ویراستار
۸٬۵۹۹
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی جاسوسی کردن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «تجسس»، «سمّاع». ==مترادفات «جاسوسی کردن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |تجسس |ریشه جسس |جسس (واژگان)|مشت...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
|[[جسس (ریشه)|ریشه جسس]] | |[[جسس (ریشه)|ریشه جسس]] | ||
|[[جسس (واژگان)|مشتقات جسس]] | |[[جسس (واژگان)|مشتقات جسس]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=49|Ayah=12}} | ||
|- | |- | ||
|سمّاع | |سمّاع | ||
|[[سمع (ریشه)|ریشه سمع]] | |[[سمع (ریشه)|ریشه سمع]] | ||
|[[سمع (واژگان)|مشتقات سمع]] | |[[سمع (واژگان)|مشتقات سمع]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=5|Ayah=41}} | ||
|} | |} | ||
==معانی مترادفات قرآنی جاسوسی کردن== | ==معانی مترادفات قرآنی جاسوسی کردن== | ||
=== «تجسس» === | ===«تجسس»=== | ||
خداى تعالى فرمايد: وَ لا تَجَسَّسُوا 12/ حجرات).معنى اصلى جَسّ- لمس كردن و گرفتن نبض و شناختن تپش آن براى حكم كردن در مورد سلامتى و بيمارى است، كه اين معنى ريشهاى اخصّ از حسّ- است زيرا حسّ- شناسايى از راه ادراك حسّى است ولى جسّ شناختن حال غير از راه حسى- است از واژه- جس- لفظ جاسوس مشتقّ شده است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 398-397</ref> | |||
=== «سمّاع» === | ===«سمّاع»=== | ||
السَّمْعُ: حسّ شنوائى در گوش كه صداها را درك مىكند، فعل آن هم سمع يعنى شنيدن، است سَمِعَ، سمعا كه گاهى واژه سمع در چهار مورد به كار مىرود: | |||
==ارجاعات== | 1- به خود گوش نيز تعبير مىشود، مثل آيه: (خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ- 7/ بقره). | ||
2- گاهى واژه سمع به فعل شنيدن، مثل سماع تعبير شده در آيات: | |||
(إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ- 212/ شعراء) (آنها از شنيدن حقّ بى نصيبند). و (أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ- 37/ ق). | |||
3- و زمانى واژه سمع، همان فهم و ادراك است. | |||
4- و گاهى نيز سمع: طاعت و فرمانبرى حقّ. | |||
مىگوئى اسْمَعْ ما اقول لك: آنچه را گفتم بفهم. | |||
و همچنين لم تَسْمَعْ ما قلت: آنچه گفتم نفهميدهاى. كه مقصود لم تفهم است در دو عبارت اخير، مقصود از- سَمْع- درك و فهم است. | |||
خداى تعالى گويد: (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا، لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا- 31/ انفال) (زمانى كه آيات ما بر ايشان خوانده مىشود مىگويند شنيديم و اگر بخواهيم ما هم مثل آنها مىگوئيم) و آيه: (سَمِعْنا وَ عَصَيْنا- 93/ بقره) و شنيديم و نافرمانى كرديم و به كار نبستيم. و همچنين آيه: (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا- 285/ بقره) يعنى شنيديم و فرمانبردارى نموديم. | |||
و آيه: (وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ- 21/ انفال) كه جايز است معناى سَمِعْنا فهميديم باشد و آنها نمىفهميدند و يا اينكه معنايش، فهميديم باشد امّا به موجب آن عمل نمىكردند و زمانى كه به مقتضاى آنچه را كه مىگفتند، شنيديم و فهميديم عمل نمىكنند، در واقع در حكم اينستكه چيزى را نشنيده باشند، سپس خداى تعالى گويد: | |||
(وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا- 23/ انفال) يعنى اگر خداوند چيزى در آنها مىدانست قدرت فهمشان مىداد به اين معنى كه براى آنها نيرويى قرار مىداد كه با آن بفهمند. | |||
و در معنى آيه: (وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ- 46/ نساء) دو وجه گفته مىشود: | |||
1- درخواست ناشنوائى و نااستوارى در راى براى او (براى پيامبر) 2- دعا و درخواست مستقيم در حقّ او. | |||
معنى اوّل مثل أَسْمَعَكَ اللّهُ است: خداوند ناشنوايت كند. | |||
معنى دوّم اينكه، گفته شود- أَسْمَعْتُ فلانا- زمانى است كه او را ناسزا بگوئى و اين عبارت در ناسزا گفتن معمول است. | |||
روايت شده است كه اهل كتاب آيه فوق را به پيامبر (ص) مىگفتند با اين توهّم و ايهام كه او را تعظيم مىكنند و بزرگ مىدارند و در حقّش دعا مىكنند و حال اينكه آن را عليه او مىگفتند. | |||
و خداوند در هر موضعى از قرآن واژه سمع: شنيدن، را در باره مؤمنين اثبات نموده و آن را از كافرين نهى مىكند، يا تشويق بر بكار بردن نيروى شنوايى است و يا قصد و هدف تصوّر در معنى شنيدن، و انديشيدن در آن است: مثل آيات: (أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها- 195/ اعراف) و (صُمٌّ بُكْمٌ- 18/ بقره) و (وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً- 25/ انعام) و هر گاه خداى تعالى را با كلمه- سمع- توصيف كنى (سَمِيع- سَامِع- 9 مقصود علم و آگاهى خداوند به مسموعات و پاداش به آنهاست مثل آيات: (قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها- 1/ مجادله) و (لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا- 181/ آل عمران) و (إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ- 80/ نمل) يعنى تو آنها را نمىفهمانى زيرا به خاطر كارهاى زشتشان و از دست دادن نيروى عاقلهاى كه ويژه زندگانى مختصّ به انسانيت است، مانند مردگانند. و آيه: (أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ- 26/ كهف) (ترجمه تمام آيه: بگو خداوند بهتر مىداند كه اصحاب كهف چه مدّت در غار بودهاند، غيب دانستن آسمان و زمين ويژه اوست چه بيناست و چه شنواست خداى تعالى) يعنى در باره آن امر خداى تعالى كه آگاه بر شگفتىهاى حكمت خويش است، مىگويد: و خبر مىدهد و در اين آيه نگفته است ما ابصره و ما اسمعه و بنا بر آنچه قبلا ذكر شد، خداى تعالى جز در آنچه كه علم و آگاهى به مَسْمُوعَات و پاداش به آنهاست به مفهومى ديگرى كه در مورد واژه- سمع- هست، توصيف نمىشود. | |||
و در صفت كفّار مىگويد: (أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا- 38/ مريم) معنايش اينستكه آنها در آن روز (روز بعث و قيامت) چيزى كه امروز به خاطر ستمكارى به نفس خويش و ترك نظر و انديشه در حقايق برايشان پوشيده بود و به آن راه نيافتند چه خوب مىشنوند و چه خوب مىبينند. | |||
و گفت: (خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا- 93/ بقره) (آنچه را به شما داديم بگيريد و بشنويد، گفتند شنيديم و كار نبستيم) و (سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ- 41/ مائده) يعنى سخنانى را كه از تو مىشنوند نه براى ايمان و تصديق است بلكه به خاطر اينكه آنها را تكذيب كنند و دروغ پندارند. | |||
و آيه: (سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِين41/ مائده) يعنى به خاطر موقعيت ديگران سخن آنها را مىشنوند. | |||
اسْتِمَاع همان- اصغاء- است مثل آيات: | |||
(نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ- 47/ اسراء) و (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ- 25/ انعام) و (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ- 42/ يونس) و (وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ- 41/ ق) و (أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ- 31/ يونس) يعنى كيست كه ايجاد كننده گوشها، و ديدگان آنها و عهدهدار حفظ و تداوم خلقتشان است. | |||
مِسْمَعْ و مَسْمَع: سوراخ گوش و دسته دلو آب كه به آن تشبيه شده است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 259-256</ref> | |||
== ارجاعات == | |||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |