قدح (ریشه)

از قرآن پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۳ توسط Tabasi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''ریشه «قدح»''' (QDḤ)؛ برافروختن آتش، التهاب، جرقه زدن. این ریشه تنها یک بار در قرآن کریم به‌کار رفته است. == معنای لغوی == قدح: وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً. فَالْمُورِياتِ‏ قَدْحاً عاديات: 1 و 2. قدح بمعنى زدن است مثل زدن آهن بسنگ براى بيرون آمدن آتش «قَ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ریشه «قدح» (QDḤ)؛ برافروختن آتش، التهاب، جرقه زدن. این ریشه تنها یک بار در قرآن کریم به‌کار رفته است.

معنای لغوی

قدح: وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً. فَالْمُورِياتِ‏ قَدْحاً عاديات: 1 و 2. قدح بمعنى زدن است مثل زدن آهن بسنگ براى بيرون آمدن آتش «قَدَحَ‏ بالزّند: رام الايراء به» بنظر ميايد «قَدْحاً» منصوب بنزع الخافض و تقدير «بالقدح» باشد يعنى قسم بدوندگان با حمحمه و بآتش افروزان با زدن سم بسنگ‏ (قاموس قرآن، ج5، ص244).

ساخت‌های صرفی در قرآن

قَدح (اسم): 1 بار

ریشه‌شناسی

زبان لفظ لفظ با آوانویسی عربی معنای انگلیسی معنای فارسی توضیح منبع
قرآن قَدح قَدح قَدح قدح بمعنى زدن است مثل زدن آهن بسنگ براى بيرون آمدن آتش- قدح: وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً. فَالْمُورِياتِ‏ قَدْحاً عاديات: 1 و 2. قدح بمعنى زدن است مثل زدن آهن بسنگ براى بيرون آمدن آتش «قَدَحَ‏ بالزّند: رام الايراء قاموس قرآن، ج‏5، ص: 244
آفروآسیایی *ḳadiḥ- قدح burn, set fire سوزاندن، آتش زدن 2- مرتبط با اوقد
آفروآسیایی *ḳudVḥ- (?) قدح be painful دردناک بودند
سامی *ḳVdVḥ- قدح 'set on fire' روی آتش گذاشتن 2- مرتبط با اوقد
سامی *ḳdḥ قدح to have inflammation داشتن التهاب
اکدی qâdu قَدُ
اکدی ḳidh_u, ḳudh_u قِدخُ\ قُدخُ 'Entzündung' SB التهاب [AHw 921].
عبری ḳdḥ قدح
عبری ḳaddaḥat قَددَحَت 'inflammation, fever' "التهاب، تب" [KB 1067]
آرامی یهودی ḳidḥā قِدحَ 'inflammation (of the eyes)'  'fever, inflammation of the eye', ḳǝdīḥūtā "التهاب (چشم ها)" «تب، ورم چشم» [Ja 1315], ḳadḥūtā, ḳaddaḥtā
سریانی ḳǝdiḥtā قدِحتَ 'morbus oculi' بیماری چشم [Brock 645]
مندایی ḲDA ق 'to inflame' ملتهب شدن [DM 404], ḲHD do. [ibid. 405] (metathesis); ḳudha
گعز ḳadḥa قَدحَ 'to be sick, perspire, have diarrhea' "بیمار بودن، تعریق، اسهال" [LGz 421]
عربی qadḥ-at- قَدح-َت-
عربی ḳdḥ (II) قدح (II) 's'enfoncer dans l'orbite (se dit de l'oeil); amaigrir exprès (son cheval)' فرو رفتن در مدار (چشم)؛ کاهش وزن عمدی (اسب) [BK 2 684]


نیز رجوع کنید: وقد (ریشه) - أوقد

منابع

قدح (واژگان)

منابع ریشه شناسی 2