جامه پیچیدن (مترادف)

از قرآن پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۹ توسط Shojaei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مترادفات قرآنی جامه پیچیدن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «استغشی/غشی»، «ادَّثَرَ/دَثَرَ»، «اِزَمّلّ».

مترادفات «جامه پیچیدن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
استغشی ریشه غشو مشتقات غشو
أَلَآ إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا۟ مِنْهُ أَلَا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُۥ عَلِيمٌۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ
ادَّثَرَ ریشه دثر مشتقات دثر
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ يَٰٓأَيُّهَا ٱلْمُدَّثِّرُ
اِزَمّلّ ریشه زمل مشتقات زمل
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ يَٰٓأَيُّهَا ٱلْمُزَّمِّلُ

معانی مترادفات قرآنی جامه پیچیدن

«استغشی/غشی»

غَشِيَهُ‏، غِشَاوَةً و غِشَاءً: او را با چيزى همراه و ملازم كرد تا او را فرا گرفت و پوشاند. غِشَاوَة: پيوسته يا چيزيكه با آن پوشيده مى‏شود، در آيات: (وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً- 32/ لقمان) (فَغَشِيَهُمْ‏ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ‏- 78/ طه)(وَ تَغْشى‏ وُجُوهَهُمُ النَّارُ- 50/ ابراهيم)(إِذْ يَغْشَى‏ السِّدْرَةَ ما يَغْشى‏- 16/ نجم)(وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏- 1/ ليل)(إِذْ يُغَشِّيكُمُ‏ النُّعاسَ‏- 11/ انفال) 6 غَشَيتُ‏ موضع كذا: به آنجا آمدم كه كنايه از مقاربت است. مى‏گويند غَشَّاهَا و تَغَشَّاهَا: با او در آميخت، در آيه: (فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ‏- 189/ اعراف) و همچنين واژه‏ غِشْيَان‏ و غَاشِيَة: آنچه كه چيزى را مى‏پوشاند مثل: غَاشِيَة السّرج: زين پوش، در آيه: (أَنْ تَأْتِيَهُمْ‏ غاشِيَةٌ- 107/ يوسف) دشوارى و سختى كه آنها را فرو مى‏گيرد و مى‏پوشاند، گفته شده در اصل سخن پسنديده است و لفظش اينجا استعاره شده است.

مثل آيات: (لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ‏ غَواشٍ‏- 41/ اعراف)(هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ- 1/ غاشيه)كنايه از قيامت است و جمعش- غواش.

غُشِيَ‏ على فلان: وقتى است كه او را بليّه و مصيبتى كه فهمش را پوشانده و مستور كرده رسيده است. در آيات:

(كَالَّذِي‏ يُغْشى‏ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ‏- 19/ احزاب) (نَظَرَ الْمَغْشِيِ‏ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ‏- 20/ محمّد) (فَأَغْشَيْناهُمْ‏ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ‏- 9/ يس) (وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ‏ غِشاوَةٌ- 7/ بقره) (كَأَنَّما أُغْشِيَتْ‏ وُجُوهُهُمْ‏- 27/ يونس) (وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ‏- 7/ نوح) يعنى لباس خود را مثل پوششى بر گوشهاى خود قرار مى‏دادند، كه عبارت از خوددارى از شنيدن است. گفته شده: (اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ) در آيه اخير كنايه از دويدن و گريختن از شنيدن آيات وحى و حقّ است، مثل عبارت شمّر ذيلا: دامن به كمر بست.

القى ثوبه: جامه خويش فرو افكند.مى‏گويند: غَشَّيْتُهُ‏ سوطا او سيفا: با تازيانه و شمشير، او را فرو گرفتم و زدم مثل- كسوته و عمّمته: لباسش پوشاندم و دستارش بستم.[۱]

«ادَّثَرَ/دَثَرَ»

خداى تعالى گويد: يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ- 1/ مدّثر) اصلش- متدثّر- است كه ادغام شده.

دثر در باب افتعال حرف (ت) بحرف (د) تبديل و درهم ادغام شده، مى‏شود- ادِّثَار).

مُدَّثِّر- كسى است كه با لباسش خود را بپوشاند، فعلش- دَثَرْتُهُ‏ فَتَدَثَّرَ (پوشاندم او را پس پوشيده شد).

دِثَار- وسيله پوشش است.

تَدَثَّرَ الفحل النّاقة- ناگهانى شتر نرينه- مادينه را فرو گرفت.

تَدَثَّرَ الرّجل الفرس- آن مرد سوار بر اسب شد و بر آن جست.

رجل‏ دَثُور- مرد گمنام ناپيدا.

سيف‏ دَاثِر- شمشير صيقلى نشده و زنگ گرفته.

دَاثِر- خانه كهنه و قديمى كه آثار آباديش از بين رفته و متروك مانده.

فلان‏ دِثْرُ مال- يعنى او مالش را خوب حفظ مى‏كند.[۲][۲]

«اِزَمّلّ»

آيه: (يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ‏- 1/ مزمّل) يعنى: اى كسى كه در جامه‏ات پوشيده شده‏اى، و به طور استعاره كنايه از كسى است كه در كارش كوتاهى و غفلت نموده كه تعريضى نسبت به اوست. الزُّمَيْل‏: ضعيف و ناتوان.

مادر تَأَبَّطَ شرّاً (شاعر معروف قبل از اسلام) گفته است:ليس‏ بزُمَّيْل‏ شَرُوب للقَيْل‏[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 700-698
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 658
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 154