عهد (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی عهد

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «ذمة»، «نحب».

مترادفات «عهد» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
ذمة ریشه ذمم مشتقات ذمم
لَا يَرْقُبُونَ فِى مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُعْتَدُونَ
نحب ریشه نحب مشتقات نحب
مِّنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا۟ مَا عَٰهَدُوا۟ ٱللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُۥ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا۟ تَبْدِيلًا

معانی مترادفات قرآنی عهد

«ذمة»

سرزنش و ملامت مى‏گويند: ذممته‏، أذمه‏، ذما- كه اسم آن، مذموم‏ و ذميم‏- است.

يعنى ملامت و سرزنش شده خداى تعالى گويد: مذموما مدحورا- 18/ اسراء صورتهاى فعل اين واژه بصورت- ذمته، أذمه- با تبديل يك ميم در اصل لغت به حرف ت نيز ساخته شده.

الذمام‏، الذمة و المذمة: يعنى عهد و پيمانى كه اگر آنرا ضايع كنند مذمت مى‏شوند.

لى‏ مذمة فلا تهتكها: راز و عهدى دارم آن را افشاء مكن و مشكاف.

أذهب‏ مذمتهم‏ بشي‏ء: يعنى از روى عهد و پيمان چيزى از مالشان به آنها ببخش.

أذم‏ بكذا: عهدش را شكست و بى وفايى نمود.

رجل‏ مذم‏: مرد بى حركت و بى فعاليت.

بئر ذمة: چاه كم آب، شاعر گويد:و ترى‏ الذميم‏ على مراسنهم‏/يوم الهياج كمازن النمل‏ در جنگ و كارزار دانه‏هاى ريز گرد و غبار را مانند تخم مورچگان بر روى بينى‏شان مى‏بينى، كنايه از گرم بودن ميدان جنگ در اثر دويدن اسبها و نشستن ذرات خال بر بينى عرق كرده جنگ جويان است الذميم: در شعر فوق يعنى مثل دانه‏هاى كوچك.[۱][۱]

«نحب»

نحب‏ نذرى‏ست كه اداى آن واجب است ميگويند- قضى فلان نحبه- يعنى به نذرش وفا كرد خداى تعالى گفت:

فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر- الاحزاب/ 23 و به كسى كه ميميرد و از دنيا ميرود تعبير شده است، چنانكه ميگويد، قضى اجله- را گذراند،- و استوفى اكله- به همه روزيش رسيد و دست يافت كه همگى بمعنى- قضى من الدنيا حاجته- است يعنى حاجتش را از دنيا ادا كرد و برآورد. نحيب‏- گريه با شيون، نحاب‏- سرفه.[۲]

ارجاعات

  1. پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 19
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 294-293