راندن (مترادف): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی راندن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «زجر»، «ازدجر»، «نهر». ==مترادفات «راندن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |زجر |ریشه زجر |[[زجر (واژگان)|مشتقات زجر]...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
|[[زجر (ریشه)|ریشه زجر]] | |[[زجر (ریشه)|ریشه زجر]] | ||
|[[زجر (واژگان)|مشتقات زجر]] | |[[زجر (واژگان)|مشتقات زجر]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=37|Ayah=2}} | ||
|- | |- | ||
|ازدجر | |ازدجر | ||
|[[زجر (ریشه)|ریشه زجر]] | |[[زجر (ریشه)|ریشه زجر]] | ||
|[[زجر (واژگان)|مشتقات زجر]] | |[[زجر (واژگان)|مشتقات زجر]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=54|Ayah=9}} | ||
|- | |- | ||
|نهر | |نهر | ||
|[[نهر (ریشه)|ریشه نهر]] | |[[نهر (ریشه)|ریشه نهر]] | ||
|[[نهر (واژگان)|مشتقات نهر]] | |[[نهر (واژگان)|مشتقات نهر]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=93|Ayah=10}} | ||
|} | |} | ||
==معانی مترادفات قرآنی راندن== | ==معانی مترادفات قرآنی راندن== | ||
=== «زجر» === | ===«زجر»=== | ||
الزَّجْر: راندن با بانگ و صدا. | |||
گفته مىشود: زَجَرْتُه فَانْزَجَرَ: راندمش پس رانده شد. | |||
=== «نهر» === | در آيه: (فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ- 19/ صافات) (يكبار بانگى و راندنى سخت بيش نيست). سپس واژه- زَجْر- گاهى در مطلق طرد كردن و راندن و گاهى در بانگ و صدا، بكار رفته است. | ||
در آيه: (فَالزَّاجِراتِ زَجْراً- 2/ صافّات) يعنى: فرشتگانى كه ابرها را به سختى برانگيزانند و روان سازند. در آيه: (ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر) منع و طرد از انجام گناهان در آن اخبار هست. | |||
(تمام آيه چنين است- وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر- از اخبار گذشتگان حقايقى و چيزهائى بر ايشان آمده است كه توجّه و عبرت به آنها مانع انجام گناهان مىشود و مايه منع و جلوگيرى در آن اخبار هست). | |||
و در آيه: (وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر) يعنى: مطرود و دور شد، بكار بردن واژه- زجر- در اينباره براى بانگ و فريادشان بر سر كس است كه گفتند مطرود است مثل اينكه گفته مىشود- اعزب و تنحّ و وراك: يعنى دور مشو و برخيز و برگرد. | |||
(واژه- و ازدجر- از آيه 9/ قمر است كه سراسر سوره قمر بازگو كننده ستيزه جوئيها و گستاخى نامردمان و نافرمانان نسبت به پيامبران عليه السّلام است مىگويد: (كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر). | |||
يعنى: قوم نوح او را تكذيب كردند و نوح بنده ما را تكذيب نمودهاند، به او گفتند: مجنون است و مطرود و طرد شده).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 138-137</ref> | |||
===«ازدجر»=== | |||
الزَّجْر: راندن با بانگ و صدا. | |||
گفته مىشود: زَجَرْتُه فَانْزَجَرَ: راندمش پس رانده شد. | |||
در آيه: (فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ- 19/ صافات) (يكبار بانگى و راندنى سخت بيش نيست). سپس واژه- زَجْر- گاهى در مطلق طرد كردن و راندن و گاهى در بانگ و صدا، بكار رفته است. | |||
در آيه: (فَالزَّاجِراتِ زَجْراً- 2/ صافّات) يعنى: فرشتگانى كه ابرها را به سختى برانگيزانند و روان سازند. در آيه: (ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر) منع و طرد از انجام گناهان در آن اخبار هست. | |||
(تمام آيه چنين است- وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر- از اخبار گذشتگان حقايقى و چيزهائى بر ايشان آمده است كه توجّه و عبرت به آنها مانع انجام گناهان مىشود و مايه منع و جلوگيرى در آن اخبار هست). | |||
و در آيه: (وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر) يعنى: مطرود و دور شد، بكار بردن واژه- زجر- در اينباره براى بانگ و فريادشان بر سر كس است كه گفتند مطرود است مثل اينكه گفته مىشود- اعزب و تنحّ و وراك: يعنى دور مشو و برخيز و برگرد. | |||
(واژه- و ازدجر- از آيه 9/ قمر است كه سراسر سوره قمر بازگو كننده ستيزه جوئيها و گستاخى نامردمان و نافرمانان نسبت به پيامبران عليه السّلام است مىگويد: (كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر). | |||
يعنى: قوم نوح او را تكذيب كردند و نوح بنده ما را تكذيب نمودهاند، به او گفتند: مجنون است و مطرود و طرد شده).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 138-137</ref> | |||
===«نهر»=== | |||
نَهْر همان بستر رود است كه آبش جارى است جمعش- أَنْهَار- است فرمود وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً- الكهف/ 33 و وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً- النحل/ 15 خداى تعالى اين امر يعنى وجود كوهها و رودها و راهها را در زمين مثال ميزند براى ريزش و فراوانى بخشش او و فضل او در بهشت براى مردم ميگويد: | |||
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ- القمر/ 54 و وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً- النوح/ 12 و جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ- التحريم/ 8 واژه- نَهَر بمعنى وسعت است كه تشبيهى است از بستر رودخانه- أَنْهَرْتُ الدمَ- جو را جارى ساختم- أَنْهَرَ الماءُ- آب جارى شد. | |||
نَهْرٌ نَهِرٌ- رود پر آب. ابو ذؤيب گفته است. | |||
أقامت به فأيقنت خيمة/على قصب و فرات نَهِرٍ او در آنجا ساكن شد يقين كردم خيمه و چادرى است كه بر نىزار و آب جارى قرار گرفته است. | |||
نَهَار- زمانيست كه نور و روشنائى در آن زمان كاملا منتشر شده است و در شريعت و دين روز و نهار از طلوع فجر است تا غروب كه خورشيد غايب ميشود و در حقيقت از طلوع خورشيد است تا غروب آن. گفت: | |||
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً- فرقان/ 62 و أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً- يونس/ 25 و گاهى نقطه مقابل روز- بيات- بكار رفته است ميگويد. | |||
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً- يونس/ 50 رجلٌ نَهِرٌ: صاحب نهار- نَهَار: جوجه حبارى كه مانند گنجشك است مَنْهَرَة- فضاى خالى ما بين خانهها. | |||
نَهْر و انْتِهَار- نيز بمعنى تشر زدن هم هست كه با خشونت همراه باشد. | |||
نَهَرَهُ و انْتَهَرَهُ- او را دور كرد و تشر زد در آيه گفت: | |||
فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما- الاسراء/ 23 كه در مورد رفتار فرزندان با پدر و مادر است و نبايستى آنها را با صداى بلند آزرده خاطر ساخت. | |||
وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ- الضحى/ 1 پرسنده و فقر سؤال كننده را دور مساز و تشر مزن.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 403-401</ref> | |||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۵۸
مترادفات قرآنی راندن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «زجر»، «ازدجر»، «نهر».
مترادفات «راندن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
زجر | ریشه زجر | مشتقات زجر | فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجْرًا
|
ازدجر | ریشه زجر | مشتقات زجر | كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا۟ عَبْدَنَا وَقَالُوا۟ مَجْنُونٌ وَٱزْدُجِرَ
|
نهر | ریشه نهر | مشتقات نهر | وَأَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلَا تَنْهَرْ
|
معانی مترادفات قرآنی راندن
«زجر»
الزَّجْر: راندن با بانگ و صدا.
گفته مىشود: زَجَرْتُه فَانْزَجَرَ: راندمش پس رانده شد.
در آيه: (فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ- 19/ صافات) (يكبار بانگى و راندنى سخت بيش نيست). سپس واژه- زَجْر- گاهى در مطلق طرد كردن و راندن و گاهى در بانگ و صدا، بكار رفته است.
در آيه: (فَالزَّاجِراتِ زَجْراً- 2/ صافّات) يعنى: فرشتگانى كه ابرها را به سختى برانگيزانند و روان سازند. در آيه: (ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر) منع و طرد از انجام گناهان در آن اخبار هست.
(تمام آيه چنين است- وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر- از اخبار گذشتگان حقايقى و چيزهائى بر ايشان آمده است كه توجّه و عبرت به آنها مانع انجام گناهان مىشود و مايه منع و جلوگيرى در آن اخبار هست).
و در آيه: (وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر) يعنى: مطرود و دور شد، بكار بردن واژه- زجر- در اينباره براى بانگ و فريادشان بر سر كس است كه گفتند مطرود است مثل اينكه گفته مىشود- اعزب و تنحّ و وراك: يعنى دور مشو و برخيز و برگرد.
(واژه- و ازدجر- از آيه 9/ قمر است كه سراسر سوره قمر بازگو كننده ستيزه جوئيها و گستاخى نامردمان و نافرمانان نسبت به پيامبران عليه السّلام است مىگويد: (كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر).
يعنى: قوم نوح او را تكذيب كردند و نوح بنده ما را تكذيب نمودهاند، به او گفتند: مجنون است و مطرود و طرد شده).[۱]
«ازدجر»
الزَّجْر: راندن با بانگ و صدا.
گفته مىشود: زَجَرْتُه فَانْزَجَرَ: راندمش پس رانده شد.
در آيه: (فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ- 19/ صافات) (يكبار بانگى و راندنى سخت بيش نيست). سپس واژه- زَجْر- گاهى در مطلق طرد كردن و راندن و گاهى در بانگ و صدا، بكار رفته است.
در آيه: (فَالزَّاجِراتِ زَجْراً- 2/ صافّات) يعنى: فرشتگانى كه ابرها را به سختى برانگيزانند و روان سازند. در آيه: (ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر) منع و طرد از انجام گناهان در آن اخبار هست.
(تمام آيه چنين است- وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر- از اخبار گذشتگان حقايقى و چيزهائى بر ايشان آمده است كه توجّه و عبرت به آنها مانع انجام گناهان مىشود و مايه منع و جلوگيرى در آن اخبار هست).
و در آيه: (وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر) يعنى: مطرود و دور شد، بكار بردن واژه- زجر- در اينباره براى بانگ و فريادشان بر سر كس است كه گفتند مطرود است مثل اينكه گفته مىشود- اعزب و تنحّ و وراك: يعنى دور مشو و برخيز و برگرد.
(واژه- و ازدجر- از آيه 9/ قمر است كه سراسر سوره قمر بازگو كننده ستيزه جوئيها و گستاخى نامردمان و نافرمانان نسبت به پيامبران عليه السّلام است مىگويد: (كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر).
يعنى: قوم نوح او را تكذيب كردند و نوح بنده ما را تكذيب نمودهاند، به او گفتند: مجنون است و مطرود و طرد شده).[۲]
«نهر»
نَهْر همان بستر رود است كه آبش جارى است جمعش- أَنْهَار- است فرمود وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً- الكهف/ 33 و وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً- النحل/ 15 خداى تعالى اين امر يعنى وجود كوهها و رودها و راهها را در زمين مثال ميزند براى ريزش و فراوانى بخشش او و فضل او در بهشت براى مردم ميگويد:
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ- القمر/ 54 و وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً- النوح/ 12 و جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ- التحريم/ 8 واژه- نَهَر بمعنى وسعت است كه تشبيهى است از بستر رودخانه- أَنْهَرْتُ الدمَ- جو را جارى ساختم- أَنْهَرَ الماءُ- آب جارى شد.
نَهْرٌ نَهِرٌ- رود پر آب. ابو ذؤيب گفته است.
أقامت به فأيقنت خيمة/على قصب و فرات نَهِرٍ او در آنجا ساكن شد يقين كردم خيمه و چادرى است كه بر نىزار و آب جارى قرار گرفته است.
نَهَار- زمانيست كه نور و روشنائى در آن زمان كاملا منتشر شده است و در شريعت و دين روز و نهار از طلوع فجر است تا غروب كه خورشيد غايب ميشود و در حقيقت از طلوع خورشيد است تا غروب آن. گفت:
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً- فرقان/ 62 و أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً- يونس/ 25 و گاهى نقطه مقابل روز- بيات- بكار رفته است ميگويد.
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً- يونس/ 50 رجلٌ نَهِرٌ: صاحب نهار- نَهَار: جوجه حبارى كه مانند گنجشك است مَنْهَرَة- فضاى خالى ما بين خانهها.
نَهْر و انْتِهَار- نيز بمعنى تشر زدن هم هست كه با خشونت همراه باشد.
نَهَرَهُ و انْتَهَرَهُ- او را دور كرد و تشر زد در آيه گفت:
فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما- الاسراء/ 23 كه در مورد رفتار فرزندان با پدر و مادر است و نبايستى آنها را با صداى بلند آزرده خاطر ساخت.
وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ- الضحى/ 1 پرسنده و فقر سؤال كننده را دور مساز و تشر مزن.[۳]