لمس کردن (مترادف)
مترادفات قرآنی لمس کردن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «مسّ»، «لمس»، «طَمَثَ».
مترادفات «لمس کردن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
مسّ | ریشه مسس | مشتقات مسس | قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِى غُلَٰمٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِى بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا
|
لمس | ریشه لمس | مشتقات لمس | وَأَنَّا لَمَسْنَا ٱلسَّمَآءَ فَوَجَدْنَٰهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا
|
طَمَثَ | ریشه طمث | مشتقات طمث | لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَآنٌّ
|
معانی مترادفات قرآنی لمس کردن
«مسّ»
مس مس كردن مانند لمس كردن است ولى- لمس- براى يافتن چيزى است كه اشياء را لمس ميكنند و دست ميزنند هر چند كه يافت نشده باشد، چنانكه شاعر ميگويد:و ألمسه فلا أجده. جستجو كردم و لمس كردم ولى نيافتم.
مس- در موقعى گفته ميشود كه با ادراك و حواس لامسه همراه باشد و به نكاح بطور كنايه ميگويند- مسها و ماسها- در آيه گفت: و إن طلقتموهن من قبل أن تمسوهن- البقرة/ 236.
يعنى اگر قبل از همبسترى زن را طلاق داديد. و گفت: لا جناح عليكم إن طلقتم النساء ما لم تمسوهن- البقره/ 237 گناهى بر شما نيست اگر قبل از همبسترى زن را طلاق دهيد) كه- تماسوهن- نيز خوانده شده.
أنى يكون لي ولد و لم يمسسني بشر- آل عمران/ 47 (چگونه فرزند خواهم داشت و حال اينكه بشرى مرا لمس نكرده است و مس- كنايه از نكاح است، گاهى بطور كنايه- مس- بمعنى جنون و ديوانگى است گفت: كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس- البقره/ 275 (مثل كسيكه ابليس او را مخبط و ديوانه كرده است. بهر آزار و اذيتى كه به انسان برسد مس گويند مثل آيه: و قالوا لن تمسنا النار- آل عمران/ 24. و مستهم البأساء و الضراء- البقرة/ 24 و ذوقوا مس- القمر/ 48 و مسني الضر- الانبياء/ 83. و مسني الشيطان- الصاد/ 41 و مستهم إذا لهم- يونس/ 21 و و إذا مسكم الضر- النحل/ 53.[۱]
«لمس»
لمس- درك و فهم با حواس ظاهر و پوست بدن است كه از آن بگونه خواستن و طلب تعبير شده است.
شاعر ميگويد:«و ألمسه فلا أجده» در طلبش بودم آنرا نيافتم. خداى تعالى گفت: و أنا لمسنا السماء- الجن/ 8). (سخن پريان است كه ميگويند به آسمان بر شديم و آنجا را سرشار از نگهبانان يافتيم). از واژه- لمس- و- ملامسة- بطور كنايه به همبسترى با همسران گفته ميشود. در آيه: لامستم النساء- النساء/ 43).
لمستم- نيز قرائت شده كه بر- مس- و همبسترى حمل شود.
پيامبر صلى الله عليه و آله از فروش و معاملهاى كه با ملامسه انجام شود نهى فرموده است باين معنى كه گاهى مىگفتند هر گاه تو لباس مرا دست زدى و من هم لباس تو را لمس كردم معامله و فروش واجب ميشود.
مماسه- نياز به همبسترى است.[۲]
«طَمَثَ»
الطمث: خون حيض و دوشيزگى.
طامث: حائض و دشتان. طمث المرأة: وقتى است كه زن زفاف كند، در آيه گفت:(لم يطمثهن إنس قبلهم و لا جان- 56/ الرحمن) (اشاره به يكى از نعمتهاى پاك بهشتى است كه مىگويد در آنجا همسران پاك چشم و ديده فروهشته و پاكيزگانى هستند كه قبل از ايشان، هيچ انسانى آنها را دست نيازيدهاند). و بطور استعاره مىگويند: ما طمث هذه الروضة أحد قبلنا: اين گلستان و سر چشمه را پيش از ما كسى دست نزده است و نيالوده ما طمث الناقة جمل: هيچ شتر فحلى ناقه را لقاح نكرده است.[۳]