رویا (مترادف)

از قرآن پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۵۲ توسط Shojaei (بحث | مشارکت‌ها) (Shojaei صفحهٔ خواب (مترادف) را به رویا (مترادف) منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مترادفات قرآنی خواب

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «منام»، «رویا»، «احلام».

مترادفات «خواب» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
منام ریشه نوم مشتقات نوم
إِذْ يُرِيكَهُمُ ٱللَّهُ فِى مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَىٰكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَٰزَعْتُمْ فِى ٱلْأَمْرِ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُۥ عَلِيمٌۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ
رویا ریشه رأی مشتقات رأی
قَالَ يَٰبُنَىَّ لَا تَقْصُصْ رُءْيَاكَ عَلَىٰٓ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا۟ لَكَ كَيْدًا إِنَّ ٱلشَّيْطَٰنَ لِلْإِنسَٰنِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ
احلام ریشه حلم مشتقات حلم
قَالُوٓا۟ أَضْغَٰثُ أَحْلَٰمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ ٱلْأَحْلَٰمِ بِعَٰلِمِينَ

معانی مترادفات قرآنی خواب

«منام»

النوم‏ اين واژه به چند وجه تفسير شده است كه همه صحيح است البته از نظرات گوناگون، گفته‏اند:

1- خواب يا نوم سستى و استراحت اعصاب مغز است بواسطه رطوباتى كه بآن رسيده است.

2- نوم همان مرگى است كه خداوند بدون مرگ حتمى و حقيقى انجام ميدهد. در آيه گفت:

الله يتوفى الأنفس‏- الزمر/ 42 3- خواب نوعى مرگ سبك است و مرگ خواب سنگين. رجل‏ نؤوم‏ و نومة- مرد پر خواب. منام‏- همان‏ نوم‏ و خواب است. در آيه فرمود:

و من آياته‏ منامكم‏ بالليل‏- الروم/ 23 و و جعلنا نومكم‏ سباتا- النباء/ 9 و لا تأخذه سنة و لا نوم‏- البقره/ 255 نومة- بمعنى گمنام نيز بكار رفته است، استنام‏- يعنى اطمينان يافت، منامة- جامه خواب، نامت‏ السوق- بازار كساد است، نام‏ الثوب- لباس كهنه شد، بر اساس تشبيه واژه نوم براى لباس كهنه بكار ميرود.[۱]

«رویا»

رأى‏: كه حرف دوم يا عين الفعل آن همزه و حرف سوم يا لام الفعل آن حرف (ى) است چنانكه مى‏گويند- رؤية: ديدن، و شاعر حرف (ى) را مقلوب كرده و مى‏گويد:و كل خليل راءني فهو قائل‏/من أجلك هذا هامة اليوم أو غد و از فعل مضارعش حرف همزه حذف شده است مى‏گويند: ترى و يرى و نرى:

(مى‏بينى- مى‏بيند- مى‏بينيم) در آيه: (فإما ترين‏ من البشر أحدا- 26/ مريم).

(مربوط به تولد حضرت عيسى عليه السلام خطاب به مريم است كه مى‏گويد اگر كسى را از آدميان ديدى بگو من براى خدا روزه سكوت گرفته‏ام كه امروز با هيچ انسانى سخن نگويم).

و آيه: (أرنا الذين أضلانا من الجن و الإنس‏- 29/ فصلت).

(كفار با ديدن عذاب مى‏گويند: خدايا كسانى از جن و انس كه ما را گمراه كردند به ما بنمايان تا زير لگدهامان خردشان كنيم) ارنا- نيز خوانده شده.

رؤية: ديدن و ادراك چيزى است كه ديدنى و قابل ديدن باشد ديدن بنا به نيروى نفسانى انواعى دارد.

اول- ديدن و ادراك با حواس ظاهر و آنچه را كه بر اين اساس باشد مثل:

آيه: (لترون‏ الجحيم ثم لترونها عين اليقين‏- 7/ تكاثر) (دوزخ را به طور قطع خواهيد ديد و آنگاه به ديده يقين هم آن را خواهيد ديد).

و آيه: (و يوم القيامة ترى الذين كذبوا على الله‏- 60/ زمر) (تو در قيامت كسانى كه بر خدا تكذيب كردند خواهى ديد).

و آيه: (فسيرى‏ الله عملكم‏- 105/ توبه) (بزودى اعمالتان را خداوند خواهد ديد). هر چند كه ديدن خداى تعالى كه در اين آيه اشاره شده است به صورت ديدن حواس جريان يافته و بيان شده است اما- حاسه و حواس- بر خداى تعالى صحيح نيست، او متعالى از آن است.

و آيه: (إنه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم‏ 27/ اعراف) دوم- ديدن با وهم و تخيل مثل- ارى ان زيدا منطلق: خيال مى‏كنم كه زيد رفته باشد، مثل آيه: (و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا- 50/ انفال).

سوم- ديدن با تفكر و انديشه، مثل آيه: (إني‏ أرى‏ ما لا ترون‏- 48/ انفال).

چهارم- ديدن و ادراك با عقل و خرد و بر اين معنى آيه: (ما كذب الفؤاد ما رأى‏- 11/ نجم) و همين طور آيه: (و لقد رآه‏ نزلة أخرى‏- 13/ نجم) نيز حمل و تعبير شده است.

(قلب او آنچه را كه ديد دروغ ندانست چرا با پيامبر صلى الله عليه و آله در باره آنچه كه مى‏بيند ستيزه مى‏كنيد او بار ديگر نيز فرشته را ديد).

فعل رأى، اگر متعدى به دو مفعول شود اقتضاى معنى علم و دانش دارد مثل آيات (و يرى الذين أوتوا العلم‏- 6/ سباء) و (إن‏ ترن‏ أنا أقل منك‏ 39/ كهف) (اگر علم دارى كه من از تو كمترم) أ رأيت‏- مثل- أخبرني است يعنى به من بگو و خبر ده كه گاهى ضمير (ك) به آخر آن افزوده مى‏شود و حرف (ت) در حالت تثنيه و جمع و تأنيث به حال خود باقى است فقط ضمير (ك) تغيير مى‏كند.

مثل آيات: (أ رأيتك‏ هذا الذي‏- 62/ اسراء) و (قل أ رأيتكم‏- 40/ انعام).

اما در آيات: (أ رأيت الذي ينهى‏- 9/ علق) و (قل أ رأيتم ما تدعون‏- 4/ احقاف) و (قل أ رأيتم إن جعل الله‏ 71/ قصص) و (قل أ رأيتم إن كان‏- 52/ فصلت) و (أ رأيت إذ أوينا- 63/ كهف).

همه اين آيات در معنى آگاهى و هشدار است (آيا نيستيد، آيا نمى‏دانى- آيا نمى‏دانيد).

الرأي‏: باور و اعتقاد نفسانى در باره دو امر نقيض كه قبول يكى از آنها در ظن و گمان غلبه دارد و بر اين معنى است آيه: (يرونهم مثليهم‏ رأي‏ العين‏- 13/ آل عمران) يعنى:

بنا به حكم مشاهده و ديدن، چنان مى‏پنداشتيد كه هر دو گروه (مؤمن و كافر) همانند و در سخن مى‏گوئى: فعل ذلك‏ رأي‏ عيني: او آن را در جلوى چشمم انجام داد و يا راءة عيني. روية و تروية: انديشيدن و تفكر در چيزى و برگرداندن تصور آن چيز به ميان خاطرات نفسانى است براى كسب نظر و انديشه صحيح.

مروي‏ و مرتئي‏: متفكر و انديشمند (اسم فاعل از (روية و تروية از باب- تفعيل و تفعله است) و اگر- رأيت- با حرف (إلى) متعدى شود در حكم و در معنى نظرى با ارزش و اعتبار است.

در آيات: (أ لم‏ تر إلى ربك‏- 45/ فرقان) و (بما أراك‏ الله‏- 105/ نساء) يعنى: به آنچه كه تو را مى‏آموزد.

الراية: پرچم و علامتى كه براى ديدن از دور افراشته و نصب شده است.

مع فلان‏ رئي‏ من الجن: (چنان مى‏نمايد كه با او اثرى و علامتى از جنون است).

أرأت‏ الناقة فهي‏ مرء: وقتى است كه شتر مادينه علائم آبستنى را ظاهر كند به طورى كه صدق نوزادش دانسته شود.

الرؤيا: آنچه كه در خواب ديده مى‏شود- رؤيا- بر وزن فعلى- است كه همزه آن تخفيف داده شده و با حرف (و) گفته مى‏شود.

روايت شده است كه‏ «لم يبق من مبشرات النبوة إلا الرؤيا».

يعنى: (به غير از رؤيا چيزى از مژده دهندگان به غيب نمانده است و به گفته سعدى در تفسير همين حديث مى‏گويد:نگر خواب را بيهده ننگرى‏/يكى بهره دانش ز پيغمبرى‏ و فرمود (لقد صدق الله رسوله الرؤيا بالحق‏- 27/ فتح) و (ما جعلنا الرؤيا التي أريناك‏- 60/ اسراء) و در آيه: (فلما تراءا الجمعان‏- 61/ شعراء).

يعنى: همين كه رو در رو و نزديك به هم شدند، به طورى كه هر يك از آنها در موقعيتى قرار گرفتند كه ديگرى را مى‏ديدند و در همين معنى است- لا يترأى نارهما- و- منازلهم‏ رئاء: خانه‏هاشان مقابل هم بود.

فعل ذلك‏ رئاء الناس: آن كار را براى نماياندن به ديگران و دنباله روى مردم‏ انجام داد.

مرآة: آينه و چيزى كه صورت اشياء در آن ديده شود، بر وزن- مفعله از رأيت است- مثل- مصحف از صحفت- جمع مرآة- مرائي‏ است.

الرئة: محل تنفس و عضو ظاهر و گسترده از قلب و جمعش از لفظش‏ رؤون‏ است.

ابو زيد ميگويد:حفظنا همو حتى اتى الغيظ منهمو/قلوبا و اكبادا لهم و رئينا

رئته‏: به ريه‏اش زدم.[۲]

«احلام»

الحلم‏ يعنى خود دارى نفس و طبيعت از هيجان و برآشفتگى و خشم، جمعش- أحلام‏- است. خداى تعالى گويد: (أم تأمرهم‏ أحلامهم‏- 32/ طور) گفته‏اند- أحلام- در اين آيه يعنى عقلهاشان فرمانشان مى‏دهد، معنى حلم در حقيقت علم و خرد نيست ولى آنرا بعقل تفسير كرده‏اند زيرا حلم يكى از اسباب و لوازم عقل است.

فعل اين واژه- حلم‏ و حلمه‏ العقل و تحلم‏- است (بردبار شد و عقل و خرد او را بردبار و شكيبا كرد).

أحلمت‏ المرأه- آن زن فرزندانى بردبار زائيد.

خداى تعالى گويد: (إن إبراهيم‏ لحليم‏ أواه منيب‏- 75/ هود) يعنى: براستى كه ابراهيم شكيبا و بسيار دعا كننده و پيوسته متوجه به خدا است.

و آيه (فبشرناه بغلام حليم‏- 101/ صافات): به فرزندى كه در او نيروى پايدارى و شكيبائى يافت مى‏شود مژده‏اش داديم.

و (و إذا بلغ الأطفال منكم‏ الحلم‏- 59/ نور): زمان بلوغ زيرا در آنحال حلم و شكيبائى سزاوار اوست.

حلم‏ فى نومه‏ يحلم‏ حلما و حلما يا حلما و تحلم‏ و احتلم‏ و حلمت‏ به فى نومى: همه در معنى خواب ديدن است.

خداى تعالى گويد: (قالوا أضغاث‏ أحلام‏- 44/ يوسف) (گفتند خوابهاى پريشان است).

حلمة- بوزينه بزرگ، زيرا به نظر بردبار و صبور مى‏آيد چون زياد آرام است.

حلمة الثدى- يعنى پستان بزرگ كه تشبيهى از همان- حلمة- يعنى ميمون با وقار و بزرگ است.

به دليل ناميدن پستان به قراد (ميمون بزرگ) در شعر شاعر كه مى‏گويد:كأن قرادى زوره طبعتهما/بطين من الحولان كتاب أعجمى‏

حلم‏ الجلد- در وقتى بكار مى‏رود كه پوست بدن كنه مى‏زند.

حلمت‏ البعير- كنه‏ها را از شتر دور كردم، و مى‏گويند:

حلمت‏ فلانا- با او مدارا كردم تا سكونت و آرامش يابد، اين عبارت از همان معنى ازاله كنه از بدن حيوان، و بهبودى و آرامش دادن به او و رفع ناراحتى و خارش و درد از حيوان، گرفته شده.[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 412
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 131-127
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 538-536