جبن (ریشه)
ریشه «جبن» (ǦBN)؛ تنها واژه از این ریشه در قرآن، «جبین» به معنای پیشانی است. واژه جبین 1 بار در قرآن کریم آمده است.
معنای لغوی
جبن: جبين طرف پيشانى است. وسط پيشانى را جبهه و دو طرف آنرا جبينان گويند: «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ» (صافات: 103)؛ «چون هر دو تسليم شدند و او را بطرف پيشانى بزمين خوابانيد». آيه در خصوص حضرت ابراهيم و اسمعيل عليهم السّلام است. (قاموس قرآن ؛ ج2 ؛ ص15)
ساختهای صرفی در قرآن
جبین: یک بار
ریشهشناسی
زبان | واژه | آوانگاری | معنا | توضیحات | ارجاع | ||
فارسی | بینالمللی | فارسی | انگلیسی | ||||
آفروآسیایی باستان | gab | جلو | front | اگرچه اورل این ریشه را تنها با ریشه جبه در عربی مرتبط دانسته، ولی احتمال ارتباط با ریشه جبن نیز مطرح است. | Orel, 194 (No. 858) | ||
سامی باستان | gabh | پیشانی | forehead, front, brow | ||||
عبری | גִּבֵן | جیبِن | gīben | گوژپشت | crook-backed, hump-backed | گزنیوس معنای ترسیدن (جَبُنَ) و دلمه بستن (پنیر) (جُبن) و گوژپشت را با هم مرتبط دانسته و معنای بلندی و معنای پیشانی را نیز ناشی از همین معانی دانسته است. | Gesenius, 148 |
آرامی | גבינ | جبین | ابرو، مژه | Eyebrow, eyelash | Jastrow, 206 | ||
سریانی | ܓܒܝܢܐ | جبینا | ابرو، متکبر بودن، فاصله بین دو ابرو، پیشانی، یک صخره،
پیشانی یک تپه. |
the eyebrow, to be supercilious, the space between the eyebrows, the brow; a ridge, brow of a hill. | PayneSmith, 59 | ||
مندایی | gbina | جبینا | ابرو، مژه | Brow, eyebrow, eyelash | Macuch,79 | ||
عربی | جَبین | مشکور، ج1، ص 129
Zammit, - |
منابع
جبن (مشتقات)