جدد (بریدن)

از قرآن پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۳ توسط Tabasi (بحث | مشارکت‌ها)

ریشه «جدد» (ǦDD)؛ بریدن. از این ریشه، معانی متعددی چون بخت و اقبال، نو و جدید، شیار و راه ساخته شده است. این ریشه جمعا 10 بار در قرآن آمده است.

ساخت‌های صرفی در قرآن

جَدّ (اسم): 1 بار

جَدید (صفت): 8 بار

جُدَد (جمع جُدَّۀ): 1 بار

برای مشاهده تفصیلی آیات، نک: جدد (واژگان)

ریشه‌شناسی

زبان واژه آوانگاری معنا توضیحات ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان gad جَد بریدن، شکافتن cut, split Orel, 196 (no. 868)
سامی باستان gVd جد قطع کردن cut off
عبری גָּדַד جادَد gādad نفوذ کردن، بریدن penetrate, cut Gesenius, 151
גְּדוּד جدود gdūd گروه، دسته (سربازان) band, troop
גְּדוּד

גְּדַוּדָה

جدود

جدودا

gdūd

gdūdā

شیار، برش furrow, cutting
גַּד جَد gad 1. بخت، اقبال خوب

2. اسم خاص. خدای بخت و اقبال

1. fortune, good fortune

2. n.pr.m. god of fortune

اوگاریتی - DelOlmo, -
آرامی גָּדַד جادَد gādad بریدن، قطع کردن to cut, cut off Jastrow, 209, 210, 235
גַּד

גָּד

جَد

جاد

gad

gād

حکم، سرنوشت؛

به ویژه «گَد»(بخت)، خدایی که بابلی ها و یهودیان تبعیدی آن را می پرستیدند

decree, fate, esp. Gad (Fortune), a god worshipped by the Babylonians and the Jewish exiles
גָּד

גַּדָּא

جَد

جَدا

gad

gadā

بخت و شانس؛ نابغه، الهه luck; genius, godhead
גִּדּוּד

גִּדּוּדָא

جیدّود

جیدّودا

gīddūd

gīddūdā

یک دیواره خاکی شیب‌دار یا صاف؛ یک وادی میان خاکریزهای شیب‌دار a steep or straight embankment; a wady between steep embankments
سریانی ܓܕ جَد gad بافتن، بریدن، پایان دادن به to weave, to cut off, put an end to PayneSmith, 60, 63
ܓܕ، ܓܕܐ جَدا gadā اقبال، شانس، موفقیت؛

یک نابغه یا خدای بخت و اقبال

fortune, luck, success;

a genius or god of fortune

ܓܘܕܐ جودا gūdā پرچین، تپه a hedge, mound
مندایی gada جَدَ بخت، موفقیت، شانس، سرنوشت fortune, success, luck, fate Macuch, 73
فنیقی GD (IV) جد خوش‌شناسی، خوشبختی (در اسامی خاص) good luck, fortune (in personal names) Krahmalkov, 136-137
GDD جدد خوش‌شانس بودن، خوشبخت بودن be lucky, fortunate
پونیک، پالمیری، هترا gd جد بخت، سرنوشت fortune, fate Hoftijzer, 212-213
هزوارش پهلوی GDH جده فَر xvarrah مشکور، 131
اکدی/آشوری gadādu جَدادو جدا کردن to separate off Black, 87
حبشی gadd جَدّ شانس، بخت و اقبال luck از عربی. جَدّ Leslau, 180, 181
gəddu جِدّو تکه چوب بریده شده با تبر یا با اره piece of wood cut

off with an axe or with a saw

عربی. جَدَّ: بریدن
gadgada

gadgad

جَدجَدَ

جَدجَد

میله هایی نصب شده که دیوارهای خانه را تشکیل می دهند.

دیوار، محوطه

erect poles that will form the walls of a house;

wall, enclosure

سبائی GDD جدد اجرا کردن، اعتبار بخشیدن به یک فرمان؛ اختصاص دادن؟ enforce, validate a decree; assign ? Beeston, 49
عربی جَدَّ

جَدّ

جدید

جُدَّۀ، جادّۀ

جذذ (؟)

بریدن

بخت، بهره، نصیب

نو، جدید

شیار، راه

قطع کردن

مشکور، 131

Zammit, 118-119

منابع

جدد (واژگان)

منابع ریشه شناسی