بدن (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی بدن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جسم»، «جسد»، «بدن».

مترادفات «بدن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
جسم ریشه جسم مشتقات جسم
وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا۟ تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ ٱلْعَدُوُّ فَٱحْذَرْهُمْ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ
جسد ریشه جسد مشتقات جسد
وَمَا جَعَلْنَٰهُمْ جَسَدًا لَّا يَأْكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا كَانُوا۟ خَٰلِدِينَ
بدن ریشه بدن مشتقات بدن
فَٱلْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ ءَايَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنْ ءَايَٰتِنَا لَغَٰفِلُونَ

معانی مترادفات قرآنی بدن

«جسم»

جِسْم‏ چيزى است كه داراى درازا و پهنا و ژرفا باشد (طول و عرض و عمق) اجزاء هر جسمى از جسميّت خارج نمى‏شود هر چند كه تكّه تكّه و جزء جزء شود باز آن جزء ابعاد دارد.خداى تعالى فرمايد: وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ‏- 247/ بقره) و (وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ‏ أَجْسامُهُمْ‏- 4/ منافقون) مفهوم آيه اخير اين است كه به پيامبر (ص) مى‏گويد هر گاه آنها را مى‏بينى اجسامشان تو را به شگفتى نيندازد، كه هشدار و تنبيهى است بر اينكه بدان و آگاه باش در وراء اشباح و اجسام بزرگشان معنايى كه قابل اعتنا باشد نيست (آنها را بكار نگيريد و از خطراتشان مصون باشيد) گفته شده- جُسْمَان‏- هم يعنى شخص، ولى شخص اگر تجزيه و يا تكّه تكّه شود از شخص بودن خارج مى‏شود در صورتى كه جسم چنين نيست.[۱]

«جسد»

جَسَد مثل جسم است ولى اخصّ از آن.

خليل بن احمد رحمه اللّه مى‏گويد: واژه جسد در باره موجودات زمين و امثال آنها غير از انسان گفته نمى‏شود. جسد داراى رنگ است و باشيايى كه رنگى ندارند مانند- آب- هوا- جسم گفته مى‏شود، خداى عزّ و جلّ گويد: وَ ما جَعَلْناهُمْ‏ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ‏- 8/ نساء) اين آيه قرآن، شاهدى است بر نظر خليل در باره جسم و جسد.

و گفت: عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ- 88/ طه) و وَ أَلْقَيْنا عَلى‏ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ‏- 34/ ص) زعفران را باعتبار رنگش- جِسَاد- گويند.

ثوب‏ مُجَسَّد- لباسى است كه با زعفران رنگ شده، مجسد- هم لباسى است كهنه و تر و رنگى و چسبيده به تن كه بدن را خيس مى‏كند. خون خشك شده را هم- جِسْد و جَاسِد مى‏گويند.[۲]

«بدن»

البَدَن‏، به معنى جسد است، ناميدن جسم به بدن بخاطر بزرگى جثّه است امّا ناميدن جسد به اعتبار رنگ بدن است چنانكه، در عبارت- ثوب مجسد- يعنى لباس رنگى كه از ريشه- جسد- است.

إمرأة بادن‏ و بدين‏-: زنى تنومند و بزرگ، شتر را هم به خاطر پر گوشت بودنش- بَدَنَة ناميده‏اند.

بَدَنَ‏- و بَدَّنَ‏-: فربه و چاق شد، و گفته‏اند- بدّن- يعنى پير شد، مصراع زير در همين معنى است:و كنت خلت الشّيب و التّبدين‏(پيرى و مسن‏شدن را پنداشته و تصور كرده بودم.

و بر اين معنى، حديثى است كه از پيامبر (ص) روايت شده‏

«لا تبادرونى بالرّكوع و السّجود فإنّى قد بَدَّنْتُ‏».

در ركوع و سجود بر من پيشى نگيريد زيرا بزرگسال و مسن شده‏ام.

ولى آيه (فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ‏ بِبَدَنِكَ‏- 92/ يونس) (يعنى با جسدت، و گفته‏اند- بدن- در اين آيه به معنى زره است‏

درع و زره را هم- بَدَنَة- ناميده‏اند زيرا بر بدن قرار مى‏گيرد چنانكه آستين پيراهن را هم دست پيراهن و لباس ناميده‏اند و جاى پشت و شكم را هم ظهور و بطن، آيه (وَ الْبُدْنَ‏ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ‏- 36/ حجّ) واژه- بدن- در اين آيه جمع- بدنة، يعنى شتر قربانى.[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 399-398
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 398
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 249-248