اسر (ریشه): تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
| colspan="2" |'''آوانگاری'''
| colspan="2" |'''آوانگاری'''
| colspan="2" |'''معنا'''
| colspan="2" |'''معنا'''
| rowspan="2" |'''توضیحات'''
| rowspan="2" |'''ارجاع'''
| rowspan="2" |'''ارجاع'''
|-
|-
خط ۳۳: خط ۳۲:
|بستن، به‌هم بستن
|بستن، به‌هم بستن
|bind,  tie
|bind,  tie
|
| rowspan="2" |Orel,  4 (no. 12)
| rowspan="2" |Orel,  4 (no. 12)
|-
|-
خط ۴۲: خط ۴۰:
|بستن، پیوستن؛ زنجیر کردن پا
|بستن، پیوستن؛ زنجیر کردن پا
|bind,  join; hobble
|bind,  join; hobble
|
|-
|-
| rowspan="2" |'''عبری'''
| rowspan="2" |'''عبری'''
خط ۵۰: خط ۴۷:
|بستن، محکم کردن، زندانی کردن
|بستن، محکم کردن، زندانی کردن
|tie,  bind, imprison
|tie,  bind, imprison
|
| rowspan="2" |Gesenius,  63
| rowspan="2" |Gesenius,  63
|-
|-
خط ۵۸: خط ۵۴:
|برده، زندانی
|برده، زندانی
|bondman,  prisoner
|bondman,  prisoner
|
|-
|-
| rowspan="2" |'''اوگاریتی'''
| rowspan="2" |'''اوگاریتی'''
خط ۶۶: خط ۶۱:
|بستن، زیر یوغ آوردن، چنگک  زدن، زندانی کردن (تفعیل)
|بستن، زیر یوغ آوردن، چنگک  زدن، زندانی کردن (تفعیل)
|to  tie, yoke, hook up; (D) to make prisoner
|to  tie, yoke, hook up; (D) to make prisoner
|
| rowspan="2" |DelOlmo,  114
| rowspan="2" |DelOlmo,  114
|-
|-
خط ۷۴: خط ۶۸:
|
|
|prisoner,  captive
|prisoner,  captive
|
|-
|-
| rowspan="2" |'''آرامی'''
| rowspan="2" |'''آرامی'''
خط ۸۲: خط ۷۵:
|زنجیر کردن، زندانی گردن؛  افسار زدن؛ بستن، ملزم کردن؛ ممنوع کردن
|زنجیر کردن، زندانی گردن؛  افسار زدن؛ بستن، ملزم کردن؛ ممنوع کردن
|to chain, imprison; to harness; to bind, obligate; to interdict
|to chain, imprison; to harness; to bind, obligate; to interdict
|
| rowspan="2" |Jastrow, 93, 98
| rowspan="2" |Jastrow, 93, 98
|-
|-
خط ۹۰: خط ۸۲:
|زندانی
|زندانی
|prisoner
|prisoner
|
|-
|-
|'''سریانی'''
|'''سریانی'''
خط ۹۸: خط ۸۹:
|بستن، سفت کردن، بستن زندانی،  ...
|بستن، سفت کردن، بستن زندانی،  ...
|to bind, make fast; to bind prisoner,
|to bind, make fast; to bind prisoner,
|
|PayneSmith, 24
|PayneSmith, 24
|-
|-
خط ۱۰۷: خط ۹۷:
|بستن، محکم کردن، احاطه کردن،  ایمن کردن، قید زدن، دستگیر کردن
|بستن، محکم کردن، احاطه کردن،  ایمن کردن، قید زدن، دستگیر کردن
|to bind, tie up, tie on, gird on, fasten, secure, fetter, take  captive
|to bind, tie up, tie on, gird on, fasten, secure, fetter, take  captive
|
|Macuch, 29
|Macuch, 29
|-
|-
خط ۱۱۶: خط ۱۰۵:
|حصار  کشدین، محبوس کردن
|حصار  کشدین، محبوس کردن
|to enclose, confine
|to enclose, confine
|
|Black, 80
|Black, 80
|-
|-
خط ۱۲۵: خط ۱۱۳:
|بستن، محکم کردن، جفت کردن،  قید و بند زدن، زندانی کردن، جلوگیری کردن
|بستن، محکم کردن، جفت کردن،  قید و بند زدن، زندانی کردن، جلوگیری کردن
|tie, tie up, bind, fetter, fasten, imprison, restrain
|tie, tie up, bind, fetter, fasten, imprison, restrain
|
|Leslau, 44
|Leslau, 44
|-
|-
خط ۱۳۴: خط ۱۲۱:
|اسیر کردن، مقید کردن با  دستورات و الزامات
|اسیر کردن، مقید کردن با  دستورات و الزامات
|take captive; be bound by obligation
|take captive; be bound by obligation
|
|Beeston, 8
|Beeston, 8
|-
|-
خط ۱۴۲: خط ۱۲۸:
|
|
|بستن، اسیر کردن، زندانی  ساختن
|بستن، اسیر کردن، زندانی  ساختن
|
|
|
|مشکور، ج1، ص19-20
|مشکور، ج1، ص19-20

نسخهٔ ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۹

ریشه «اسر» (ˀSR)؛ بستن، محکم کردن. این ریشه جمعا 6 بار در قرآن کریم به‌کار رفته است. البته واژه «اسرائیل» نیز این ریشه را در خود دارد.

معنای لغوی

أَسْر: بستن. حبس. گرفتار كردن. اسير را از آن‌جهت اسير گويند كه گرفتار و بسته شده است‏. «نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ» (انسان: 28). يعنى: ما آنها را آفريديم و تركيب وجودشان را محكم كرديم (قاموس قرآن، ج1، ص81).‏ این ریشه در واژه «اسرائیل» نیز به‌کار رفته است.

ساخت‌های صرفی در قرآن

أسَرَ (فعل مجرد): 1 بار

أسیر (صفت فعیل): 4 بار

أسر (اسم): 1 بار

اسرائیل (عَلَم انسان): 43 بار

ریشه‌شناسی

زبان واژه آوانگاری معنا ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان ˀacir اَسیر بستن، به‌هم بستن bind, tie Orel, 4 (no. 12)
سامی باستان ˀVsir اسیر بستن، پیوستن؛ زنجیر کردن پا bind, join; hobble
عبری אָסַר آسَر ˀāsar بستن، محکم کردن، زندانی کردن tie, bind, imprison Gesenius, 63
אָסִיר آسیر ˀāsīr برده، زندانی bondman, prisoner
اوگاریتی ˀSR اسر بستن، زیر یوغ آوردن، چنگک زدن، زندانی کردن (تفعیل) to tie, yoke, hook up; (D) to make prisoner DelOlmo, 114
asr اسر prisoner, captive
آرامی אָסַר، אֲסַר آسَر، اَسَر ˀāsar, ˀasar زنجیر کردن، زندانی گردن؛ افسار زدن؛ بستن، ملزم کردن؛ ممنوع کردن to chain, imprison; to harness; to bind, obligate; to interdict Jastrow, 93, 98
אָסִיר آسیر ˀāsīr زندانی prisoner
سریانی ܐܣܪ اِسَر esar بستن، سفت کردن، بستن زندانی، ... to bind, make fast; to bind prisoner, PayneSmith, 24
مندایی ASR اسر بستن، محکم کردن، احاطه کردن، ایمن کردن، قید زدن، دستگیر کردن to bind, tie up, tie on, gird on, fasten, secure, fetter, take captive Macuch, 29
اکدی/آشوری esēru, asāru اِسِرو، اَسارو حصار کشدین، محبوس کردن to enclose, confine Black, 80
حبشی ˀasara اَسَرَ بستن، محکم کردن، جفت کردن، قید و بند زدن، زندانی کردن، جلوگیری کردن tie, tie up, bind, fetter, fasten, imprison, restrain Leslau, 44
سبائی ˀS3R اسر اسیر کردن، مقید کردن با دستورات و الزامات take captive; be bound by obligation Beeston, 8
عربی اسر بستن، اسیر کردن، زندانی ساختن مشکور، ج1، ص19-20

Zammit, 72-73

منابع

اسر (آیات)

منابع ریشه شناسی