تهمت (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی تهمت

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «بهتان»، «افک»، «افتراء».

مترادفات «تهمت» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
بهتان ریشه بهت مشتقات بهت
وَلَوْلَآ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبْحَٰنَكَ هَٰذَا بُهْتَٰنٌ عَظِيمٌ
افک ریشه افک مشتقات افک
قَالُوٓا۟ أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ
افتراء ریشه فری مشتقات فری
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ ٱفْتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُۥ بِمُؤْمِنِينَ

معانی مترادفات قرآنی تهمت

«بهتان»

بُهِتَ‏ (سراسيمه و دهشت زده شد)، خداى عزّ و جلّ فرمايد: (فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ- 258/ بقره) يعنى متحيّر و مدهوش شد و- قد بَهَتَهُ‏- يعنى سراسيمه‏اش كرد.

و آيه (هذا بُهْتانٌ‏ عَظِيمٌ‏- 16/ نور) يعنى دروغى كه شنونده‏اش را مبهوت و متحيّر مى‏كند.

بُهْتان‏ از- بهت- است خداى تعالى فرمايد: (يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَ‏- 12/ ممتحنه)كنايه از بهتان زنا زدن به زنان پاك است و گفته‏اند بلكه انجام هر كار شنيعى با دست و پا است، يعنى گرفتن چيزى كه جايز نيست آنرا با دست گرفت و رفتن به جايى كه قبيح و ناروا است با پاى بآن جا رفت.

گفته شده- جاء بِالْبَهِيتَةِ- يعنى دروغ.[۱]

«افک»

إفك‏ هر چيزى كه وجهه شايسته و نيكويش كه بحقّ سزاوار آن است تغيير يافته از اينرو هر بادى و نسيمى كه از مسير اصليش عدول كند (مؤتفكة) گويند، خداى تعالى فرمايد:

(وَ الْمُؤْتَفِكاتُ‏ بِالْخاطِئَةِ- 9/ حاقّه) و (الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‏- 53/ نجم) كه هر دو آيه اشاره بعذاب قوم لوط است كه با بادهاى ويران كننده عذاب شدند و سخن خداى تعالى (قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى‏ يُؤْفَكُونَ‏- 30/ توبه).

يعنى: در اعتقاد از ايمان و حقّ به باطل، و در سخن از صدق و راستى به دروغ، و در عمل از كار پسنديده به عمل زشت و قبيح روى گرداندند.

و آيات (يُؤْفَكُ‏ عَنْهُ مَنْ‏ أُفِكَ‏- 9/ ذاريات) و (أَنَّى يُؤْفَكُونَ‏- 30/ توبه) و (أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا- 22/ احقاف) به معنى عدول كردن و روى برگرداندن از حقّ است، بكار بردن- افك در اين آيات بنابر اعتقاد آنهاست كه باطل را حقّ پنداشته‏اند و مى‏گويند:

«آمده‏اى ما را از خدايانمان روى گردان كنى» چنانكه گفتيم افك در آيه اخير در مورد دروغ بكار برده شده است (إِنَّ الَّذِين‏جاؤُ بِالْإِفْكِ‏ عُصْبَة مِنْكُمْ‏- 22/ نور) و (لِكُلِ‏ أَفَّاكٍ‏ أَثِيمٍ‏- 7/ جاثيه) و (أَ إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ‏- 86/ صافات) تقدير معنى صحيح افك در اين آيات اين است كه گوئى مى‏گويند- أ تريدون آلهة من الإفك- يعنى ابراهيم (ع) به عمو و قومش مى‏گويد آيا خدايانى دروغين مى‏خواهيد و مى‏خوانيد كه- إِفْكاً- مفعول‏ تُرِيدُونَ‏ است و- آلِهَةً- بدل از افك است.- رجل‏ مأفوك‏، يعنى مردى كه از حقّ به باطل روى گردانده است، شاعر گويد:فإن تك عن أحسن المرؤة مأفو/كا ففي آخرين قد أفكوا(اگر تو از بهترين جوانمرديها رو گردانى پس در ميان ديگران متّهم، و روى گردانده هستى). أُفِكَ‏، يُؤْفَكُ‏- يعنى عقل و خردش زايل شد و- رجل‏ مأفوك‏ العقل- مردى كه عقلش از دست رفته است.[۲]

«افتراء»

الفَرْي‏: بريدن پوست براى زينت و يا اصلاح و استحكام چيزى است ولى.

إِفْرَاء: بريدن براى فساد و خرابى است.

افْتِرَاء: در فساد و صلاح هر دو بكار ميرود ولى در مورد فساد بيشتر است.

و در قرآن در مورد دروغ و شرك و ستم بكار رفته است مثل آيات: وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظِيماً (48/ نساء). انْظُرْ كَيْفَ‏ يَفْتَرُونَ‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ‏ (50/ نساء). و در معنى كذب مثل آيات: افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا (140/ انعام).وَ لكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ‏ (103/ مائده). أَمْ يَقُولُونَ‏ افْتَراهُ‏ (3/ سجده). وَ ما ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ‏ (60/ يونس). أَنْ‏ يُفْتَرى‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ (37/ يونس). إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ‏ (50/ هود).

در آيه: لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا (27/ مريم) گفته‏اند معنايش كار بزرگ و عجيب يا تازه است [يعنى تو بكار عجيبى و بزرگ و نوى دست يازيدى‏] كه همه آنها اشاره به يك معنى واحد دارد.[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 317-316
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 180-178
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 52-51