قلب (دل)
ریشه «قلب» (QLB)؛ قلب، دل. این ریشه در این معنای اسمی، 132 بار در قرآن کریم بهکار رفته است.
معنای لغوی
قلب: قلب همان عضو معروف در بدن و تنظيم كننده و جريان دهنده خون است كه در سينه قرار گرفته. قرآن مجيد بقلب بيشتر تكيه كرده و چيزهائى نسبت ميدهد كه بيشتر و يا همه آنها را امروز بمغز نسبت ميدهند اينك ببعضى از آنها اشاره ميشود:
1- قلب غليظ ميشود و سختر از سنگ ميگردد وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ آل عمران: 159. ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً بقره: 74.
2- قلب مريض ميشود (نه فقط از لحاظ طبيعى) بلكه از لحاظ عدم استقرار ايمان و بودن هواهاى شيطانى در آن فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ احزاب: 32. فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً بقره: 10.
3- قلب زنگ ميزند و تيره ميشود البته در اثر اعمال بد كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ مطففين: 14. نه بلكه اعمالشان بر قلوب آنها زنگ گذاشته است.
4- قلب مهر زده ميشود و چيزى نمىفهمد. خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ بقره: 7. كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الْكافِرِينَ اعراف: 101.
5- قلب محل ترس و خوف است سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ آل عمران: 151. قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ نازعات: 8.
6- قلب گناهكار ميشود وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ بقره: 283. إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما تحريم: 4. وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ بقره: 225....
(قاموس قرآن، ج6، ص26).
ساختهای صرفی در قرآن
قَلب (اسم): 132 بار
ریشهشناسی
زبان | لفظ | لفظ با آوانویسی عربی | معنای انگلیسی | معنای فارسی | توضیح | منبع |
قرآن | قَلب | قَلب | قَلب | قلب: قلب همان عضو معروف در بدن و تنظيم كننده و جريان دهنده خون است كه در سينه قرار گرفته | قاموس قرآن، ج6، ص: 25 | |
آفروآسیایی | *ḳabl- | قبل | heart, stomach | قلب، معده | ||
سامی | *ḳalb- (or *ḳabl-) | قلب | heart, middle, center | قلب، وسط، مرکز | ||
اکدی | ḳablu | قَبلُ | 'middle, center, middle part; hips, loins, waist' OAkk on | 'وسط، مرکز، بخش میانی; باسن، کمر | [CAD ḳ 6-], [AHw 887-888] | |
مهری | ḳāb (<*ḳalb) | قَب (\قَلب) | 'mind, intelligence, memory; heart; intention' | ذهن، هوش، حافظه؛ قلب؛ نیت | [JM 230] | |
جبالی | ḳɛlb | قِلب | 'heart' | 'قلب' | [JJ 144] | |
حرصوصی | ḳalb | قَلب | 'sense, intelligence, reason, mind; memory; morale; heart' | «حس، هوش، عقل، ذهن؛ حافظه؛ روحیه؛ قلب' | [JH 75] | |
عربی | ḳalb- | قَلب- | 'coeur' | قلب' | [BK 2 796] |