لغو (ریشه)

از قرآن پدیا

ریشه «لغو» (LĠW)؛ سخن، کلام بی‌فایده. این ریشه 11 بار در قرآن کریم به‌کار رفته است.

معنای لغوی

لغو: كلام بى‏فائده. «لغى يلغو» يعنى كلام بى‏فائده آورد. لاغيّة كلام قبيح است لغت را از آن لغت گفته‏اند كه در نزد غير اهلش فائده‏اى ندارد، لغو الطائر صداى پرندگان را گويند (مجمع).

لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ‏ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ‏ مائده: 89. سوگند لغو آنست كه‏ لا عن قصد باشد مثل و اللّه و باللّه كه بطور عادت در سخن مياورند و تعقيد سوگند آنست كه آنرا با قصد محكم كنيم و روى قصد و فكر سوگند ياد كنيم. يعنى خدا شما را بسوگندهاى بى‏قصدتان مؤاخذه نميكند ولى بسوگند هائى كه با قصد محكم كرده‏ايد مؤاخذه ميكند.

وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ‏ فصلت: 26 «الْغَوْا فِيهِ» يعنى در آن باطل داخل كنيد. كفّار گفتند: باين قرآن گوش ندهيد و در آن باطل وارد كنيد شايد پيروز گرديد مثل اينكه منظور معارضه بلغو و باطل است يعنى در مقابل آن ايستادگى كنيد و در موقع خواندن آن داد و بيداد كنيد تا مفهوم نگردد و از تأثير ساقط شود.

وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ‏ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‏ مؤمنون: 3. ظاهرا مراد از آن هر قول و فعل بى‏فائده است‏ فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ. لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً غاشيه: 10 و 11. در بهشتى عالى كه در آن كلام قبيح و بى فائده نشنوى (قاموس قرآن، ج6، ص196).

ساخت‌های صرفی در قرآن

لَغَوَ (فعل مجرد): 1 بار

لَغو (اسم): 9 بار

لاغی (اسم فاعل): 1 بار

ریشه‌شناسی

زبان لفظ لفظ با آوانویسی عربی معنای انگلیسی معنای فارسی توضیح منبع
قرآن لَغَوَ لَغَوَ لَغَوَ لغو: كلام بى‏فائده قاموس قرآن، ج‏6، ص: 196
آفروآسیایی *laɣ- (?) لغ speak صحبت
آفروآسیایی *laɣ- لغ jaw and upper part of neck فک و قسمت بالای گردن
آفروآسیایی
سامی *lVɣ- لغ `stammer, speak incoherently' 1, 'speak, chat' 2, 'chatter' 3, 'speak briskly' 4 لکنت زبان داشتن، نامنسجم صحبت کردن 1، صحبت کردن، گپ زدن 2، پچ پچ کردن 3، تند حرف زدن 4
سامی *lVɣ- لغ jaw فک
سامی *luɣ(ɣ)- لغ throat, pharynx گلو، حلق
اکدی (?) lah_û   لَخُ 'jaw' MB on 'فک' [CAD l 44], [AHw 529].
اکدی luʔu, luh_h_u لُءُ\ لُخخُ 'throat' OB, SB "گلو" [CAD l 258], [AHw 565].
عبری lʕʕ 1 HAL 533 لعع  HAL 5
عبری mǝtallǝʕōt (pl.) متَللعُت () 'jawbones' "استخوان فک" [KB 654].
آرامی یهودی lōʕā, lūʕā لُعَ\ لُعَ 'jaw' "فک" [Ja 700]; lwʕ do. [Sok 280]
سریانی lōʕā لُعَ 'maxilla' فک [Brock 361]
مهری QISHN lɣǝnī́n, pl. lɣǝnṓn   لغنِن\  لغنُن 'double chin' 'غبغب' [SSL 1 281].
سقطری leʕánhen (láʕnhen) لِعَنهِن (لَعنهِن) 'branchie' آبشش [LS 235].
عربی lɣw لغو
عربی (?) luɣn-   لُغن- 'nerf de la conque de l'oreille; lobe de l'oreille' عصب کونچای؟ گوش؛ لوب گوش [BK 2 1006].
عربی luɣat- لُغَت- 'mot, locution, langue, idiome' کلمه، عبارت، زبان، اصطلاح [BK 2 1007].


منابع

لغو (واژگان)

منابع ریشه شناسی 2