وقی (ریشه): تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۲

ریشه «وقی» (WQY)؛ نگه داشتن، حفظ کردن. این ریشه و مشتقاتش جمعا 258 بار در قرآن کریم آمده است.

معنای لغوی

وقى‏: وِقَايَةً و وِقَاءً حفظ شى‏ء است از آنچه اذيّت و ضرر ميرساند (راغب). «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ‏» (طور: 27). خدا بما منّت گذاشت و از عذاب نافذ حفظ كرد و در امان داشت.

تَقْوَى‏: اسم است از اتقاء و هر دو بمعنى خود محفوظ داشتن و پرهيز كردنست. راغب گويد: تقوى آنست كه خود را از شى‏ء مخوف در وقايه و حفظ- قرار دهيم‏ (قاموس قرآن، ج7، ص237).‏

ساخت‌های صرفی در قرآن

وَقَیَ (فعل مجرد): 16 بار

اِتَّقَیَ (باب افتعال): 166 بار

مُتَّقی (اسم فاعل، باب افتعال): 49 بار

اَتقَی (اسم تفضیل): 2 بار

تُقاة (مصدر): 2 بار

واقی (اسم فاعل): 3 بار

تَقِیّ (صفت فعیل): 3 بار

تَقوَی (اسم): 17 بار

ریشه‌شناسی

زبان واژه آوانگاری معنا توضیحات ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی لاتین
آفروآسیایی باستان *ḳVw-/*ḳVy/ قو / قی باقی ماندن، منتظر ماندن remain, wait رابطه با «قوی» Orel, 353 (no. 1628)
*ḳaˀ- قَئ دیدن see بن ثنایی احتمالی؟ Orel, 331 (no. 1522)
*waḳ- وَق ترسیدن، ترسان بودن be afraid Orel, 525 (no. 2517)
سامی باستان *ḳVw- قو باقی ماندن، منتظر ماندن remain, wait Orel, 353 (no. 1628)
*wVḳVy وقی ترسیدن، ترسان بودن be afraid عربی. وقی (تقوا) Orel, 525 (no. 2517
عبری יקה یقه yqh ریشه نامعلوم.

تنها در دو نام خاص آمده است.

n.pr.m. father of Agur

n.pr.m. meaning dubious

گزنیوس با وقی عربی مقایسه کرده. Gesenius, 429
اوگاریتی yqy حمایت کردن، محافظت کردن.

ادای احترام، ترس، اطاعت

to protect

rendir pleitesia, temer, obedecer

DelOlmo, 976
آرامی Jastrow,
سریانی ܐܘܩܝܬܐ اِوقیتا ˀewqitā دستمال زنانه، چادر ابریشمی و دستمال طلایی woman's

kerchief, veil of silk and gold tissue

عربی. الوقایۀ PayneSmith, Suppliment, 10
مندایی Macuch,
فنیقی Krahmalkov,
اکدی/آشوری (w)aqû (G) منتظر بودن (برای) to wait (for) Black, 433
  (w)aqû D

Dt

صبر کردن، منتظر ماندن، انتظار داشتن، با دقت منتظر کسی بودن، توجه داشتن wait, await", "expect"; "wait

attentively on s.o., attend to"

باب تفعیل و افتعال
حبشی waqaya II تسلی دادن، آرامش دادن، مراقب بودن، توجه داشتن به console, give comfort, watch over, look after Leslau, 616
wəqyat نوعی جامه، شلوار کوتاه، بسته‌بندی kind of garment, (K.T) short

pants, wraparound

رابطه با عربی. وِقایَۀ: کتانی که زن برای جلوگیری از حجاب بر سر می گذارد (از وقی)
سبائی WQH

wqh

qh

tqh

وقه

قه

تقه

دستور دادن،

دستور، فرمان؛ قدرت.

شغل، کار، وظیفه تعیین شده.

پذیرفتن و تطابق با مقررات

مأموریت را تمام کردن

to command

order, command; authority

job, work, assigned task


accept/conform to a regulation

complete a task

آیا رابطه با وقی؟ Beeston, 161
WQL وقل نگران چیزی بودن be worried, anxious about S.t. آیا رابطه با وقی؟
عربی وقی مشکور، 990-991

Zammit, 440

منابع

وقی (واژگان)

منابع ریشه شناسی