بطل (ریشه)

از قرآن پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۴۷ توسط Tabasi (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ریشه «بطل» (BṬL)؛ باطل شدن، بیهوده بودن. این ریشه و مشتقاتش 36 بار در قرآن کریم آمده است.

معنای لغوی

بطل: باطل: ناحق. و آن چيزى است كه در مقام فحص ثبات ندارد و در فعل و قول بكار ميرود (مفردات) (قاموس قرآن، ج1، ص200)

ساخت‌های صرفی در قرآن

بَطَلَ (فعل مجرد): 1 بار

باطِل (اسم فاعل): 26 بار

اَبطَلَ (فعل باب افعال): 4 بار

مُبطِل (اسم فاعل، باب افعال): 5 بار

برای مشاهده تفصیلی آیات، نک: بطل (واژگان)

ریشه‌شناسی

زبان واژه آوانگاری معنا توضیحات ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان
سامی باستان
عبری בָטַל باطَل bāṭal توقف کردن، دست کشیدن cease Gesenius, 105
اوگاریتی - DelOlmo, -
آرامی בָטֵל باطِل bāṭēl [توخالی بودن]. باطل شدن، ملغی شدن، تعلیق، توقف وجود [to be hollow]. to be void, abolished, suspend, to cease to exist Jastrow, 157-158
בָטֵיל باطیل bāṭīl باطل، بیخود، بیهوده

عاطل، بیکار، غیر مورد نیاز

null, void; vain

idle, unemployed, not needed

سریانی ܒܛܠ بطِل beṭel دست از کار کشیدن، بیکار بودن، در اوقات فراغت بودن؛ به پایان رسیدن، بی نتیجه ماندن، شکست خوردن؛ باطل بودن، بی اثر بودن، متوقف شدن to cease work, be idle, at leisure; to come to an end, come to nought, fail; to be void, of no effect; to cease PayneSmith, 41
مندایی BṬL بطل باطل بودن، بی فایده بودن، بیهوده بودن، بی حساب بودن (روزها)، بدبخت بودن، ... ناپدید شدن

(افعال.) نابود کردن، از بین بردن، ابطال، رد صلاحیت

to be invalid, useless, vain, of no account, (of days) to be inauspicious, … to vanish

Pa. to destroy, make avoid, annul, disqualify

Macuch, 58
فنیقی - Krahmalkov, -
اکدی/آشوری baṭālu بَطالو متوقف کردن؛ از دست دادن، شکست خوردن، رها کردن، غیر فعال شدن to cease; miss, fail to do, abandon, become inactive Black, 41
baṭlu بَطلو متوقف شدن، از کار افتادن ceased, disused
حبشی baṭala بَطَلَ شکست خوردن، بدون هدف و دلیل بودن، بی اثر بودن، باطل بودن، کاهش یافتن به هیچ، باطل شدن، لغو شدن، بیهوده بودن، به هیچ شدن be useless, be idle, be futile, be void, fail, be without aim and reason,

be of no effect, be annulled, be reduced to

nothing, be invalid, be abolished, be in vain, come to nothing

Leslau, 113
سبائی BṬL بطل بطلان، بی‌فایدگی uselessness Beeston, 33
عربی بَطَلَ باطل شدن، ناچیز شدن مشکور، 74

Zammit, 96

منابع

بطل (واژگان)

منابع ریشه شناسی