طلب پناه (مترادف)
مترادفات قرآنی طلب پناه
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «اجارَ»، «اعاذ».
مترادفات «طلب پناه» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
اجارَ | ریشه جور | مشتقات جور | وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ ٱلْمُشْرِكِينَ ٱسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُۥ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْلَمُونَ
|
اعاذ | ریشه عوذ | مشتقات عوذ | وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُوا۟ بَقَرَةً قَالُوٓا۟ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ ٱلْجَٰهِلِينَ
|
معانی مترادفات قرآنی طلب پناه
«اجارَ»
الجَار كسى است كه نزديك تو خانه و مسكن دارد و زندگى مىكند.
واژه جار- از اسمهائى است كه معانى نزديك بهم دارد زيرا كسى همسايه ديگرى نمىشود مگر اينكه آن همسايه براى او مانند برادر و دوست باشد و چون حقّ همسايگى عقلا و شرعا بسيار بزرگ و سنگين مىشود.
بهر كسى كه حقّش بر ديگران بزرگ است و حقّى پيدا مىكند يا حقّ همسايگى غير خويشاوند را نيز بزرگ مىشمارد در آنصورت- جار- اطلاق مىشود، خداى تعالى گويد:
وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ- 36/ نساء) (همسايه خويشاوند و غير خويشاوند).
اسْتَجَرْتُهُ فَأَجَارَنِي- از او مزد يا زينهار و پناه خواستم پناهم داد. و بر اين معنى آيات وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ- 48/ انفال) (من پناهتان هستم) و وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ- 88/ مؤمنون) (او پناه مىدهد و در پناه كسى نيست).
كه تحقيقا از واژه- جار- قرب و نزديكى تصوّر مىشود و كسيكه بديگرى نزديك است او را همسايهاش گويند.
جَارَهُ و جَاوَرَهُ و تَجَاوَرَ- نيز بهمان معنى است يعنى همسايه او و يا در مجاورت و پناه او قرار گرفت.
خداى تعالى گويد:
لا يُجاوِرُونَكَ فِيها إِلَّا قَلِيلًا- 60/ احزاب) (تو را جز مدّت كمى همسايه و در پناه نخواهند بود). وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ- 4/ رعد) (و در زمين قسمتهائى بيكديگر مجاور و نزديكند). و باعتبار معنى نزديكى در واژه- جار بكسى هم كه از طريق مستقيم و راه عدول مىكند و دور مىشود مىگويد: جَارَ عن الطّريق- سپس اين معنى در عدول از حقّ نيز بكار رفته است و از آن واژه جور مشتق شده خداى تعالى گويد: وَ مِنْها جائِرٌ- 9/ نحل) يعنى از راه روشن توحيد كج و منحرف است.
- عدّهاى گفتهاند:- جَائِر- يعنى عدول كننده و منحرف در باره كسى است كه مردم را از التزام و پايبند بودن به آنچه را كه شرع امر كرده منع مىكند و باز مىدارد.[۱]
«اعاذ»
العَوْذ: پناه بردن بغير و پيوسته شدن به او، مىگويند عَاذَ فلان بفلان: او به فلانى پناه برد، و از اين معنى است آيات:
(أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ- 67/ بقره) (وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ- 20/ دخان) (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ- 18/ فلق) (إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ- 18/ مريم) أَعَذْتُهُ باللّه أُعِيذُهُ: او را به خداوند پناه مىدهم، گفت:
(إِنِّي أُعِيذُها بِكَ- 36/ آل عمران)و آيه: (مَعاذَ اللَّهِ 23/ يوسف) يعنى به خدا ملتجى مىشويم و به او پناه مىبريم و از او يارى مىخواهيم كه آن كار را انجام دهيم و از انجام آن بدى و زشتى دورى مىجوئيم.
عُوذَة: افسون و چيزى است كه به آن پناه مىبرند و از اين معنى تميمه و رقية (دعاى باز و بند كودكان) را- عوذة- گفتهاند، عَوَّذَهُ- وقتى است كه او را حفظ كند.
عَائِذ: هر مادر كه طفلى بدنيا مىآورد و تا هفت روز او را عائذ- مىنامند (پناه دهنده كودك).[۲]