فریاد زدن (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی فریاد زدن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «نَعَقَ»، «صدَّ»، «جَئَرَ»، «استصرخ»، «صرّ».

مترادفات «فریاد زدن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
نَعَقَ ریشه نعق مشتقات نعق
وَمَثَلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ كَمَثَلِ ٱلَّذِى يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَآءً وَنِدَآءً صُمٌّۢ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ
صدَّ ریشه صدد مشتقات صدد
وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ
جَئَرَ ریشه جار مشتقات جار
حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِٱلْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْـَٔرُونَ
استصرخ ریشه صرخ مشتقات صرخ
فَأَصْبَحَ فِى ٱلْمَدِينَةِ خَآئِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا ٱلَّذِى ٱسْتَنصَرَهُۥ بِٱلْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُۥ قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰٓ إِنَّكَ لَغَوِىٌّ مُّبِينٌ
صرّ ریشه صرر مشتقات صرر
فَأَقْبَلَتِ ٱمْرَأَتُهُۥ فِى صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ

معانی مترادفات قرآنی فریاد زدن

«نَعَقَ»

نَعَقَ‏ بانگ و صداى چوپان. در آيه گفت:كَمَثَلِ الَّذِي‏ يَنْعِقُ‏ بِما لا يَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً- البقره/ 171 (مثل كفار در برابر شنيدن سخنان حق پيامبران و درك نكردن آن مانند حيوانيست كه آنرا بانگ رسد و هيچ درك و فهمى نداشته باشد، كفار هم از شنيدن آيات حق گنگ و كورند.[۱]

«صدَّ»

الصُّدُود و الصَّدّ: انصراف قطعى و روى گرداندن و خوددارى از چيزى، مثل آيه:

(يَصُدُّونَ‏ عَنْكَ‏ صُدُوداً- 61/ نساء) و گاهى به معنى منع كردن و برگرداندن است.

مثل آيات: (وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ‏ فَصَدَّهُمْ‏ عَنِ السَّبِيلِ‏- 24/ نمل) (شيطان كارهاشان را در نظرشان آراست و سپس از راه حق بازشان داشت).

(وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ‏- 47/ انفال) (قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ‏- 217/ بقره).

(بگو جنگ در ماه حرام گناه بزرگى است و بازداشتنى از راه خداست).

(وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ‏- 87/ قصص) و از اين قبيل آيات.

فعلش- صَدَّ يَصُدُّ، صُدُودا- و صَدَّ يَصِدُّ صَدّاً، است (با دو مصدر- صدّا و صدودا).

الصَّدُّ من الجبل: ابرهائى كه چون كوه بلند است و كوه را فرا مى‏گيرد و از نظر دور مى‏دارد.

صَدِيد: مادّه چركينى است كه بين پوست و گوشت قرار دارد و به صورت چرك است براى خوراك دوزخيان، در آيه: وَ يُسْقى‏ مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ- 16/ ابراهيم).[۲]

«جَئَرَ»

جَأَرَ زارى كرد، خداى تعالى گويد: فَإِلَيْهِ‏ تَجْئَرُونَ‏- 53/ نحل) (هر گاه گزندى‏ بشما مى‏رسد بسوى خدا زارى مى‏كنيد، ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ‏) و إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ‏- 64/ مؤمنون) و لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ‏- 65/ مؤمنون).

جَأَرَ وقتى بكار مى‏رود كه زارى و تضرّع زياد شود و تشبيهى است به صداى حيوانات ديگر در ناراحتى و درد و الم، مانند آهوان و همانند آنها.[۳]

«استصرخ»

صرخ: صراخ و صريخ بمعنى صيحه شديد، (فرياد) و يارى طلبيدن و يارى كردن است (اقرب) صريخ‏ بمعنى فرياد رس و كمك نيز آمده است‏ «وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ‏ لَهُمْ وَ لا هُمْ يُنْقَذُونَ» يس: 43. و اگر ميخواستيم غرقشان ميكرديم فرياد رسى نداشتند و نجات نمى‏يافتند.

مصرخ بمعنى صريخ و فرياد رس است‏ «فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ‏ وَ ما أَنْتُمْ‏ بِمُصْرِخِيَ‏» ابراهيم: 22. قول شيطان است كه به پيروان خود روز آخرت خواهد گفت مرا ملامت نكنيد. خودتان را ملامت كنيد. من فرياد رس شما نيستم. شما فرياد رس من نيستيد.

«وَ هُمْ‏ يَصْطَرِخُونَ‏ فِيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً» فاطر: 37.

اصطراخ در اصل با تاء منقوط است كه بطاء قلب شده و آن بمعنى استغاثه و ناله است يعنى اهل آتش در آن فرياد ميكشند و ناله ميكنند كه: خدايا ما را خارج كن تا كار صالح انجام دهيم.

استصراخ يارى خواستن است‏ «فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ‏ يَسْتَصْرِخُهُ‏» قصص: 18.[۴]

«صرّ»

صرر: صر بمعنى بستن و گره زدن است «صَرَّ الصُّرَّةَ و غيرها: شدها» كيسه را از آن صره گويند كه پول در آن گره زده و بسته ميشود. در مجمع فرموده: بقولى اصرار ثبات است.

«وَ لَمْ‏ يُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» آل عمران: 135. اصرار بگناه را از آن اصرار گويند كه گوئى گناه را بگناه يا گناه را بخود بسته است. «وَ كانُوا يُصِرُّونَ‏ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ» واقعة: 46. و بودند كه بگناه بزرگ اصرار ميكردند و از آن دست نميكشيدند. «وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً» نوح: 7. جامه‏هايشان را بسر كشيدند و در اعراض از حق اصرار نمودند و خود پسندى عجيب كردند.

صِرّ بكسر (ص): سرماى شديد بقول راغب اين از آنست كه در سرما گره شدن (يخ بستن) هست. «مَثَلُ ما يُنْفِقُونَ فِي هذِهِ الْحَياةِ الدُّنْيا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ‏ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ ...» آل عمران: 117. حكايت آنچه كفّار در اين زندگى انفاق ميكنند داستان بادى است كه داراى سرماى شديدى است.

بكشت قومى ظالم رسيد و آنرا از بين برد.

«فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي‏ صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ» ذاريات:290.

صرّه جماعتى است منضم بهم گوئى جمع شده و در يك ظرف قرار گرفته‏اند (راغب) بمعنى ضجّه و صيحه نيز آمده است (اقرب). طبرسى آنرا صيحه شديد بقولى، جماعت گفته است يعنى: زن ابراهيم عليه السّلام صيحه زنان رو كرد و با تعجب بصورت خويش زد و گفت: عجوزه نازا مى‏زايد؟!![۵]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 368-367
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 379-378
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 431-430
  4. قاموس قرآن، ج‏4، ص: 121-120
  5. قاموس قرآن، ج‏4، ص: 122-121