
ذبح شرعى شرايطى دارد كه در كتب فقه مذكور است. از جمله شرايط كه در قرآن مجيد ذكر شده ذكر نام خدا هنگام سر بريدن است كه در «ذكر» گذشت و نيز اگر با خفه شدن يا چوب زدن يا از بلندى افكندن يا بشاخ زدن يا براى بتها كشته شده باشد حرام است. (مائده: 3).[۲]
«نحر»
نحر گردن و محل قلاده كه بالاتر از سينه است، نحرته- به گردنش زدم مثل نحر البعير- ذبح كردن شتر آيه: فذبحوها و ما كادوا يفعلون- البقره- 71 كه در باره ذبح كردن گاو معروف قوم بنى اسرائيل است بصورت فنحروها ...آمده است (به روايت عبد الله بن ابى).انتحروا على كذا- با هم جنگيدند كه تشبيهى به حالت ذبح شتران است نحرة الشهر و نحيره- آغاز ماه و گفتهاند پايان هر ماه كه آن روز مثل اينست كه ايام قبل از آن روز ذبح شده است. در آيه گفت:
فصل لربك و انحر- الكوثر/ 2 كه تشويقى بر اين دو ركن عبادت و مراعات آنهاست، يعنى نماز و قربانى كردن كه ناچارا در پى هم هستند اين دو عبادت در هر دينى واجب است و در هر مذهبى، گفتهاند امرى است براى دست گذاردن بر گلوى ذبيحه و قربانى كه به آن اشاره شده و نيز تشويقى است بر كشتن نفس با مقهور نمودن شهوت.
نحرير- دانشمند حاذق و بصير[۳]