رعد و برق (مترادف)
مترادفات قرآنی رعد و برق
«رعد و برق»؛ غرش و نور شديدى كه از برخورد دو قطعه ابر باردار ايجاد مىشود.[۱] مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «رعد»، «برق»، «صاعقه».
مترادفات «رعد و برق» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
رعد | ریشه رعد | مشتقات رعد | |
برق | ریشه برق | مشتقات برق | |
صاعقة | ریشه صعق | مشتقات صعق |
معانی مترادفات قرآنی رعد و برق
«رعد»
الرَّعْد: غرّش و صداى ابرها.
روايت شده- رعد - فرشتهاى است كه ابرها را مىراند.
مىگويند: رَعَدَتِ السّماءُ و بَرَقَتْ و أَرْعَدَتْ و أَبْرَقَتْ- و نيز رعد و برق كنايه از ترساندن است.
صَلَفٌ تَحْتَ رَاعِدَة: لاف و گزافى در لواى سر و صداى زياد و در باره كسى بكار مىرود كه مىگويد و تحقيق نمىكند.
رِعْدِيد: ترسوى لرزان و مضطرب.
أُرْعِدَتْ فَرَائِصُهُ خَوْفاً: بند بندش از ترس مىلرزيد.[۲][۲]
«برق»
البَرْق، درخشش توليد شده از برخورد ابرهاست، خداى فرمايد (فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ- 19/ بقره)- برق، أبرق، برّق- در باره هر چيزى كه بدرخشد و بتابد گفته مىشود مانند: سيف بارق- شمشيرى برّاق و درخشنده.
بَرِقَ و بَرَقَ- يكى است و در باره چشم به گاه بيم و اضطراب كه مردمك ديده حركت مىكند و مىنگرد بكار مىرود، خداى فرمايد: (فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ- 7/ قيامه) كه برق هم خوانده شده.
از واژه- برق- گاهى معنى اختلاف رنگ متصوّر مىشود چنانكه مىگويند البَرْقَة الأرض- زمينى كه سنگهاى رنگارنگ دارد.
الأَبْرَق- كوهى كه سياه و سپيد بنظر مىآيد. و چشم را هم بهمين علّت يعنى سپيدى و سياهيش- برقاء- گويند.
ناقة بَرُوق- شترى كه دمش را بخاطر آبستن بودن بلند مىكند و نشان مىدهد و آبستن نباشد.
البَرْوَقَة- درختى كه در هواى أبرى، سبزتر مىنمايد و در مثل مىگويند.
أشكر من بروقة- شادابتر از درخت سبز ، برق طعامه بزيته- وقتى است كه در طعام كمى روغن مىريزند و مشخص مىشود.
البَارِقَة و الأُبَيْرِق براى درخشش شمشير بكار مىرود.
البُرَاق- مركب سوارى پيامبر (ص) به گاه معراج.
و اللّه اعلم بكيّفيته الإِبْرِيق معروف است، از واژه- برق- تصوّر حالات درونى كه با صدا و كلمات و برافروختگى چهره ظاهر مىشود نيز هست چنانكه مىگويند:
بَرَقَ فلانٌ و رعد و أَبْرَقَ و أرعد- در موقعى كه كسى ديگرى را با پرخاش، و خروش تهديد مىكند.[۳]
«صاعقه»
الصَّاعِقَةُ و الصّاقعة: از نظر لفظ و معنى به هم نزديكند و همان غرش سهمگين و بزرگ است، جز اينكه- صَقْع- صدا در أجسام زمينى و- صَعْق- صدا در اجسام آسمانى است.
بعضى از واژه شناسان، گفتهاند: واژه- صَاعِقَة- سه وجه دارد:
1- مرگ، مثل آيات: (فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ- 86/ زمر) (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ- 153/ نساء).
2- عذاب، مثل آيه: (أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ- 13/ فصّلت).
3- آتش، مثل آيه: (وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ- 13 رعد) آنچه را كه ذكر شد در واقع نتايجى است كه از صاعقه حاصل مىشود زيرا صاعقه صداى سهمگين و شديد از آسمان است و سپس از او فقط آتش و عذاب و مرگ نتيجه مىشود و در واقع يك چيز است و اين نتايج از تأثيرات آن است.[۴]