مخفی کردن/شدن (مترادف)
مترادفات قرآنی مخفی کردن/شدن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از: «کتم»، «واری»، «أکنّ»، «اسرَّ»، «اخفی»، «خبأ».
مترادفات «مخفی کردن/شدن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
کتم | ریشه کتم | مشتقات کتم | أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَٰهِۦمَ وَإِسْمَٰعِيلَ وَإِسْحَٰقَ وَيَعْقُوبَ وَٱلْأَسْبَاطَ كَانُوا۟ هُودًا أَوْ نَصَٰرَىٰ قُلْ ءَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ ٱللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
|
واری | ریشه وری | مشتقات وری | فَوَسْوَسَ لَهُمَا ٱلشَّيْطَٰنُ لِيُبْدِىَ لَهُمَا مَا وُۥرِىَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَٰتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَىٰكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةِ إِلَّآ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ ٱلْخَٰلِدِينَ
|
أکنّ | ریشه کنن | مشتقات کنن | وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِىٓ ءَاذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى ٱلْقُرْءَانِ وَحْدَهُۥ وَلَّوْا۟ عَلَىٰٓ أَدْبَٰرِهِمْ نُفُورًا
|
اسرَّ | ریشه سرر | مشتقات سرر | وَجَآءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا۟ وَارِدَهُمْ فَأَدْلَىٰ دَلْوَهُۥ قَالَ يَٰبُشْرَىٰ هَٰذَا غُلَٰمٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَٰعَةً وَٱللَّهُ عَلِيمٌۢ بِمَا يَعْمَلُونَ
|
اخفی | ریشه خفی | مشتقات خفی | وَإِن تَجْهَرْ بِٱلْقَوْلِ فَإِنَّهُۥ يَعْلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخْفَى
|
خبأ | ریشه خبأ | مشتقات خبأ | أَلَّا يَسْجُدُوا۟ لِلَّهِ ٱلَّذِى يُخْرِجُ ٱلْخَبْءَ فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ
|
معانی مترادفات قرآنی مخفی کردن/شدن
«کتم»
الكتمان: پوشيده داشتن سخن، مىگويند:
كتمته، كتما و كتمانا: آن را پوشيده داشتم و آشكار نكردم، در آيات: و من أظلم ممن كتم شهادة عنده من الله (140/ بقره) و إن فريقا منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون (146/ بقره).و لا تكتموا الشهادة (213/ بقره).تكتمون الحق و أنتم تعلمون (71/ آل عمران).الذين يبخلون و يأمرون الناس بالبخل و يكتمون ما آتاهم الله من فضله (37/ نساء)كتمان و پوشيده داشتن فضل همان كفران نعمت است و لذا بعد از آيه اخير گفت: و أعتدنا للكافرين عذابا مهينا (37/ نساء).
و آيه: و لا يكتمون الله حديثا ابن عباس در مورد اين آيه مىگويد: همينكه مشركين، اهل قيامت را در محشر مىبينند كه داخل بهشت نميشوند مگر كسانى كه مشرك نبودهاند مىگويد: و الله ربنا ما كنا مشركين 23/ انعام
آنگاه اعضاء و جوارحشان عليه آنها شهادت ميدهند، در آن هنگام آرزو مىكنند و دوست ميدارند كه اى كاش سخنى را از خداوند كتمان نكرده بوديم. (و بدروغ ادعاى ايمان و نبودن در گروه مشركين نميكرديم) حسن مىگويد: معنى آيه فوق اين است كه در آخرت مواقفى و مراحلى هست كه مشركين در بعضى از آنها كتمان مىكنند و در بعضى ديگر كتمان نمىكنند و معنى آيه لا يكتمون الله حديثا 42/ مائده در همانستكه اعضاء و جوارحشان به سخن در مىآيند و چيزى و سخنى را از او كتمان نمىكنند[۱]
«واری»
واريت كذا- آنرا پوشاندم و پنهان كردم، خداى تعالى فرمود:
قد أنزلنا عليكم لباسا يواري سوآتكم- الاعراف/ 26 توارى يعنى آنرا پوشانده فرمود:
حتى توارت بالحجاب- الصاد/ 32 روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه و اله اراده جنگ داشت اخبار جنگ را كه صلاح افشاى آن نبود از ديگران مىپوشاند همچنين وقتى كه لازم بود براى ديگران اظهار مىكرد.
خليل بن أحمد گفته است- ورى- يعنى مردمانى كه در هر زمان بر روى زمين زندگى مىكنند (مردم هر عصرى) نه گذشتگان و نه آيندگان، مثل اينكه مردم هر عصر زمين را پوشاندهاند- وراء- بازماندگان هر شخصى (فرزند و غيره) در آيه: و من وراء إسحاق يعقوب- هود/ 71 و ارجعوا وراءكم- الحديد/ 13 و فليكونوا من ورائكم- و همچنين به پيشروها و كسانيكه مقدم بر ديگران هستند.
و كان وراءهم ملك- الكهف/ 79
و أو من وراء جدر- الحشر/ 14 واژه وراء به هر طرف ديوار اطلاق مىشود به اعتبار طرف ديگر:
وراء ظهوركم- الانعام/ 94 يعنى كسانى كه بعد از خودتان در دنيا گذاشتهايد و اين خود سرزنشى است كه چرا با مالى كه داشتهايد ثواب خدائى بدست نياوردهايد در آيه: فنبذوه وراء ظهورهم- آل عمران/ 187 و اين هم سرزنشى ديگر است كه اى انسان غفلت زده چرا به قرآن عمل نكرديد و در باره آياتش نيانديشيدهايد. و آيه: فمن ابتغى وراء ذلك- المعارج/ 31 يعنى كسانى كه بيش از آنچه بيان كردهايم و در شريعت قرار دادهايم از تعرض به كسانى كه تعرض بر آنها حرام است و جائز نيست و اما او از حالاتش تعدى كرده و پرده درى نموده است در آيه گفت: و يكفرون بما وراءه- البقره/ 91 كه معنى بعد از آن را اقتضا دارد.
در باره بيرون آمدن شعله آتش از سنگ آتش زنه يا هر ماده ديگرى كه قابليت اشتعال دارد مىگويند- وري الزند يري وريا- آتش از آن سر زد و جرقه زد اصلش اين است كه آتش از درون آن خارج شد شاعر مىگويد:ككمون النار في حجره
- مثل آتش درونى در سنگ چخماق و آتش زنه (و امروز باروت و مواد محرقه و سوزان) وري يري مثل ولي يلي گفت:
أ فرأيتم النار التي تورون- الواقعه/ 71 (اى انسان آيا شما در درون اين مواد حالت احتراق و سوزندگى ايجاد كردهايد!؟).
واري الزند- موفق به آتش زدن شد.
كابي الزند- آتش خاموش شد، اللحم الواري- گوشت فربه و چاق.
وراء- فرزند فرزند (نوه)، ما وراءك- فرزندانى كه نيامده.
وراءك أوسع لك- جائى وسيعتر بياور كه فرزندانت زياد است.
توراة- كتابى است كه از حضرت موسى عليه السلام مانده است و حرف (ت) بدل از- و- است كه قبلا قانونش گفته شده.[۲]
«أکنّ»
الكن: پوششى يا ظرفى كه چيزى در آن حفظ ميشود، مىگويند:
كننت الشيء: آنرا پوشاندم و در ظرفى پنهان كردم.
واژه- كننت- مخصوص به چيزى است كه در خانهاى يا جامهاى استتار ميشود و يا در غير از آنها از اجسام ديگر.
خداى تعالى گفت:
كأنهن بيض مكنون- 49/ صافات.
كأنهم لؤلؤ مكنون- 24/ طور.
أكننت: براى چيزى است كه در نفس و جان پوشيده و حفظ ميشود [رازى يا سخنى يا خاطرهاى را در دل و ذهن نگهداشتن و فاش نكردن]، خداى تعالى گويد.
أو أكننتم في أنفسكم- 235/ بقره.
جمع- كن- أكنان- است، در آيه:
و جعل لكم من الجبال أكنانا- 81/ نحل.
كنان: پردهاى يا چيزى است كه از آن اشياء را پنهان مىكنند جمعش أكنة- است مثل:
غطاء و اغطيه (يعنى پرده و پوشش). در آيه گفت:
و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه- 25/ انعام.
و قالوا قلوبنا في أكنة- 5/ فصلت.
گفتهاند معنايش اينست كه آنها ميگفتند دلهاى ما در پردهاى است از اينكه آنچه را كه بر دل ما وارد ميشود بفهمند چنانكه گفتند.
يا شعيب ما نفقه- 91/ هود (تا آخر آيه.
(اى شعيب ما درك نمىكنيم و نمىفهميم) و آيه: إنه لقرآن كريم في كتاب مكنون- 78/ واقعه).
گفته شده مقصود از [كتاب مكنون] لوح محفوظ است و نيز گفتهاند: دلهاى مؤمنين است و يا اينكه اشارهاي است به اينكه قرآن در پيشگاه خداوند محفوظ است چنانكه گفت: و إنا له لحافظون- 12/ يوسف.
به زن همسر گزيده و شهر كرده نيز- كنة- ناميده شده براى اينكه در كوششي از حفظ و نگهدارى شوهر خويش است همانطور كه- محصنة- ناميده شده براى اينكه در حصنى يا دژى از محافظت شوهر است.
كنانة: تيردان يا ظرف چرمى سالم و ناشكافته.[۳]
«اسرَّ»
الإسرار، يعنى پنهان داشتن، نقطه مقابل اعلان: آشكار كردن.
خداى تعالى گويد: (سرا و علانية- 274/ بقره) و (يعلم ما يسرون و ما يعلنون- 77/ بقره).
و آيه: (و أسروا قولكم أو اجهروا به- 13/ ملك) (سخنان را پنهان كنيد يا آشكارا) واژه- سر- در مخفى كردن مواد محسوس و ماديات يا معانى، هر دو به كار مىرود.
و- السر: سخن پوشيده و پنهان در دل، خداى تعالى گويد: (يعلم السر و أخفى- 7/ طه) و (أن الله يعلم سرهم و نجواهم- 78/ توبه).
ساره: سفارشش كرد كه پنهانش دارد.
تسار القوم: آن قوم پنهانى با هم سخن گفتند.
در آيه: (و أسروا الندامة- 54/ يونس) يعنى: پشيمانى را كتمان داشتند، گفته شده اظهارش كردند به دلالت آيه: (يا ليتنا نرد و لا نكذب بآيات ربنا- 27/ انعام).
(در آن آيه ندامت و پشيمانى اظهار شده است كه واى بر ما كاش ما را به دنيا باز مىگرداندند و ديگر آيات خداى را تكذيب نمىكرديم) كه اين طور نيست زيرا پشيمانى و ندامتى كه پنهانش داشتهاند و در آيه (و أسروا الندامة- 54/ يونس) گفته شده، اشاره به آن چيزى كه اظهار كردهاند نيست كه در آيه: (يا ليتنا نرد و لا نكذب بآيات ربنا- 27/ انعام) آمده است.
أسررت إلى فلان حديثا: سخن را پنهانى به او رساندم.
در آيات: (و إذ أسر النبي- 3/ تحريم) و (تسرون إليهم بالمودة- 1/ ممتحنه) يعنى به محبتى كه در دل نسبت به آنها دارند آگاهشان نمودهاند و اين معنى به- يظهرون- يعنى دوستى را بر آنان آشكار مىكنند تفسير شده است و اين معنى صحيح است زيرا- إسرار- سر گفتن به غير اقتضاء، آشكار كردن آن است براى كسيكه راز به او مىرسد هر چند كه معنى صحيح- سر- اينستكه كسى آن را از غير خويش پنهان دارد پس وقتى مىگويند- أسررت الى فلان- از جهتى پنهان داشتن و از جهتى ديگر اظهار كردن آن را، اقتضاء مىكند و بر اين اساس، آيه: (و أسررت لهم إسرارا- 9/ نوح) است.
سر- به طور كنايه يعنى نكاح، به جهت اين كه پوشيده و مخفى از نظرها انجام مىشود (نكاح دو معنى حقيقى و مجازى دارد:
1- عقد ازدواج و همسرى كه آشكار است.
2- مقاربت كه مخفى و پوشيده از انظار ديگران است).
سر: به طور استعاره در مورد خالص و پاك بودن چيزى به كار مىرود مثل عبارت: هو من سر قومه: او از پاكان قوم خويش است.
سر الوادي و سرارته: جاى خوش آب و هواى دره كوهستان.
سرة البطن - نافى كه نوزاد بعد از بريدن نافش باقى مىماند و در قسمت پوست شكم پوشيده مىشود.
سر و سرر: آنچه كه از چيزى قطع مىشود.
أسرة الراحة: خطوط ميانى كف دست.
أسارير الجبهة: خطوط پيشانى.
سرار: روزى كه در آخر ماه، قمر پوشيده است و ديده نمىشود.
سرور: شادمانى و آنچه كه از شادى در خاطر پوشيده است (شادى تازه روئى و شادمانى).
خداى تعالى گويد: (و لقاهم نضرة و سرورا- 11/ انشقاق) (يعنى تازه روئى و شادمانى).
و آيه: (تسر الناظرين- 69/ بقره) (بينندگان را شادمان مىدارد) و در باره بهشتيان مىگويد: (ينقلب إلى أهله مسرورا- 9/ انشقاق).
آگاهى بر اين امر است كه سرور در آخرت، ضد سرور دنيائى است
سرير:چيزى است كه شادمانه بر آن مىنشينند (تخت) زيرا سرير براى منعمين است و جمع آن أسرة و سرر است، خداى تعالى گويد (متكئين على سرر مصفوفة- 20/ طور).
و (فيها سرر مرفوعة- 13/ غاشيه) و (و لبيوتهم أبوابا و سررا عليها يتكؤن- 34/ زخرف).
سرير الميت: تابوت، تشبيه ظاهرى به تخت است كه به خاطر فال نيك زدن براى شادى روح ميت چنين گفتهاند كه ميت با رجوع به جوار و پيشگاه خداى تعالى به شادى مىرسد و به خاطر خلاصى او از زندان دنيائيش كه پيامبر (ص) به آن اشاره فرموده كه (الدنيا سجن المؤمن).يعنى: (دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است).
«اخفی»
خفي الشيئ خفية- آن چيز پنهان شد.
خداى تعالى گويد: ادعوا ربكم تضرعا و خفية- 55/ اعراف) (پروردگارتان را در حالت فروتنى و آرامى بخوانيد).
خفاء- چيزى كه بوسيله آن اشياء ديگر پوشيده مىشود مثل پرده.
خفيته- پنهانى و پوشيدگى آن را بر طرف كردى، در وقتى چنين گفته مىشود كه چيزى را آشكار كردهاى ولى- أخفيته- آنرا پنهان كردى در وقتى كه چيزى را بپوشانى و مخفى كنى نقطه مقابل إخفاء- إبداء و اعلان- است يعنى آشكار و علنى كردن.
خداى تعالى گويد: إن تبدوا الصدقات فنعما هي و إن تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خير لكم- 271/ بقره).
(اگر آشكارا بخشش كنيد چه نيكوست ولى اگر پوشيده بفقراء بخشش كرديد در آنصورت براى شما خيرش بيشتر است).
خداى تعالى فرمايد و أنا أعلم بما أخفيتم و ما أعلنتم- 1/ ممتحنه) و بل بدا لهم ما كانوا يخفون- 28/ انعام).
استخفاء- پوشيده شدن و پنهان گشتن و طلب پنهان كردن.
خداى تعالى گويد: ألا إنهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه- 5/ هود) (بدانيد آنها آنچه كه در دل دارند مخفى مىكنند تا در پناه آن پوشيده شوند و ناشناخته بمانند.
خوافي- جمع خافية- يعنى پرهاى زير بال حيوانات كه در نشستن روى زمين و غير پرواز پوشيده است.
پرهاى بلند بال را- قوادم- گويند.[۴]
«خبأ»
در عبارت، يخرج الخبء: (آن را از پنهانى آشكار مىكند).
خبء- در باره هر چيزيكه پوشيده و پنهان باشد بكار مىرود.
جارية خبأة- دوشيزه خرد سالى كه گاهى ظاهر و گاهى پنهان شود.
الخباء- نشانه و علامتى در جاى پنهانى.[۵]