راه و روش (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی راه و روش

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «سنة»، «شرع»، «ابتدع».

مترادفات «راه و روش» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
سنة ریشه سنن مشتقات سنن
سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا
شرع ریشه شرع مشتقات شرع
شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحًا وَٱلَّذِىٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِۦٓ إِبْرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓ أَنْ أَقِيمُوا۟ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا۟ فِيهِ كَبُرَ عَلَى ٱلْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ ٱللَّهُ يَجْتَبِىٓ إِلَيْهِ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِىٓ إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ
ابتدع ریشه بدع مشتقات بدع
ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ٱبْنِ مَرْيَمَ وَءَاتَيْنَٰهُ ٱلْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِى قُلُوبِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ٱبْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَٰهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ٱبْتِغَآءَ رِضْوَٰنِ ٱللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَـَٔاتَيْنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَٰسِقُونَ

معانی مترادفات قرآنی راه و روش

«سنة»

السن‏ (دندان) كه معروف است، جمعش- اسنان- در آيه (و السن بالسن‏- 45/ مائده).

و- سان‏ البعير الناقة: شتر نرينه، مادينه را گاز گرفت.

السنون‏: دارويى كه دندانها با آن معالجه مى‏شود.

سن‏ الحديد: ذوب شدن و تيز شدن آهن.

المسن‏: وسيله تيز كردن.

السنان‏: نوك نيزه و تير، مخصوص چيزى است كه در سر نيزه با آن تركيب مى‏شود.

سننت‏ البعير: شتر را با كم دادن علف بعد از فربهى لاغر كردم كه تشبيهى به صيقل دادن و تيز كردن آهن است، و به اعتبار جارى شدن آهن مذاب مى‏گويند:

سننت‏ الماء: آب را جارى ساختم يا به جريان انداختم.

تنح عن‏ سنن‏ الطريق: از راههاى مستقيم آن دور شد.

سننه‏ و سننه‏: راه و روش‏هاى آن، پس- سنن‏- جمع- سنة است. و- سنة الوجه:

طريقت و روش آن.

و- سنة النبى: راه و روش پيامبر صلى الله عليه و آله كه آن را برمى‏گزيند و مقصد خويش قرار مى‏دهد.

و- سنة الله تعالى: به دو صورت گفته شده، يكى براى روش حكمت خدايى و ديگر روش طاعت و بندگى به او.

مثل آيات: (سنة الله التي قد خلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا- 23/ فتح). و (و لن تجد لسنت الله تحويلا- 43/ فاطر).

كه آگاهى و هشدارى است بر اينكه فروع اديان و شرايع هر چند كه صورتشان‏ مختلف باشد هدف و غرض، اراده شده و مقصود از آنها مختلف و گونه‏گون نيست و تبديل هم نمى‏گردد و آن همان پاكيزه نمودن نفس و آماده ساختنش براى رسيدن به ثواب و پاداش خداى تعالى و جوار رحمت اوست.

و در آيه: (من حمإ مسنون‏- 26/ حجر) گفته‏اند يعنى تغيير كننده. و آيه: (لم‏ يتسنه‏ 259/ بقره) معنايش- لم يتغير- است يعنى تغيير نكرده و حرف (ه) در آخر آن براى وقف است.[۱]

«شرع»

الشرع‏: راه روشن و واضح.

شرعت‏ له طريقا: راهى برايش باز كردم.

الشرع‏: مصدر است، بعدا بصورت اسم براى راه، بكار رفته كه آن را- شرع‏ و شرع‏ و شريعة- گفته‏اند، سپس براى راه خدايى و الهى استعاره شده است.

در آيه: (شرعة و منهاجا- 48/ مائده) شرع‏ اشاره به دو امر است:

اول- در معنى سرشت و نهاد و آنچه را كه خداى تعالى انسان را بر آن آفريده و مسخر گردانيده و آن راهى است كه آن را اراده و قصد كرده است و نتيجتا به مصلحت بندگان و آبادانى بلاد بازمى‏گردد همانست كه در آيه زير به آن اشاره شده است كه:

(و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا32/ زخرف).

دوم- شرع‏ يعنى آنچه را كه خداوند از دين براى انسان مقدر كرده است و او را با اختيار در برگزيدن آن و هدف قرار دادن آن امر فرموده و از آنچه كه شريعت‏هاى گوناگون در آن اختلاف كرده‏اند و نيز آنچه را كه نسخ و جابجايى، آن را پيش مى‏آورد، آيه زير بر اين معنى دلالت دارد كه: (ثم جعلناك على‏ شريعة من الأمر فاتبعها- 18/ جاثيه) يعنى: (آنگاه تو را بر شريعتى از امر و دين قرار داديم پس آن را- پيروى كن و هوسهاى كسانى را كه ناآگاهند و نمى‏دانند، پيروى مكن).

ابن عباس گفته است: الشرعة: ما ورد به القرآن، و المنهاج: ما ورد به السنة:يعنى: (شرعة: راه و پيروى كردن از قرآن و منهاج: راه و پيگيرى سنت است).

و آيه: (شرع‏ لكم من الدين‏- 13/ شورى) اشاره به اصولى است كه تمام كيش‏ها و آئين‏ها در آن مساويند و نسخ در آن صحيح نيست مثل معرفت و شناخت خداى تعالى، مانند آنچه كه آيه:(و من يكفر بالله و ملائكته و كتبه و رسله و اليوم الآخر- 136/ نساء). به آن دلالت دارد.

عده‏اى از علماء گفته‏اند- شريعت از اينجهت اينچنين ناميده شده كه تشبيهى است به- شريعة الماء: يعنى هر كسى به راستى راهى راست و مستقيم به آب و آبشخور پيدا كند به حقيقت سيراب و پاكيزه مى‏شود و منظور از سيراب شدن يا- الرى- چيزى است كه حكماء گفته‏اند:

«كنت أشرب فلا أروى فلما عرفت الله تعالى رويت بلا شرب» (نوشيدم، سيراب نمى‏شدم، همينكه خداى تعالى را شناختم- بدون نوشيدن سيراب شدم) و منظور از پاكيزه شدن يا تطهير آن چيزى است كه خداى تعالى گويد:

(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا- 33/ احزاب) و در آيه: (إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعا- 163/ احزاب) شرعا- جمع- شارع- است. (ماهى‏ها گروه گروه روز شنبه‏شان به سويشان مى‏آمدند).

شارعة الطريق: جمعش- شوارع‏- است (يعنى گذرگاه‏ها، و خيابانها).

أشرعت‏ الرمح: نيزه را به سويش مستقيم گرفتم.

شرعته‏ فهو مشروع‏: به طريق شرع انجامش دادم و شرعى است.

شرعت‏ السفينة: بادبان كشتى را برافراشتم تا حركتش دهد و به يك سوى هدايتش كند.

هم فى هذا الأمر شرع‏: آنها در اين كار يكسانند يعنى با هم شروع مى‏كنند، شرعك‏ من رجل زيد: اين اندازه كافى است كه زيد را طلب كنى يعنى او كسى است كه در كارش تو را وارد مى‏كند يا تو او را در كارت وارد مى‏كنى. الشرع‏: نامى است مخصوص تارهاى عود.[۲]

«ابتدع»

إبداع‏، همان إنشاء و آفريدن است كه بدون نمونه قبلى ايجاد و انجام شود، ركية بديع‏- يعنى حفره و چاه جديد و از همان واژه است، هر گاه كلمه بديع- در باره خداى تعالى بكار رود به معنى ايجاد و آفرينش چيزى است بدون ماده و ابزار و بدون زمان و مكان، اينگونه آفرينش و إبداع خاص خداوند است.

واژه‏ بديع‏- به‏ مبدع‏- يعنى ايجاد كننده گفته مى‏شود، مثل آيه‏ (بديع‏ السماوات و الأرض‏- 117/ بقره) اسم مفعول آنهم مبدع است مثل حفره و چاه جديد يا- ركية بديع- البدع‏- براى اسم فاعل و مفعول هر دو بكار مى‏رود، در آيه (قل ما كنت‏ بدعا من الرسل‏- 9/ احقاف) كه گفته‏اند، معنايش، مبدع- و اسم مفعول است يعنى اولين رسولى نيستم كه خداوند فرستاده است و سابقه چنين امر بديعى نيز نداشته‏ام، عده‏اى گفته‏اند واژه- بدعا- در اين آيه اسم فاعل است يعنى من در آنچه مى‏گويم نخستين رسول نيستم.

معنى- بدعت‏- در مذهب، وارد كردن سخنى است كه گوينده‏اش و عمل كننده‏اش بر روش و سيره صاحب شريعت، و كتاب و سنت و همچنين بر اصول محكم و استوار و نمونه‏هاى با خير و صلاح دين نباشد.

روايت شده است كه:

«كل محدثة بدعة و كل بدعة ضلالة و كل ضلالة فى النار الإبداع‏ بالرجل- يعنى پياده رفتن در وقتى كه در مركب سوارى آثار خستگى و ضعف ظاهر شده است.[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 266-265
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 318-315
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 246-245