وارد شدن (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی وارد شدن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «دخل»، «ولج»، «صلی»، «سلک».

مترادفات «وارد شدن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
دخل ریشه دخل مشتقات دخل
وَدَخَلَ مَعَهُ ٱلسِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّىٓ أَرَىٰنِىٓ أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ ٱلْءَاخَرُ إِنِّىٓ أَرَىٰنِىٓ أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِى خُبْزًا تَأْكُلُ ٱلطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِۦٓ إِنَّا نَرَىٰكَ مِنَ ٱلْمُحْسِنِينَ
ولج ریشه ولج مشتقات ولج
إِنَّ ٱلَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بِـَٔايَٰتِنَا وَٱسْتَكْبَرُوا۟ عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدْخُلُونَ ٱلْجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلْجَمَلُ فِى سَمِّ ٱلْخِيَاطِ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِى ٱلْمُجْرِمِينَ
صلی ریشه صلی مشتقات صلی
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ ٱلْقَرَارُ
سلک ریشه سلک مشتقات سلک
كَذَٰلِكَ سَلَكْنَٰهُ فِى قُلُوبِ ٱلْمُجْرِمِينَ

معانی مترادفات قرآنی وارد شدن

«دخل»

الدخول‏، نقطه مقابل- خروج- است كه در زمان و مكان و كارها بكار مى‏رود مثل دخل مكان كذا- خداى تعالى گويد:

و ادخلوا هذه القرية- 58/ بقره).

و ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون‏- 32/ نمل).

و ادخلوا أبواب جهنم خالدين فيها- 27/ زمر).

و و يدخلهم‏ جنات تجري من تحتها الأنهار- 22/ مجادله).

و يدخل‏ من يشاء في رحمته‏- 8/ شورى).

و و قل رب‏ أدخلني‏ مدخل‏ صدق‏- 80/ اسراء).

پس مدخل- (جاى در آمدن) از- دخل، يدخل- و مدخل (جاى وارد كردن) از- أدخل- يدخل- است.

و آيات: ليدخلنهم مدخلا يرضونه‏- 59/ حج) و مدخلا كريما- 31/ نساء) با دو وجه خوانده شده:

1- ابو على فسوى مى‏گويد: كسى كه مدخلا را با فتحه حرف (م) بخواند گوئى اشاره باين است كه آنها قصد رفتن آنجا را مى‏نمايند و اين گروه همانها هستند كه خداوند مى‏گويد:

الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنم‏- 34/ فرقان).

يعنى: (كسانى كه دستجمعى بر رويها و چهره‏يشان بسوى جهنم محشور مى‏شوند) و همينطور آيه: إذ الأغلال في أعناقهم و السلاسل‏ 71/ غافر).

2- و كسيكه در آيه فوق‏ مدخلا كريما- 31/ نساء) با ضمه حرف (م) بخواند مثل معنى آيه:

ليدخلنهم مدخلا يرضونه‏- 59/ حج) هستند (در جايى كه خشنودشان مى‏كند واردشان مى‏سازيم).

ادخل‏- در داخل شدن كوشش كرد (از مصدر- ادخال‏- يعنى سعى در داخل شدن).

خداى تعالى گويد: لو يجدون ملجأ أو مغارات أو مدخلا- 57/ توبه) (اگر پناهگاه يا جائيكه بسختى داخل شدند مى‏يافتند).

الدخل‏- كنايه از فساد و دشمنى درونى و پنهانى است مثل: الدغل يعنى فريبكارى و يا اينكه- الدخل‏- كنايه از خواندن باصل و نسب غير واقعى و غير خويشاوندى است، فعلش- دخل‏ دخلا- است.

خداى تعالى گويد: تتخذون أيمانكم دخلا بينكم‏- 92/ نحل).

(سوگندهاتان را وسيله دغلكارى يا باليدن باصل و نسب قرار مى‏دهيد).

دخل‏ فلان فهو مدخول‏- كنايه از كودنى و بلاهت در عقل، و فساد در اصل و نسب است.

شجرة مدخولة- درخت غير پيوندى و خود روى.

الدخال‏ فى الإبل- شترى كه آب خورده و مجددا براى همراهى با شتر ديگر در آبشخور مى‏رود.

الدخل‏- پرنده كوچكى كه در شاخه‏هاى متراكم درختان مى‏نشيند.

الدوخلة- زنبيلى كه از برگ خرما مى‏سازند (الدوخلة).

دخل‏ بامرأته- كنايه از رسيدن بهمبسترى با همسر است.

خداى تعالى گويد: من نسائكم اللاتي دخلتم بهن فإن لم تكونوا دخلتم بهن فلا جناح عليكم‏- 23/ نساء).[۱]

«ولج»

ولوج‏ داخل شدن در تنگناهاست فرمود:

حتى‏ يلج‏ الجمل في سم الخياط- الاعراف/ 40 منوط دانستن كارى و چيزى به ناممكن با (تعليق به محال) و آيه.

يولج‏ الليل في النهار و يولج النهار في الليل‏- الحديد/ 6 هشدار و بيدارباشى است براى انسانها تا بفهمند كه خداوند چگونه عالم را تركيب و پيوسته بهم آفريده از ساعت شب به روز ميافزايد و از روز به شب و اين كار بر طبق طلوع و غروب خورشيد و فصول مختلف است.

مقدار شب از روز فزون بود و بذل شد/ناقص همه آنرا شد و كامل همه اين را

وليجة- نااهل و غير اهل بهر كسى كه اعتماد كنى و او اهلش نباشد چنانكه گفته‏اند:- فلان وليجة في القوم- خود را به آن قوم منسوب كرده در حالى كه از آنها نيست اين امر در انسان يا حيوان تفاوت ندارد، فرمود:

و لم يتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة- التوبه/ 16 غير از خداى تعالى و پيامبرش و مؤمنين نااهلانى كه از شما نيستند دوست و سرپرست و محرم خويش نگيريد و قرار ندهيد، اين آيه مانند آيه‏اى است كه فرمود.

يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى أولياء- المائده/ 51 رجل خرجة ولجة- مردى كه زياد داخل و خارج ميشود.[۲]

«صلی»

صلى: ملازمت. «صلى‏ الرجل النار: لزمها» (مجمع). بريان كردن نيز گفته‏اند: «صلى‏ اللحم: شواه» دخول، سوختن، چشيدن عذاب آتش نيز گفته‏اند.

ملازمت و دخول بآيات قرآن مناسب است‏ «فسوف يدعوا ثبورا. و يصلى‏ سعيرا» انشقاق: 11 و 12. بزودى وا هلاكا گويد و ملازم آتش مشتعل گردد. «سيصلى‏ نارا ذات لهب» مسد: 3.

بآتش شعله‏دار ملازم ميشود.

«اصلوها اليوم بما كنتم تكفرون» يس: 64. در اثر كفرتان ملازم جهنم شويد. «ثم الجحيم‏ صلوه‏» حاقه: 31.

سپس او را ملازم جحيم كنيد.

صال: (اسم فاعل) ملازم و داخل‏ «إلا من هو صال‏ الجحيم» صافات: 163.

اصطلاء: گرم شدن با آتش‏ «لعلي آتيكم منها بخبر أو جذوة من النار لعلكم‏ تصطلون‏» قصص: 29. شايد از آن خبرى بياورم يا تكه‏اى از آتش كه شايد گرم شويد. همچنين است آيه 7 سوره نمل.[۳]

«سلک»

السلوك‏: نفوذ و داخل شدن در راه و در گذشتن از آن.

سلكت‏ الطريق و سلكت‏ كذا فى طريقه: (راه را طى كردم و در راهش آنگونه وارد شدم) خداى تعالى گويد: (لتسلكوا منها سبلا فجاجا- 20/ نوح) (تا راههاى فراخ و گسترده آن را طى كنيد و راهسپر آن باشيد).

و (فاسلكي‏ سبل ربك ذللا- 69/ نحل) (سپس راههاى پروردگار را به فرمانبرى طى كن) و (يسلك‏ من بين يديه‏- 27/ جن) و (و سلك لكم فيها سبلا- 53/ طه)

و از معنى دوم اين واژه راهروى و راه پيمودن فطرى و معنوى يا اعتقادى است در آيات:

(ما سلككم‏ في سقر- 42/ مدثر) و (كذلك‏ نسلكه‏ في قلوب المجرمين‏- 12/ حجر)و (كذلك‏ سلكناه‏- 200/ شعراء).و (فاسلك فيها- 27/ مؤمنون)و (يسلكه عذابا- 17/ جن) بعضى گفته‏اند: سلكت‏ فلانا طريقا: (سلك با دو مفعول ذكر مى‏شود يعنى او را راهى نماياندم و در آن راه وارد كردم) پس در آيه اخير عذابا مفعول دوم است (1- او را 2- عذاب).

و نيز گفته شده- عذابا مصدرى است براى فعل محذوف، گويى كه نعذبه به عذابا است.

الطعنة السلكة: يعنى نيزه راست و مستقيم در مقابل صورتت و نيز كارد و همچنين بچه كبك مادينه كه نرينه آن- سلك‏- است.[۴]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 663-661
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 484-483
  3. قاموس قرآن، ج‏4، ص: 150
  4. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 247-246