راندن (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی راندن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «زجر»، «ازدجر»، «نهر».

مترادفات «راندن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
زجر ریشه زجر مشتقات زجر
فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجْرًا
ازدجر ریشه زجر مشتقات زجر
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا۟ عَبْدَنَا وَقَالُوا۟ مَجْنُونٌ وَٱزْدُجِرَ
نهر ریشه نهر مشتقات نهر
وَأَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلَا تَنْهَرْ

معانی مترادفات قرآنی راندن

«زجر»

الزَّجْر: راندن با بانگ و صدا.

گفته مى‏شود: زَجَرْتُه‏ فَانْزَجَرَ: راندمش پس رانده شد.

در آيه: (فَإِنَّما هِيَ‏ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ- 19/ صافات) (يكبار بانگى و راندنى سخت بيش نيست). سپس واژه- زَجْر- گاهى در مطلق طرد كردن و راندن و گاهى در بانگ و صدا، بكار رفته است.

در آيه: (فَالزَّاجِراتِ‏ زَجْراً- 2/ صافّات) يعنى: فرشتگانى كه ابرها را به سختى برانگيزانند و روان سازند. در آيه: (ما فِيهِ‏ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر) منع و طرد از انجام گناهان در آن اخبار هست.

(تمام آيه چنين است- وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر- از اخبار گذشتگان حقايقى و چيزهائى بر ايشان آمده است كه توجّه و عبرت به آنها مانع انجام گناهان مى‏شود و مايه منع و جلوگيرى در آن اخبار هست).

و در آيه: (وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر) يعنى: مطرود و دور شد، بكار بردن واژه- زجر- در اينباره براى بانگ و فريادشان بر سر كس است كه گفتند مطرود است مثل اينكه گفته مى‏شود- اعزب و تنحّ و وراك: يعنى دور مشو و برخيز و برگرد.

(واژه- و ازدجر- از آيه 9/ قمر است كه سراسر سوره قمر بازگو كننده ستيزه جوئيها و گستاخى نامردمان و نافرمانان نسبت به پيامبران عليه السّلام است مى‏گويد: (كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر).

يعنى: قوم نوح او را تكذيب كردند و نوح بنده ما را تكذيب نموده‏اند، به او گفتند: مجنون است و مطرود و طرد شده).[۱]

«ازدجر»

الزَّجْر: راندن با بانگ و صدا.

گفته مى‏شود: زَجَرْتُه‏ فَانْزَجَرَ: راندمش پس رانده شد.

در آيه: (فَإِنَّما هِيَ‏ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ- 19/ صافات) (يكبار بانگى و راندنى سخت بيش نيست). سپس واژه- زَجْر- گاهى در مطلق طرد كردن و راندن و گاهى در بانگ و صدا، بكار رفته است.

در آيه: (فَالزَّاجِراتِ‏ زَجْراً- 2/ صافّات) يعنى: فرشتگانى كه ابرها را به سختى برانگيزانند و روان سازند. در آيه: (ما فِيهِ‏ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر) منع و طرد از انجام گناهان در آن اخبار هست.

(تمام آيه چنين است- وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ- 4/ قمر- از اخبار گذشتگان حقايقى و چيزهائى بر ايشان آمده است كه توجّه و عبرت به آنها مانع انجام گناهان مى‏شود و مايه منع و جلوگيرى در آن اخبار هست).

و در آيه: (وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر) يعنى: مطرود و دور شد، بكار بردن واژه- زجر- در اينباره براى بانگ و فريادشان بر سر كس است كه گفتند مطرود است مثل اينكه گفته مى‏شود- اعزب و تنحّ و وراك: يعنى دور مشو و برخيز و برگرد.

(واژه- و ازدجر- از آيه 9/ قمر است كه سراسر سوره قمر بازگو كننده ستيزه جوئيها و گستاخى نامردمان و نافرمانان نسبت به پيامبران عليه السّلام است مى‏گويد: (كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ- 9/ قمر).

يعنى: قوم نوح او را تكذيب كردند و نوح بنده ما را تكذيب نموده‏اند، به او گفتند: مجنون است و مطرود و طرد شده).[۲]

«نهر»

نَهْر همان بستر رود است كه آبش جارى است جمعش- أَنْهَار- است فرمود وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً- الكهف/ 33 و وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً- النحل/ 15 خداى تعالى اين امر يعنى وجود كوهها و رودها و راهها را در زمين مثال ميزند براى ريزش و فراوانى بخشش او و فضل او در بهشت براى مردم ميگويد:

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ- القمر/ 54 و وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً- النوح/ 12 و جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ- التحريم/ 8 واژه- نَهَر بمعنى وسعت است كه تشبيهى است از بستر رودخانه- أَنْهَرْتُ‏ الدمَ- جو را جارى ساختم- أَنْهَرَ الماءُ- آب جارى شد.

نَهْرٌ نَهِرٌ- رود پر آب. ابو ذؤيب گفته است.

أقامت به فأيقنت خيمة/على قصب و فرات نَهِرٍ او در آنجا ساكن شد يقين كردم خيمه و چادرى است كه بر نى‏زار و آب جارى قرار گرفته است.

نَهَار- زمانيست كه نور و روشنائى در آن زمان كاملا منتشر شده است و در شريعت و دين روز و نهار از طلوع فجر است تا غروب كه خورشيد غايب ميشود و در حقيقت از طلوع خورشيد است تا غروب آن. گفت:

وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً- فرقان/ 62 و أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً- يونس/ 25 و گاهى نقطه مقابل روز- بيات- بكار رفته است ميگويد.

قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً- يونس/ 50 رجلٌ‏ نَهِرٌ: صاحب نهار- نَهَار: جوجه حبارى كه مانند گنجشك است‏ مَنْهَرَة- فضاى خالى ما بين خانه‏ها.

نَهْر و انْتِهَار- نيز بمعنى تشر زدن هم هست كه با خشونت همراه باشد.

نَهَرَهُ‏ و انْتَهَرَهُ‏- او را دور كرد و تشر زد در آيه گفت:

فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما- الاسراء/ 23 كه در مورد رفتار فرزندان با پدر و مادر است و نبايستى آنها را با صداى بلند آزرده خاطر ساخت.

وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ- الضحى/ 1 پرسنده و فقر سؤال كننده را دور مساز و تشر مزن.[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 138-137
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 138-137
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 403-401