ولد (ریشه)

از قرآن پدیا

ریشه «ولد» (WLD)؛ وَلَد، فرزند. والِد، پدر. زاییدن. این ریشه در معانی گوناگون خود جمعا 102 بار در قرآن کریم آمده است.

معنای لغوی

ولد: فرزند خواه فرزند انسان باشد و يا غير آن بر مذكر و مؤنّث، تثنيه و جمع اطلاق ميشود و بر وزن (فرس، فلس، قفل، جسر) خوانده ميشود. ولى در قرآن مجيد فقط وزن اوّل بكار رفته است. ولد بر وزن قفل جمع ولد نيز آيد چنانكه جوهرى گفته است.

قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي‏ وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ آل عمران: 47. گفت: خدايا چطور فرزندى خواهم داشت حال آنكه كسى بمن دست نزده است.

وِلَادَت‏: ولاد و مولد (بكسر لام) مصدراند بمعنى زائيدن. أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ. وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ‏ صافات: 151 و 152. بدان آنها از روى باطل ميگويند: خدا فرزند زائيده و حقّا كه آنها دروغگويانند. والد پدر حقيقى و والده مادر حقيقى كه انسان از آندو بوجود آمده است بخلاف اب و امّ كه اعم‏اند وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِي‏ والِدٌ عَنْ‏ وَلَدِهِ‏ لقمان: 33.  لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها بقره: 233.

جمع ولد اولاد است مثل‏ وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ‏ سباء: 35.

وَلِيد بمعنى خادم و كودك است باعتبار نزديك بودن ولادتش جمع آن ولدان ميباشد در صحاح گويد: «الْوَلِيدُ: الصّبىّ» و در قاموس گفته: «الْوَلِيدُ: المولود و الصّبىّ و العبد». راغب ميگويد: وليد بكسى گفته ميشود كه از ولادتش چندان نگذشته ... و چون بزرگ شد ديگر وليد گفته نميشود جمع آن ولدان ميباشد. على هذا در وليد قريب الولادة بودن معتبر است‏ قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ‏ شعراء: 18. گفت: آيا تو را در كودكى تربيت نكرديم. و سالى چند در ميان ما ماندى.

وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ‏ نساء: 75. چه شده كه در راه خدا و خلاص بيچارگان از مردان و زنان و كودكان، جنگ و جهاد نميكنيد؟!!.

يَطُوفُ عَلَيْهِمْ‏ وِلْدانٌ‏ مُخَلَّدُونَ‏ واقعة: 17. مراد از ولدان خدمتكاران بهشت‏اند و اطلاق ولدان روشن ميكند كه همه تازه جوان‏اند.

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. اللَّهُ الصَّمَدُ. لَمْ‏ يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ عده‏اى در باره خدا بفرزند حقيقى قائل بودند كه از خدا زائيده شده (نعوذ باللّه) نه اينكه مراد ولد تشريفى بوده است چنانكه آيه‏ أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ‏ وَلَدَ اللَّهُ‏ صافات: 151 و 152. فرزند حقيقى را نفى ميكند.

لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ. وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ. وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ بلد: 1- 4. نه، قسم باين ديار تو در اين ديار ساكنى، قسم بپدرى بزرگ و آنچه متولّد كرده. حقّا كه انسان را در رنج و تعب آفريده‏ايم‏ (قاموس قرآن، ج7، ص243).

ساخت‌های صرفی در قرآن

وَلید (صفت فعیل): 7 بار

مَولود (اسم مفعول): 3 بار

وَلَدَ (فعل مجرد): 9 بار

والِد (اسم فاعل): 27 بار

وَلَد (اسم. جمع: اَولاد): 56 بار

ریشه‌شناسی

زبان لفظ لفظ با آوانویسی عربی معنای انگلیسی معنای فارسی توضیح منبع
قرآن وَلید وَلید وَلید ولد: فرزند خواه فرزند انسان باشد و يا غير آن بر مذكر و مؤنّث، تثنيه و جمع اطلاق ميشود و بر وزن (فرس، فلس، قفل، جسر) خوانده ميشود قاموس قرآن، ج‏7، ص: 243
آفروآسیایی *wilVd-/*widVl- ولد to bear a child بچه دار شدن
سامی *wld ولد to bear, give birth to 1 boy, child 2 زائیدن، به دنیا آوردن 1 پسر، فرزند 2
اکدی walādu OB on وَلَدُ  ُن [CAD A1 287], [AHw 1457-1458] 1; ildu, līdu 2
اگاریتی yld, wld یلد\ ولد [Aist 127, 128] 1, 2
کنعانی PHO yld یلد [T 124] 1
عبری yālad یَلَد [KB 411] 1, yäläd 2
آرامی OFF NAB yld NA یلد [HJ 457] 1
آرامی یهودی yǝlēd, yǝlīd یلِد\ یلِد [Ja 578], [Sok 240] 1
سریانی ʔīlēd ءِلِد [Brock 301] 1, 2
مندایی YLD (etpe) 1 YLD (ِتفِ)  [DM 192].
عربی جنوبی SAB wld ولد [SD 160] 1
گعز walada وَلَدَ [LGz 613] 1, wald 2
مهری welēd (coll.) وِلِد () 'children, male or female' "کودکان، مذکر یا مؤنث" [JM 428]
جبالی élɔ́d ِلَد 'to beget children', élɛ́d 'children' «بچه زاییدن»، 'فرزندان' [JJ 291]
عربی wld ولد [BK 2 1602] 1, walad- 2

منابع

ولد (واژگان)

منابع ریشه شناسی 2