پیش از این (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی «پیش از این»

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «قَدِمَ»، «أَسلَفَ».

مترادفات «پیش از این» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
قَدِمَ ریشه قدم مشتقات قدم
قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا۟ لَدَىَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِٱلْوَعِيدِ
اسلف ریشه سلف مشتقات سلف
هُنَالِكَ تَبْلُوا۟ كُلُّ نَفْسٍ مَّآ أَسْلَفَتْ وَرُدُّوٓا۟ إِلَى ٱللَّهِ مَوْلَىٰهُمُ ٱلْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَفْتَرُونَ

معانی مترادفات قرآنی «پیش از این»

قَدِمَ

القَدَمُ‏: گام و پيش پاى (در همه جانداران) جمعش- أَقْدَامٌ‏، در آيه: وَ يُثَبِّتَ بِهِ‏ الْأَقْدامَ‏ (11/ انفال) و واژه تَقَدُّم و تأخر به همين اعتبار در نظر گرفته شده.

تَقَدُّم‏: پيشى داشتن و پيشى جستن، چنانكه قبلا گفتيم چهار وجه دارد ولى- حديث و قَدِيم‏- يا به اعتبار دو زمان گذشته و حال گفته ميشود و يا به اعتبار شرافت و بزرگوارى مانند- فلان‏ مُتَقَدَّمٌ‏ على فلان- يعنى از او شريف‏تر است و يا اينكه وجود غير او جز با بودن وجود او درست نيست مثل اينكه مى‏گويى:

الواحد متقدّم على العدد- يعنى عدد واحد و نخستين عدد بر ساير اعداد پيشتر و جلوتر است مقصود اين استكه اگر بيشتر شدند و بالا رفتن عدد واحد توهم شود اعداد هم بالا ميروند و بيشتر ميشوند.

قِدَمٌ‏- وجودى است موجود در زمان گذشته و- بقاء- وجودى است موجود در حال و آينده. در وصف خداى وارد شده است كه- يا قديم الإحسان.

ولى- قديم- در وصف خداى تعالى از قرآن در آيه‏اى و در اخبار صحيحى وارد نشده است اما متكلمين آنرا بكار ميبرند و خداى را با آن وصف مى‏كنند بيشتر مواردى كه قديم بكار ميرود به اعتبار زمان است مثل: كَالْعُرْجُونِ‏ الْقَدِيمِ‏ (39/ يس).

در آيه گفت: قَدَمَ‏ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ‏ (2/ يونس).

يعنى مسابقه فضيلت و خير در پيشگاه پروردگارشان دارند و اسم مصدر است.

قَدَّمْتُ‏ كذا: آنرا جلو نهادم و پيش داشتم، در آيات:

أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ‏ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ‏ (13/ مجادله) لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ‏ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ‏ (80/ مائده).

قَدَّمْتُ‏ فلاناً أَقْدُمُهُ‏: وقتى است كه او را جلو بيندازى و پيش دارى، در آيات: يَقْدُمُ‏ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ (98/ هود)

بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ‏ (95/ بقره).

لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏ (1/ حجرات).

در آيه اخير گفته شده معنايش اينستكه از (خدا و رسول) پيشى نگيريد تحقيقش اين استكه در سخن و حكم بر او پيشى نجوئيد بلكه بآنچه كه برايتان ترسيم مى‏كند و معين مى‏نمايد عمل كنيد همانطور كه در باره «العباد المكرمون» كه همان فرشتگانند گفته شده:

لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ‏ (27/ انبياء) يعنى در سخن گفتن بر خداى پيشى نمى‏گيرند.

و در آيه: لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ‏ (34/ اعراف) يعنى تأخّر و تقدم يا عقب ماندن و پيش افتادن را نمى‏خواهند.

و در آيه: وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ‏ (12/ يس) يعنى آنچه را كه عمل كرده‏اند.

و نيز گفته شده‏ قَدَّمْتُ‏ إليه بكذا: وقتى است كه قبل از موعد مقرر او را به كارش امر كنم و وا دارم، قبل از اينكه مردم يا كار به او زيانى برساند و او را غمگين كند.

قَدَّمْتُ‏ به: قبل از وقت نياز او را آگاه نمودم كه آنرا انجام دهد، و از اين معنى است آيه:

وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ (28/ ق)- (قبلا و در دنيا چنين آينده‏اى و عذابى را براى شما بيان كردم).

قُدَّام‏: در برابر خلف است [يعنى جلو و عقب يا پيشين در برابر پسين و از اول تا آخر] و تصغير آن- قُدَيْدِمَة- است.

ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 151

ركب فلان‏ مَقَادِيمَةُ: وقتى است كه كسى به روى در افتد. قَادِمَةُ الرّحلِ: جلو زين ستور.

قَادِمَةُ الأطبّاءِ: پيشواى پزشكان.

قَادِمَةُ الجناحِ: طلايه‏ى كرانه لشكر.

مُقَدَّمَةُ الجيشِ: طلايه‏ى سياه.

در تمام اين عبارات واژه‏ قَادِم‏ و مقدمه به اعتبار تقدم و پيش بودن در نظر گرفته ميشود.[۱]

أَسلَفَ

السَّلَف‏: پيشرو و طلايه‏دار و پيشى گيرنده، خداى تعالى گويد: (فَجَعَلْناهُمْ‏ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِينَ‏- 56/ زخرف) (آنها را پيشرو و نمونه‏اى براى ديگران قرار داديم يعنى پيشى گيرنده و عبرت آور).

و آيه: (فَلَهُ ما سَلَف‏ - 275/ بقره) يعنى: از گناهى كه قبلا مرتكب شده، دور مى‏شود.و همچنين آيه: (إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ‏- 22/ نساء) يعنى: آنچه را كه قبلا از كارهاتان انجام داده‏ايد و اين معنى همان دور شدن از آن است پس استثناء از گناه است نه از فعل و مجاز دانستن آن و لفلان‏ سَلَفٌ‏ كريم: يعنى پدرانى كه در گذشته و در بزرگوارى پيشرو بوده‏اند جمعش‏ أَسْلَاف‏ و سُلُوف‏ است.

سَالِفَة: قسمت پهن گردن كه به شانه متصل است.

سَلَف‏: پيش پرداخت براى خريد و فروش و آنچه كه داد و ستد مى‏شود.

السَّالِفَة و السُّلَاف‏: پيشتازان جنگى و چاوشان كاروانيان.

سُلَافة الخمر: تفاله باقيمانده از عصاره خمر.

سُلْفَة: آنچه كه قبل از طعام در مهمانى براى مهمانان آورده مى‏شود لذا مى‏گويند.

سَلِّفُوا ضَيْفَكُم و لَهِّنُوه: مهمانتان را ناشتائى و پيشكش دهيد. (پذيرائى قبل از اطعام و غذا).[۲]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 151-148
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 245-244