حلق (ریشه)
ریشه «حلق» (ḤLQ)؛ صاف بودن. این ریشه تنها 2 بار در قرآن آمده است.
معنای لغوی
حلق: گلو. راغب در مفردات گويد: اصل حَلْق بمعنى گلو است و گويند: «حلقه» يعنى گلوى او را بريد سپس در قطع مو (تراشيدن) بكار رفته است. وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ... (بقره: 196) سر خود را نتراشيد (و از احرام خارج نشويد) تا قربانى بمحل خود برسد (قاموس قرآن، ج2، ص166).
ساختهای صرفی در قرآن
حَلَقَ (فعل مجرد): 1 بار
مُحَلِّق (اسم مفعول، باب تفعیل): 1 بار
ریشهشناسی
زبان | لفظ | لفظ با آوانویسی عربی | معنای انگلیسی | معنای فارسی | توضیح | منبع |
قرآن | حَلَقَ | حَلَقَ | حَلَقَ | حلق: تراشیدن مو- گلو در قرآن نیست | قاموس قرآن، ج2، ص: 166 | |
آفروآسیایی | *ḥalaḳ- | حلق | be smooth | صاف بودن | ||
سامی | *ḥālaḳ- | حلق | 'smooth' | 'صاف' | ||
عبری | ḥālāḳ | حَلَق |