سپر (مترادف)
مترادفات قرآنی سپر
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جُنة»، «عرضة».
مترادفات «سپر» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
جُنة | ریشه جنن | مشتقات جنن | ٱتَّخَذُوٓا۟ أَيْمَٰنَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ إِنَّهُمْ سَآءَ مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ
|
عرضة | ریشه عرض | مشتقات عرض | وَلَا تَجْعَلُوا۟ ٱللَّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَٰنِكُمْ أَن تَبَرُّوا۟ وَتَتَّقُوا۟ وَتُصْلِحُوا۟ بَيْنَ ٱلنَّاسِ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
|
معانی مترادفات قرآنی سپر
«جُنة»
اصل جن، پوشيده و پنهان بودن چيزى از دسترس حس است، جنه الليل و أجنه و جن عليه فجنه- يعنى شب آن را پوشيده داشت و پنهان كرد.
أجنه- چيزى بر رويش قرار داد تا پوشيده شود مثل:
قبرته أقبرته- در گورش گذاشتم و سقينه و أسقينه- آبش دادم.
جن عليه كذا- او را پوشاند، خداى عز و جل گويد: فلما جن عليه الليل رأى كوكبا76/ انعام).
جنان- قلب است زيرا ظاهر نيست و از حواس ظاهر پوشيده و پنهان است.
مجن و مجنة- سپرى است كه صاحب سپر و جنگجوى را پنهان مىدارد، خداى عز و جل فرمايد:
اتخذوا أيمانهم جنة- 16/ مجادله).
(سوگندهاى خود را سپرى براى پوشاندن چهرههاى غير ايمانى، و اسلامى خود قرار دادند).
حديث
«الصوم جنة».
يعنى روزه نگاهدارنده و سپرى است براى ايمان و مؤمنين.
جنة- هر باغ و بستانى كه داراى درختان انبوه است و زمين را مىپوشاند، خداى عز و جل فرمايد:
لقد كان لسبإ في مسكنهم آية جنتان عن يمين و شمال- 15/ سبا) و و بدلناهم بجنتيهم جنتين- 16/ سباء) و و لو لا إذ دخلت جنتك- 39/ كهف) درختانى هم كه پر شاخ و برگند- جنة- ناميدهاند، و سخن شاعر بر اين معنى حمل شده است كه:من النواضح تسقى جنة سحقا (از شتران آبكشى كه باغ دور افتاده و تشنه و پژمرده را آب مىدهد). جنة- يعنى بهشت يا بصورت تشبيه به باغى كه در زمين هست چنان ناميده شده هر چند كه ميانشان فرقى و تفاوتى است و يا بخاطر پوشيده بودن نعمتهايش از ماست، و در سخن خداى تعالى در آيه زير بآن اشاره شده است كه: (فلا تعلم نفس ما أخفي لهم من قرة أعين- 17/ سجده) ابن عباس (رض) گفته است: جنات كه در قرآن به لفظ جمع آمده است از اين رواست كه هفت جنت هست:
1- جنة الفردوس 2- عدن 3- جنة النعيم. 4- دار الخلد 5- جنة المأوى 6- دار السلام. 7- عليين.
جنين- هم طفلى است تا زمانى كه در رحم مادر هست جمعش- أجنة خداى تعالى گويد: (و إذ أنتم أجنة في بطون أمهاتكم- 32/ نجم) كه واژه- جنين- بر وزن فعيل در معنى مفعول است و نيز جنين- قبر است كه در اين صورت- فعيل- در معنى فاعل است.
در باره اطلاق واژه جن- بموجودات نامرئى دو وجه گفته شده:
اول- براى موجودات نامرئى روحانى كه از تمام حواس ظاهرى ما پنهانند، و نقطه مقابلش- إنس است و بر اين وجه فرشتگان و شياطين نيز جزء آنها خواهند بود پس هر فرشتهاى پرى يا جنى است و هر پرى و جنى فرشته نيست،ابو صالح گفته است كه همه فرشتگان نامرئىاند.
دوم- گفتهاند بلكه جنها بعضى از نامرئيان و روحانيان هستند زيرا چنان موجوداتى روحى سه گونهاند:
1- گروه اخيار كه همان فرشتگانند.
2- گروه اشرار يا شياطين.
3- گروه اوساط كه از دو دسته اخيار و اشرار در ميانشان وجود دارد و اين دستههاى پريان هستند كه آيه قرآن بر اين معنى دلالت دارد كه (قل أوحي إلي ... و أنا منا المسلمون و منا القاسطون- 1- 14/ جن) (كه اشاره به دو دسته بد و خوب پريان است.
الجنة- يعنى جماعت و گروه پريان، خداى تعالى گويد:
(من الجنة و الناس- 6/ الناس) و (و جعلوا بينه و بين الجنة نسبا- 1158/ صافات)- الجنة- همان جنون و ديوانگى است، خداى تعالى گويد: (ما بصاحبكم من جنة 46/ سباء) يعنى جنون، و جنون حائل و مانع ارتباط عقلانى ميان نفس و عقل است.
جن فلان- جن زده شد، كه فعلش بر وزن- فعل- است مثل وزن و بناى بيماريها و دردها مانند- زكم، لقى، حم- يعنى (زكام شد، لقوه گرفت، تبدار شد).
اصيب جنانه- به بيمارى قلبى دچار شد و گفتهاند وقتى كه رابطه ميان كارهاى بدنى و عقلى بريده شود مىگويند- جن عقله- عقل و خردش بيمار است (بيمارى روانى).
و بر آن اساس سخن خداى تعالى است كه كفار به پيامبر (ص) گفتند: (معلم مجنون- 14/ دخان) يعنى از پريانى كه او را مىآموزند، با او هستند، و همچنين آيه (أ إنا لتاركوا آلهتنا لشاعر مجنون- 36/ صافات).
جن التلاع و الآفاق- گياه بهاره و بيابانى بمقدارى آنجا زياد شد كه گويى زمينى مجنون و جن زده است، و آيه (و الجان خلقناه من قبل من نار السموم،- 27/ حجر) اشاره به خلقت و آفرينش نوعى از پريان است.
و آيه (كأنها جان- 10/ نمل) گفته شده اشاره به نوعى از مارهاست.[۱]
«عرضة»
العرض: پهنا، نقطه مقابل طول يا دراز است- اصلش اين است كه- عرض- در باره اجسام گفته مىشود و سپس در غير جسم نيز بكار مىرود چنانكه گفت:
(فذو دعاء عريض- 51/ فصلت)واژه- عرض- مخصوص كنار و جانب چيزى است، در عبارات: عرض الشيء:
عرض و پهنايش ظاهر شد.
عرضت العود على الإناء: چوب را بر كنار ظرف به پهنا قرار دادم اعترض الشيء في حلقه: در گلويش گير كرد.
اعترض الفرس في مشيه: آن اسب در رفتنش چموشى و توسنى كرد فيه عرضية: توسنى كردن و با سختى رفتن.
عرضت الشيء على البيع و على فلان و لفلان: آن چيز را براى فروش بر او عرضه كردم، مثل آيات:
(ثم عرضهم على الملائكة- 31/ بقره) (و عرضوا على ربك صفا- 48/ كهف) (إنا عرضنا الأمانة- 72/ احزاب) (و عرضنا جهنم يومئذ للكافرين عرضا- 100/ كهف) (و يوم يعرض الذين كفروا على النار- 20/ احقاف)عرضت الجند: سپاه را سان ديدم.
العارض: كسى كه چهره خود آشكار كند و گاهى اين واژه مخصوص پيدا شدن ابر در آسمان است مثل آيه: (هذا عارض ممطرنا- 24/ احقاف) و به چيزى و حالتى كه از بيمارى به انسان عارض مىشود، مىگويند:
به عارض من سقم: آثارى و نشانههايى از بيمارى در او نمايان، و آشكار است و گاهى به چهره و گونه، عارض- گويند مثل- أخذ من عارضيه دو طرف رخسارش را فرا گرفت و گاهى در مورد دندانها بكار مىرود مثل:
العوارض للثنايا: دندانهايى كه در خنديدن نمايان مىشود.
فلان شديد العارضة: كنايه از خوش زبانى و شيرين سخنى است.
بعير عروض: شترى كه از گرسنگى و بى علفى با دو طرف دهانش خار مىخورد.
عرضة: آهنگ و قدرت آنچه را كه براى برخورد با چيزى آماده و ظاهر مىشود، در آيه گفت:
(و لا تجعلوا الله عرضة لأيمانكم- 224/ بقره)بعير عرضة للسفر: شترى كه آماده براى مسافرت است.
أعرض: جانب خويش ظاهر كرد، و اگر گفته شود:
أعرض لي كذا: چهره خويش آشكار كرد و دسترسى به او ممكن شد أعرض عني: به روشنى روى از من برگرداند، در آيات:(ثم أعرض عنها- 22/ سجده) (فأعرض عنهم و عظهم- 63/ نساء) (و أعرض عن الجاهلين- 199/ اعراف) (و من أعرض عن ذكري- 124/ طه) (و هم عن آياتها معرضون- 32/ انبياء) و چه بسا كه حرف (عن) حذف شود مثل آيات:
(إذا فريق منهم معرضون)(ثم يتولى فريق منهم و هم معرضون)و (فأعرضوا فأرسلنا عليهم) (و جنة عرضها السماوات و الأرض- 133/ آل عمران) گفته شده همان عرض و پهنايى است كه نقطه مقابل طول و دراز است چنين تصورى از وجوه مختلفى است:
1- يا اينكه مىخواهد بگويد عرض بهشت در جهان و نشأة آخرت مثل فراخنا و پهناى آسمانهاى دنيا و نشأة اول است چنانكه گفت:
(يوم تبدل الأرض غير الأرض و السماوات- 48/ ابراهيم).
2- و يا اينكه آسمانها و زمين در آخرت بزرگتر از چيزى كه اكنون هست مىباشد و حصولش ناممكن نيست، روايت شده است كه شخصى يهودى از عمر (رض) در باره اين آيه پرسيد و گفت: فأين النار؟ پس آتش و عذاب كجاست، عمر پاسخ داد: وقتى كه شب فرا مىرسد روز كجاست.
3- گفته شده واژه- عرضها- در آيه: (32/ آل عمران) وسعت و بزرگى بهشت است نه از جهت مساحت بلكه از جهت گسترش مسرت و شادمانى در آن، چنانكه در ضد آن معنى مىگويند:
الدنيا على فلان حلقة خاتم و كفه حابل (دنيا بر او از نظر اندوه و سختى و تنگى حال همچون حلقه انگشترى است و همچون كفه دام كه محدود است.) و مثل عبارت- سعة هذه الدار كسعة الأرض:
فضاى وسيع اين خانه مثل زمين بزرگ است.
گفته شده- عرض- در اينجا از عبارت عرض البيع- گرفته شده چنانكه مىگويند: بيع كذا بعرض: در وقتى كه چيزى به متاعى فروخته مىگويى:
عرض هذا الثوب كذا و كذا: عرض اين جامه چنين و چنان است يعنى عوض آن.
عرض: هر چيزى است كه ثباتى نداشته باشد و متكلمين آن را به طور استعاره در باره چيزى كه جز با جوهر يا اصل هر چيز ثباتى ندارد بكار بردهاند مثل: رنگ و طعم.
الدنيا عرض حاضر: هشدارى است بر اينكه دنيا پايدار نيست و ثباتى ندارد، خداى تعالى گويد:
(تريدون عرض الدنيا و الله يريد الآخرة- 67/ انفال) (يأخذون عرض هذا الأدنى- 169/ اعراف) (و إن يأتهم عرض مثله- 169/ اعراف) و آيه: (لو كان عرضا قريبا- 42/ توبه) يعنى: مطلبى سهل و آسان و باطنى. گفت: (و لا جناح عليكم فيما عرضتم به من خطبة النساء- 235/ بقره) (اگر در امر همسر گزينى و خطبه نكاح يعنى عقد همسرى به كنايه چيزى بگوئيد گناهى بر شما نيست) مثل اينكه به همسرش بگويد: أنت جميلة و مرغوب فيك: تو زيبا هستى و مورد آرزوئى، و از اين قبيل سخنان.[۲]