شعله آتش (مترادف)
مترادفات قرآنی شعله آتش
«شعله آتش» زبانۀ آتش. زبانه. الاو. الو. آتش افروخته. لهيب. آفرازه.[۱] مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «شهاب»، «جذوة»، «قبس».
مترادفات «شعله آتش» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
شهاب | ریشه شهب | مشتقات شهب | وَأَنَّا لَمَسْنَا ٱلسَّمَآءَ فَوَجَدْنَٰهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا
|
جذوة | ریشه جذو | مشتقات جذو | فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِۦٓ ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ ٱمْكُثُوٓا۟ إِنِّىٓ ءَانَسْتُ نَارًا لَّعَلِّىٓ ءَاتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ
|
قبس | ریشه قبس | مشتقات قبس | إِذْ رَءَا نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ ٱمْكُثُوٓا۟ إِنِّىٓ ءَانَسْتُ نَارًا لَّعَلِّىٓ ءَاتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدًى
|
معانی مترادفات قرآنی شعله آتش
«شهاب»
الشِّهَاب: شعله و روشنايى از آتشى افروخته، از همان شعلهاى كه در جوّ و هوا رخ مىدهد. مثل آيات: (فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ- 10/ صافّات) (شِهابٌ مُبِينٌ- 18/ حجر) (شِهاباً رَصَداً- 9/ جنّ) الشُّهْبَة: سپيدى آميخته به سياهى است كه تشبيهى است به شعله آميخته با دود و از اين معنى عبارت:
كتبة شَهْبَاءُ: است يعنى سياهى مردم و سپيدى شمشير. (صحنه و دورنماى جنگ تن به تن).
(كتيبة: دستهاى انبوه از سپاهيان جمعش- كتائب- است).[۲]
«جذوة»
الجَذْوَة و الجُذْوَة يعنى باقيمانده آتش بعد از اشتعال، و سوختن چوب و هيزم كه جمعش- جُذًى و جِذًى- است خداى عزّ و جلّ گويد: (أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ 29/ قصص).
خليل ابن احمد گويد: جَذَا، يَجْذُو، يعنى ثابت ماندن، مثل، جثا يجثو- در لفظ و معنى است جز اينكه در- جذا- ملازمه و درك معنى باقيماندن و ثابت بيشتر و رساتر است.
أَجْذَتِ الشّجرة- درخت، ريشهدار شد، و در حديث: (كمثل الأرزة المُجْذِيَّة)(مانند صنوبر يا كاج با ريشه است)
رجل جَاذٍ- مردى كوتاه دست كه گويى دستانش بسته شده و مؤنّث آن امرأة جَاذِيَة است.[۳]
«قبس»
القَبَسُ: آتشى كه بدست مىآيد و در دسترس هست [قسمتى از خرمن آتش، كه بوسيله چوبى برداشته ميشود.] در آيه: أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ (7/ نمل).
القَبَسُ و الاقْتِبَاسُ: طلب آتش است، سپس بصورت استعاره براى خواستن و طلب علم و هدايت نيز بكار رفته، گفت: انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ (13/ حديد) أَقْبَسْتُهُ ناراً او علما: آتشى يا علمى به او بخشيدم القَبِيسُ: نرينهاى كه به سرعت لقاح مىكند تشبيهى است به فروزش آتش و سرعت آن.[۴]