مکان مرتفع (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی مکان مرتفع

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «ربوة»، «امتاً»، «حدب»، «ریع»، «احقاف»، «نجد».

مترادفات «مکان مرتفع» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
ربوة ریشه ربو مشتقات ربو
وَمَثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمُ ٱبْتِغَآءَ مَرْضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍۭ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَـَٔاتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
امتا ریشه امت مشتقات امت
لَّا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجًا وَلَآ أَمْتًا
حدب ریشه حدب مشتقات حدب
حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ
ریع ریشه ریع مشتقات ریع
أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةً تَعْبَثُونَ
احقاف ریشه حقف مشتقات حقف
وَٱذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُۥ بِٱلْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ ٱلنُّذُرُ مِنۢ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِۦٓ أَلَّا تَعْبُدُوٓا۟ إِلَّا ٱللَّهَ إِنِّىٓ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
نجد ریشه نجد مشتقات نجد
وَهَدَيْنَٰهُ ٱلنَّجْدَيْنِ

معانی مترادفات قرآنی مکان مرتفع

«ربوة»

رَبْوَة، رِبْوَة، رُبْوَة، رِبَاوَة (سرزمين بلند و مرتفع) خداى تعالى گويد: (إِلى‏ رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِينٍ‏- 50/ مؤمنون) (به سرزمين مرتفعى كه آب جارى داشت).

ابو الحسن مى‏گويد: الرَّبْوة- با فتحه حرف (ر) نيكوتر است زيرا مى‏گويند: رُبًى‏ و رَبَا فُلَانٌ: يعنى او به فلاتى رسيد.

رَبْوَة- را- رَابِيَة- نيز گويند گويى كه خودش مكانى بلند يافته و از اين معنى مى‏گويند:

رَبَا: افزون شد و فراتر رفت.

خداى تعالى گويد: (فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ‏- 5/ حج).

و آيه (فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً- 17/ رعد) (پس سيلاب كفى برآمده برداشت) و (فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِيَةً- 10/ حاقّه) (عذابى مافوقشان در برشان گرفت).

أَرْبَى‏ عليه: بر او اشراف و احاطه يافت.

رَبَيْتُ‏ الولد فَرَبَا: فرزند را تربيت كردم و رشد كرد، كه از همين واژه است، و گفته‏اند اصلش از مضاعف يعنى (ربّ) است كه يك حرف آن براى تخفيف در لفظ به حرف (ى) تبديل شده مثل تظنّنْتُ- كه- تظنّيْتُ شده است.

الرِّبَا: يعنى افزونى بر سرمايه، ولى واژه- ربا- در شرع مخصوص به افزون شدن‏ سرمايه با غير از سود شرعى است و به اعتبار اين افزونى و زيادى خداى تعالى گويد:

(وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ‏ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ‏- 39/ روم).

يعنى: (آنچه را كه به- ربا- مى‏دهيد تا از مال مردم مالتان بيشتر شود در پيشگاه خدا افزون نمى‏شود بلكه در آنچه را كه زكات مى‏دهيد و خشنودى خدا مى‏جوئيد از فزونى يافتگان هستيد).

و در آيه ديگر تنبّه و هشدار مى‏دهد كه: (يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي‏ الصَّدَقاتِ‏- 276/ بقره).

يعنى: (خداوند ربا را مى‏كاهد و از بركت مى‏اندازد و محو مى‏كند ولى صدقات و بخشايش را با بركت فزونى مى‏دهد) زيادى و فزونى معقول با واژه بركة- كه از- ربا- بالاتر و فزونتر است تعبير شده چنانكه در مقابل آيه (وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً ... 39/ روم) مى‏گويد:

(وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ‏- 39/ روم).

أُرْبِيَّتَان‏: دو قسمت گوشت بن ران در قسمت ميانى (كشاله ران) آن است كه بالا مى‏آيد.

الرَّبْو: نفس عميق و بلند كه به تصوّر بالا آمدن سينه اينچنين ناميده شده و لذا مى‏گويند:

هو يتنفّس الصُّعَداء: او نفس بلند و عميقى مى‏كشد و امّا:

الرَّبِيئَة: با حرف همزه به معنى طلايه و پيشقراول از اين باب نيست.[۱]

«امتاً»

بلندى. مكان مرتفع (اقرب الموارد) «لا تَرى‏ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» طه: 107 يعنى در زمين پستى و بلندى نمى‏بينى از قرينه‏ى امت فهميده ميشود كه «عوج» بمعنى انخفاض و پستى است. در قاموس گويد: امت يعنى مكان مرتفع، تپّه‏هاى كوچك، پستى و بلندى، و اختلاف در شيئى. ولى مراد از آن در آيه، بلندى است، و اين آيه عبارت اخرى آيه‏ى ما قبل است كه فرموده‏ «فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً» قاع بمعنى گسترده و صفصف بمعنى هموار است.[۲]

«حدب»

حَدَب‏ يعنى كوژ پشت و خميده شده، جايز است كه اصل اين واژه، از حدب الظّهر يعنى خميده پشت گرديد، باشد.

حَدِبَ‏ الرّجل‏ حَدَباً فهو أَحْدَب‏ و احْدَوْدَبَ‏- يعنى پشتش دو تا شد. ناقة حَدْبَاء-

براى شتر تشبيهى از همان معنى است و سپس هر چيزى كه از پشت زمين ارتفاع پيدا كرده حدباء ناميده شده.

خداى تعالى گويد: (وَ هُمْ مِنْ كُلِ‏ حَدَبٍ‏ يَنْسِلُونَ‏- 96/ انبياء). (اشاره بجايگاه زندگى- يأجوج و مأجوج- است كه در مرتفعات مى‏زيند و در بازگشايى سدّ از بلنديها و تل‏ها مى‏دوند).[۳]

«ریع»

الرِّيع‏ جاى بلندى است كه از دور نمايان باشد، مفردش- رِيعَة است.

خداى تعالى مى‏گويد: (أَ تَبْنُونَ بِكُلِ‏ رِيعٍ‏ آيَةً- 128/ شعراء) يعنى در هر جاى رفيع و بلند. (آيا در هر مكان مرتفعى قصرى و نشانه‏اى مى‏سازند).

رَيْع‏ البئر: سنگ چينى كه اطراف چاه بنا شده و بلند است.

رَيْعَان‏ كلِّ شى‏ء: آغاز هر چيز كه از آن ظاهر مى‏شود. و به طور استعاره به زيادتى‏ و دستآوردها- رَيْع- گفته مى‏شود. تَرَيَّعَ‏ السَّحَابُ: ابرها جمع شدند.[۴]

«احقاف»

در آيه (إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ‏ بِالْأَحْقافِ‏- 21/ احقاف) (وقتى كه در سرزمين احقاف قوم خويش را بيم داد). أَحْقَاف‏ جمع‏ حِقْف‏- يعنى خطّ طولانى از ريگ روان كه به چپ، و راست روان است.

ظبى‏ حَاقِف‏- آهويى كه در ريگستان نشسته و ساكن است.

احْقَوْقَفَ‏- همانند حركت ريگهاى روان خم شده است و بچپ و راست مى‏رود: شاعر گويد:سماوة الهلال حتّى احقوقفا[۵]

«نجد»

نَجْد جاى مرتفع و پرتگاه، در آيه: وَ هَدَيْناهُ‏ النَّجْدَيْنِ‏- البلد/ 10 در اين آيه مثالى براى راه حق و باطل در عقيده و راست و دروغ در سخن آورده شده و هم چنين- نجدين- يعنى دو كار جميل و زشت، ستوده و ناستوده، آيه ميگويد كه آن راههاى عقيده و سخن و عمل همان است كه شناسانده شده است چنانكه فرموده: إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ‏- الانسان/ 3 و نيز نَجْد نام ناحيه‏اى است- و أَنْجَدَهُ‏- قصد او را نمود. و به مردى كه بسيار قوى و بلند مرتبه است- نَجِد و نَجِيد و نَجْد- ميگويند، اسْتِنْجَاد- طلب بزرگى- أَنْجَدَنِى‏- با بزرگوارى مرا يارى كرد يا با شجاعت و نيرويش. و گاهى- اسْتِنْجَاد- بمعنى قوى شدن است.

اما به كسيكه مغلوب شده و بسختى افتاده است- مَنْجُود ميگويند، نَجْد- عرق بدن است و نَجَدَهُ‏ الدهرُ- روزگار او را تقويت كرد زيرا با تجربه و قوى شد.

ابن‏ نَجْدَة- با تجربه و كارآزموده- نِجَاد- فرش منزل يا راه بام و خانه‏

- نَجَّاد- رفوگر، نِجَادُ السيف- حمايل شمشير، نَاجُود- صافى نوشابه و شربت.[۶]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 40-39
  2. قاموس قرآن، ج‏1، ص: 109-108
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 458-457
  4. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 125-124
  5. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 525
  6. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 286-285