زکو (ریشه)

از قرآن پدیا

ریشه «زکو» (ZKW)؛ پاکی، طهارت. این ریشه جمعا 59 بار در قرآن کریم آمده است.

معنای لغوی

زكو: اصل زكوة چنانكه طبرسى و راغب گفته بمعنى نموّ و زيادت است. زكوة در قرآن گاهى بمعنى طهارت و پاكيزگى آمده، مثل‏ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ‏ زَكَّاها» (شمس: 9).

ساخت‌های صرفی در قرآن

زَکَوَ (فعل مجرد): 1 بار

زَکیّ (صفت فعیل): 2 بار

اَزکی (صفت تفضیل): 4 بار

زَکات (اسم): 32 بار

زَکّیَ (فعل باب تفعیل): 12 بار

تَزَکّیَ (فعل باب تفعّل): 8 بار

برای مشاهده تفصیلی آیات، نک: زکو (واژگان)

ریشه‌شناسی

زبان واژه آوانگاری معنا توضیحات ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان Orel,
سامی باستان
عبری זָכָה زاکا zākā فعل. تمیز، پاکیزه و طاهر و خالص بودن (اغلب در معنای اخلاقی) vb. be clear, clean, pure (alw. in

moral sense)

نیز رابطه با عربی. ذکا Gesenius, 269
זָכַךְ زاکَک zākak فعل. روشن بودن، تمیز بودن، طاهر بودن vb. be bright,clean, pure (kindred

with foregoing)

هم‌خانواده با مورد قبل (זָכָה)
זַךְ زَک zak صفت. طاهر و خالص، تمیز و پاک adj. pure, clean
זָכוּ زاکو zākū خلوص، عصمت purity, innocence Gesenius, 1091
اوگاریتی - DelOlmo, -
آرامی דְּכָא

דְּכִי

دکا

دکی

dkā

dkī

تمیز بودن، پاک بودن پاک شدن، تبرئه شدن، پاک شدن از گناه.

سزاوار بودن، ممتاز، پذیرفته شده

to be clean, pure; to be cleared, acquitted, cleansed from sin;

to be deserving', privileged, admitted

Jastrow, 307
זָכָה

זכי

زاکا

زکی

zākā

zky

[پاک بودن، روشن بودن،] تبرئه شدن، راست بودن [to be pure, clear,] to be

acquitted, be right

Jastrow, 398
זְכוּת

זְכוּתָא

زکوت

زکوتا

zkūt

zkūtā

1. تبرئه، حکم مساعد، دادخواست در دفاع.

2. نیکی کردن، برکت دادن

3. نفوذ محافظتی

رفتار خوب، شایستگی

4. مزیت، امتیاز،

سود

1. acquittal, favorable judgment, plea in defence.

2. doing good, blessing

3. the protecting infiuence

of good conduct, merit

4. advantage,privilege,

benefit

سریانی ܕܟܐ

ܕܟܝ

دکا

دکی

dkā

dkī

پاک و طاهر بودن یا شدن؛

الف. پاک شدن، خالص شده، ساخته شده یا عاری از جذام، یا از تسخیر شیطانی

ب. تطهیر کردن یا طاهر بودن کسی به صورت تشریفاتی

استعاره. روشن بودن، توضیح داده شده.

to be or be made pure or clean;

a) to be cleansed,

purified, made or declared free from leprosy,

from demoniacal possession.

b) to purify

oneself or be purified ceremonially. Metaph.

to be made clear, explained.

PayneSmith, 91, 115
ܙܟܘܬܐ زکوتا zkūta پیروزی، جایزه پیروزی

توجیه، برائت، بی گناهی

victory, the reward of victory

justification, acquittal, innocence

مندایی zakaia زَکَیا پاک، معصوم، بی‌گناه، بی لک، بی‌لکه، پیروز pure, innocent, guiltless, unspotted,

unsullied; victorious

Macuch, 158
zaku

zakuta

زکو

زکوتا

بی گناهی، پاکی، توجیه، پیروزی، شایستگی، فضیلت innocence, purity, justification, victory,

merit, virtue

dakia داکیا تمیز، طاهر و خالص clean, pure Macuch, 99
dakata دکاتا پاکیزگی purity متأثر از زکات عربی
فنیقی، پونیک، پالمیری، هترا zky پاک و خالص

پاکیزه از منظر آیینی

بی‌گناه

پیروز

pure;

ritually pure

innocent

victorious

Hoftijzer, 320-321
اکدی/آشوری zaku(m) I, II زکو پاک، تمیز

پاک و تمیز بودن (شدن)

pure, clear

to be(come) clear,

pure

Black, 443
zakūtu زکوتو پاکسازی، معافیت cleansing, exemption
حبشی zkk, zakka تمیز بودن، پاک بودن be pure, be clean برگرفته از عبری. zkk Leslau, 636
سبائی ZKW*

zkt

زکو فضل و نعمت خدا God’s grace داده مشکوک؟ Beeston, 170
عربی زکو

زکات

نیز: ذکی

پاک بودن، خوب بودن مشکور، 334

Jeffery, 152-153

مشکور، 266

منابع

زکو (واژگان)

منابع ریشه شناسی