لباس (مترادف)
مترادفات قرآنی لباس
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «لبس»، «کسوة».
مترادفات «لباس» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
لبس | ریشه لبس | مشتقات لبس | أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ جَنَّٰتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهِمُ ٱلْأَنْهَٰرُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِـِٔينَ فِيهَا عَلَى ٱلْأَرَآئِكِ نِعْمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا
|
کسوة | ریشه کسو | مشتقات کسو | وَٱلْوَٰلِدَٰتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَٰدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَ وَعَلَى ٱلْمَوْلُودِ لَهُۥ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِٱلْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةٌۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦ وَعَلَى ٱلْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوٓا۟ أَوْلَٰدَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّآ ءَاتَيْتُم بِٱلْمَعْرُوفِ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ وَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
|
معانی مترادفات قرآنی لباس
«لبس»
لُبْس پوشيدن لباس، كه بوسيله آن لباس بدن خود را بپوشاند «أَلْبَسَهُ غَيْرَهُ» بديگرى لباس پوشاند در آيه:
يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً- 31/ كهف.
لِبَاس، لَبُوس، لَبْس- هر سه بمعنى لباس و پوشيدنى است در آيه گفت:
قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ- 26/ اعراف واژه لباس براى هر چيزى كه انسان را از زشتىها بپوشاند و باز دارد بكار ميرود، چنانكه همسر و زوج براى يكديگر بعنوان لباس توصيف شدهاند زيرا با داشتن همسر و شرايط صحيح همسرى (لِتَسْكُنُوا إِلَيْها) و ايجاد رحمت و بخشش و محبت از هر كار قبيح و زشتى دور ميشوند و همسر مانعى براى آن اعمال است چنانكه خداوند فرمود:
هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَ- 187/ بقره).
خداوند زن و مرد را كه همسرند به لباس و پردهاى از پوشش براى هم تشبيه كرده است چنانكه شاعر همه را «إزار» يا جامه بلند ناميده است ميگويد:فدى لك من اخى ثقة ازارى و نيز تقوى و پارسائى را بصورت تمثيل به لباس بيان داشته است چنانكه فرموده: وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ... 26/ اعراف (3).
(كه بعد از يادآورى لباس ظاهر به لباس باطنى كه همان تقوى است اشاره شده).
اين واژه يعنى لباس، گاهى به زره و لباس جنگى اطلاق ميشود. در آيه:
صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ- 80/ انبياء.
يعنى زره، در آيه ديگر فرمود:
فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ- 112/ نحل. كه در اين آيه گرسنگى و ترس را براى عينيت بخشيدن و تجسم آن دو حالت بصورت تشبيه آنها را به لباس تصوير نموده است، و اين همان است كه بر- حسب عادت ميگويند «تدرّع فلان الفقر و لبس الجوع» يعنى او پوششى و زرهى از فقر و لباسى از گرسنگى بر خود نهاده است. شاعر ميگويد:و كسوتهم من خير برد منبحم. برد و برود پارچه يمنى است كه در اين جا به موى بدن تشبيه شده يعنى موى بدنش پوشش اوست و برهنه و فقير است. آيه وَ لِباسُ التَّقْوى را با كسره حرف (س) يعنى «وَ لِباسِ التَّقْوى» نيز خواندهاند بمعنى پرده و پوشش، و اصل «لبس» از همان پوشيدن اينست كه در امور معنوى نيز بكار ميرود ميگويد: «لَبَسْتُ عليه أَمْرَهُ» كارش را بر او پوشيده داشتم. در آيه گفت:
وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ- 9/ انعام.
(يعنى اگر فرشتگانى هم بر اين كافران فرستيم بايستى بصورت و جامه انسانى و بشرى باشند و باز بهمين توهم دچار ميشدند و باز هم مردمان را به ترديد و شك ميانداختند و كار بر آنان مشتبه ميشد) و گفت:
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ- بقره/ 42 و لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ- 71/ آل عمران و الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ- 82/ انعام (اين آيه يكى از آثار ايمان را بيان ميكند و ميگويد اينان ايمان خود را با ظلم و ستم نمىپوشانند و محو نمىكنند مؤمن ظالم نميشود و ظالم هم مؤمن حقيقى نيست).
في الامر لُبْسَة: با ضمه حرف (ل) نفى در آن كار اشكالى و اشتباهى هست.
لَابَسْتُ الأمرَ: آن كار را آزمودم و به اصلاحش پرداختم.
لَابَسْتُ فلاناً: با او آميزش نمودم تا بشناسمش.
و في فلان مَلْبَسٌ: كه در اين جا بصورت استعاره بكار رفته معنى در وجودش بهرههاى فراوان و طولانى است. شاعر گويد:و بعد المشيب طول عمر و ملبسا.(پس از جوانى طول عمر و بهرهمندى هست).[۱]
«کسوة»
الْكِسَاء و الْكِسْوَة: لباس و پوشش، در آيه:
أَوْ كِسْوَتُهُمْ (89 مائده)
كَسَوْتُهُ و اكْتَسَى: لباسش پوشاندم، در آيات:
وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ (5/ نساء) (سفيهان را از مالشان نفقه و لباس دهيد و با گفتار خودش شادشان كنيد) فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً (14/ مؤمنون)
اكْتَسَتْ الارض بالنّبات: زمين از گياه پوشيده شد، شاعر گويد:فبات له دون الصبا و هى قرّة/لحاف و مفصول الكساء رقيق گفته شده كنايه از شير است موقعيكه سر شاعر ديگرى گويد:حتّى ارى فارس الصيموت على/اكساء خيل كانّها الابل [تا اينكه دلاورى گرد اندام را بر پشت ستور و مركب ديدم گوئى كه شترى بود].
گفته شده: على اكساء- يعنى بر پشت آن، و اصلش دويدن شتر است كه با دويدنش گرد و خاك ايجاد مىكند و بر او مىنشيند گوئى كه لباسى از خاك و غبار بر آن پوشيده شده.[۲]