نام های دوزخ (مترادف)
مترادفات قرآنی نام های دوزخ
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «النار»، «جهنم»، «جحیم»، «سقر»، «سعیر».
مترادفات «نام های دوزخ» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
النار | ریشه نور | مشتقات نور | هَٰذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَكُمْ لَا مَرْحَبًۢا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُوا۟ ٱلنَّارِ
|
جهنم | ریشه جهنم | مشتقات جهنم | جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ ٱلْمِهَادُ
|
جحیم | ریشه جحم | مشتقات جحم | خُذُوهُ فَٱعْتِلُوهُ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلْجَحِيمِ
|
سقر | ریشه سقر | مشتقات سقر | وَمَآ أَدْرَىٰكَ مَا سَقَرُ
|
سعیر | ریشه سعر | مشتقات سعر | وَيَصْلَىٰ سَعِيرًا
|
معانی مترادفات قرآنی نام های دوزخ
«النار»
النور روشنائى پراكندهايست كه كمك به ديدگان و بينائى ميكند كه دو گونه است- نور دنيائى و نور آخرتى نور دنيائى هم دو قسم است:
1- نور معقول كه كمك به چشم دل و بصيرت ميكند، مثل نورى كه از ضمير و أوامر الهى مانند نور عقل و نور قرآن.
2- نور محسوس كه به ديدن چشم ظاهر كمك ميكند كه از اجسام نورانى ساطع و منتشر ميشود. مثل نور خورشيد و ماه و ستارگان و ساير اشياء نورانى (چراغ و غيره).
مثال براى نور الهى آيه: قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين- المائده/ 15 و فرمود: و جعلنا له نورا يمشي به في الناس كمن مثله في الظلمات ليس بخارج منها- الانعام/ 122 و ما كنت تدري ما الكتاب و لا الإيمان و لكن جعلناه نورا نهدي به من نشاء من عبادنا- الشورى/ 52 و أ فمن شرح الله صدره للإسلام فهو على نور من ربه- الزمر/ 22 و نور على نور يهدي الله لنوره من يشاء- النور/ 35.
2- و از نورهاى محسوس كه به ديدن چشم كمك ميكند مثل آيه:
هو الذي جعل الشمس ضياء و القمر نورا- يونس/ 5 بكار بردن- ضياء- براى خورشيد و- نور- براى ماه اينست كه ضوء و ضياء اخص از نور است- واژه نور براى عموميت داشتن آن آيه:
و جعل الظلمات و النور- الانعام/ 1 است و و يجعل لكم نورا تمشون به- الحديد/ 28 و و أشرقت الأرض بنور ربها- الزمر/ 69 مثال از نور آخرتى آيه:
يسعى نورهم بين أيديهم- الحديد/ 12 و و الذين آمنوا معه نورهم يسعى بين أيديهم و بأيمانهم يقولون ربنا أتمم لنا نورنا- التحريم/ 8 و انظرونا نقتبس من نوركم- الحديد/ 13 و فالتمسوا نورا- الحديد/ 13 ميگويند- أنار- الله كذا و نوره- خدا نورانيش گردانيد، خداوند خود را با واژه- نور- نام ميبرد در آيه:
الله نور السماوات و الأرض- النور/ 35 كه براى مبالغه كارش به چنين نامى ذكر ميشود.
نار- يعنى آتش باين جهت است كه شعلهاش با حس مشهود است و ديده ميشود.
أ فرأيتم النار التي تورون- الواقعه/ 71 و مثلهم كمثل الذي استوقد نارا- البقره/ 17 و براى مجرد حرارت و آتش دوزخ آيه:
النار وعدها الله الذين كفروا- الحج/ 72 و وقودها الناس و الحجارة- البقره/ 24 و نار الله الموقدة- الهمزه/ 6 و همين مفهوم در جاهاى ديگر قرآن ذكر شده و براى آتش جنگ آيه:
أوقدوا نارا للحرب- المائده/ 64 يعنى اين چنين آتش جنگ را بر افروختند.
گروهى از دانشمندان گفتهاند- نار و نور- از يك اصل و ريشه واحد هستند و در بيشتر موارد بجاى هم بكار ميروند و استعمال ميشوند اما نار يا آتش چيزيست كه در دنيا بكار نيرو گرفتن از آن مصرف ميشود و نور متاعى است براى آنها در آخرت بنابراين نور براى اقتباس از يكديگر در آخرت بكار رفته است. آيه:
نقتبس من نوركم- الحديد/ 13 تنورت نارا أبصرتها- آتشى افروختم كه با آن به بينم.
منارة- بر وزن- مفعله- از نور است يا از نار مثل- منارة السراج- يا مأذنه كه در آن اذان ميگويند- منار الأرض- بلنديهاى سطح زمين.
نوار- نفرت داشتن از ترديد و شك- نارت المرأة نورا و نوارا. نور الشجر- شكوفه درختان كه سپيد و روشن است و وسيلهاى كه براى رنگ آميزى سر انگشتان و دستان زنان بكار ميبرند تا بهتر جلوه كند (و بگفته ابن اثير پيامبر صلى الله عليه و اله از اين كار كه گاهى با خون انجام ميشده نهى فرموده است) خالكوبى با سوزن زدن بر بدن.[۱]
«جهنم»
جهنم اسمى است كه در باره آتش افروخته عذاب الهى گفته شده اصلش فارسى و معرب است و همان- جهنام- است، خداى بهتر داند و الله اعلم.[۲]
«جحیم»
الجحمة شدت فروزش و لهيب آتش و- جحيم- يعنى دوزخ از همين واژه است.
جحم وجهه- چهرهاش از شدت خشم و غضب برافروخته شد كه بطور استعاره از معنى شعله آتش گرفته شده، و نتيجه فشار حرارت خون قلب است.
جحمت الأسد عيناه لتوقدهما- چشمان شير از شدت خشم افروخته شد.[۳]
«سقر»
سقر: از- سقرته الشمس: خورشيد او را گداخت، گرفته شده كه: صقرته- هم گفته شده، يعنى سوزاندنش و ذوبش كرد.
سقر- اسم علم است براى جهنم و دوزخ در آيات (ما سلككم في سقر- 42/ مدثر) و (ذوقوا مس سقر- 48/ قمر) (برخورد و تماس با جهنم را بچشيد. كه قبل از اين آيه فرعونيان و مجرمين و گناهكاران جامعه را معرفى مىكند كه به چنين سرنوشتى دچار خواهند شد، مىگويد: إن المجرمين في ضلال و سعر- 47/ قمر) از آنجايى كه دوزخ و سقر در اصل اقتضاء سوزاندن دارد، خبر مىدهد كه:
(و ما أدراك ما سقر لا تبقي و لا تذر لواحة للبشر- 27/ مدثر) (چه دانى كه- سقر- چيست، چيزى است كه نه باقى مىگذارد و نه رها مىكند، پوستها و بشرهها را مىسوزاند) و اين صفت براى دوزخ غير از آن چيزى است كه ما از حالات- سقر- يعنى سوختن در دنيا مىشناسيم.[۴]
«سعیر»
السعر: لهيب و فروزش آتش.
سعرتها و سعرتها و أسعرتها: آتش را افروختم.
مسعر: هيزم و چوبى كه با آن آتش افروزند.
استعر الحرب: آتش جنگ افروخته شد مثل اشتعل.
استعر اللصوص: دزدان به حركت در آمدند، گويى كه مشتعل شدند. ناقة مسعورة:
يعنى شترى برانگيخته و هيجان زده، مثل الفاظ موقدة و مهيجة يعنى مشتعل شدن و هيجان زده.
السعار: حركت آتش.
سعر الرجل: گرما زده شده.
خداى تعالى گويد: (و سيصلون سعيرا- 10/ نساء) و (و إذا الجحيم سعرت- 12/ تكوير) كه سعرت بدون تشديد حرف (ع) هم خوانده شده.
و آيه: (عذاب السعير- 4/ حج) كه فعيل در معنى مفعول است. (عذاب شعلهور و افروخته است) و آيه: (إن المجرمين في ضلال و سعر- 47/ قمر) (مجرمين در دنيا در گمراهى و در آخرت در عذابند).
السعر في السوق: يعنى فزونى نرخ امتعه بازار كه تشبيهى به بالا رفتن شعله آتش است (تورم).[۵]