پیوستن (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی پیوستن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «وصل»، «خصف»، «رصّ». ==مترادفات «پیوستن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |وصل |ریشه وصل |[[وصل (واژگان)|مشتقات وصل]...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[وصل (ریشه)|ریشه وصل]]
|[[وصل (ریشه)|ریشه وصل]]
|[[وصل (واژگان)|مشتقات وصل]]
|[[وصل (واژگان)|مشتقات وصل]]
|
|{{AFRAME|Surah=13|Ayah=25}}
|-
|-
|خصف
|خصف
|[[خصف (ریشه)|ریشه خصف]]
|[[خصف (ریشه)|ریشه خصف]]
|[[خصف (واژگان)|مشتقات خصف]]
|[[خصف (واژگان)|مشتقات خصف]]
|
|{{AFRAME|Surah=20|Ayah=121}}
|-
|-
|رصّ
| رصّ
|[[رصص (ریشه)|ریشه رصص]]
|[[رصص (ریشه)|ریشه رصص]]
|[[رصص (واژگان)|مشتقات رصص]]
|[[رصص (واژگان)|مشتقات رصص]]
|
|{{AFRAME|Surah=61|Ayah=4}}
|}
|}


==معانی مترادفات قرآنی پیوستن==
==معانی مترادفات قرآنی پیوستن==


=== «وصل» ===
===«وصل»===
اتِّصَال‏ بهم پيوستگى و اتحاد اشياء است كه مانند طرفين و محيط دائره بهم نقطه‏هايش بهم پيوسته باشد يا اجزاى هر چيز واحد. نقطه مقابل آن انفصال است واژه‏ وَصْل‏- هم براى اجسام و هم براى معانى بكار ميرود مثل- وَصَلْتُ‏ فلاناً- به او رسيدم در آيه فرمود:


=== «خصف» ===
وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ‏ يُوصَلَ‏- البقره/ 27 و إِلَّا الَّذِينَ‏ يَصِلُونَ‏ إِلى‏ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ‏- النساء/ 90 يعنى با هم نسبت دارند. فلان‏ مُتَّصِلٌ‏ بفلان- يعنى او يا دامادى باو منسوب است، خداى عز و جل فرمود:


=== «رصّ» ===
وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ‏- القصص/ 51 يعنى سخنان بهم پيوسته و مربوط را براى آنها فزونى داديم. مَوْصِلُ‏ البعيرِ اعضاى بهم پيوسته ميان پشت حيوان و ران او (مهره‏ها و عضلات). و آيه:
 
وَ لا وَصِيلَةٍ- المائدة/ 103 اين اصطلاح به اين معنى است كه اگر گوسپند كسى برايش نوزادى نرينه مى‏زائيد مى‏گفتند به برادرش رسيد و آنرا ذبح نمى‏كردند و همچنين گوسپند اولى را هم بخاطر برادرش (نوزاد نرينه بعد) ذبح نمى‏كردند.
 
وَصِيلَة- عمران و آبادى و فراوانى ارزاق و همچنين- وصيلة- يعنى زمين گسترده و بزرگ، هذا وصل هذا- يعنى اين صله و جائزه ديگرى است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 461</ref>
 
===«خصف»===
خداى تعالى گويد: وَ طَفِقا يَخْصِفانِ‏ عَلَيْهِما- 22/ اعراف) (مربوط به داستان آدم است كه پس از آگاهى از برهنگى خويش برگهاى درختان را براى پوشش بر خود نهادند).
 
خَصَفَة- سبد و زنبيل كه از برگ خرما بافته شده و از اين واژه است.
 
و نيز- خَصَفَة- جامه ضخيم و پشمى، جمعش- خَصَف‏، خَصَفْتُ‏ النعّل‏ بِالْمِخْصَفِ‏- ميخ را با چكش به كفشم كوبيدم.
 
روايت شده است كه‏ «كان النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلّم يخصف نعله». يعنى: پيامبر (ص) خود بدست خويش كفشش را مى‏دوخت و ميخ بر آن مى‏كوفت.
 
خَصَفْتُ‏ الْخَصْفَةَ- برگها را بهم بافتم.
 
أَخْصَف‏ و خَصِيف‏- طعام و غذاى دو رنگ و حقيقتش اينست، كه مقدارى شير روى خرما ريخته شود و غذا را دو رنگ كند.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 606-605</ref>
 
===«رصّ»===
خداى تعالى گويد: (كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ‏ مَرْصُوصٌ‏- 4/ صف) يعنى: استوار و محكم، گوئى كه با سرب و قلع ساخته شده.
 
رَصَصْتُهُ‏ و رَصَّصْتُهُ‏: محكمش كردم.
 
تَرَاصُّوا فى الصّلاة: در صف نماز متراكم شدند و بسختى به هم پيوستند (دوش به دوش و صف به صف).
 
تَرْصِيص‏ المرأة: نگهداشتن و بستن روسرى و نقاب بر سر.
 
مصدر- تَرْصِيص- از- تَرَصُّص‏- بليغ‏تر و رساتر است.
 
(كه در- تَرْصِيص- فعل متعدّى است و با اختيار انجام مى‏شود ولى در- تَرَصُّص- اين چنين نيست).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 77</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۵۹

مترادفات قرآنی پیوستن

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «وصل»، «خصف»، «رصّ».

مترادفات «پیوستن» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
وصل ریشه وصل مشتقات وصل
وَٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعْدِ مِيثَٰقِهِۦ وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِى ٱلْأَرْضِ أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوٓءُ ٱلدَّارِ
خصف ریشه خصف مشتقات خصف
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ ٱلْجَنَّةِ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ
رصّ ریشه رصص مشتقات رصص
إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَ فِى سَبِيلِهِۦ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَٰنٌ مَّرْصُوصٌ

معانی مترادفات قرآنی پیوستن

«وصل»

اتِّصَال‏ بهم پيوستگى و اتحاد اشياء است كه مانند طرفين و محيط دائره بهم نقطه‏هايش بهم پيوسته باشد يا اجزاى هر چيز واحد. نقطه مقابل آن انفصال است واژه‏ وَصْل‏- هم براى اجسام و هم براى معانى بكار ميرود مثل- وَصَلْتُ‏ فلاناً- به او رسيدم در آيه فرمود:

وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ‏ يُوصَلَ‏- البقره/ 27 و إِلَّا الَّذِينَ‏ يَصِلُونَ‏ إِلى‏ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ‏- النساء/ 90 يعنى با هم نسبت دارند. فلان‏ مُتَّصِلٌ‏ بفلان- يعنى او يا دامادى باو منسوب است، خداى عز و جل فرمود:

وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ‏- القصص/ 51 يعنى سخنان بهم پيوسته و مربوط را براى آنها فزونى داديم. مَوْصِلُ‏ البعيرِ اعضاى بهم پيوسته ميان پشت حيوان و ران او (مهره‏ها و عضلات). و آيه:

وَ لا وَصِيلَةٍ- المائدة/ 103 اين اصطلاح به اين معنى است كه اگر گوسپند كسى برايش نوزادى نرينه مى‏زائيد مى‏گفتند به برادرش رسيد و آنرا ذبح نمى‏كردند و همچنين گوسپند اولى را هم بخاطر برادرش (نوزاد نرينه بعد) ذبح نمى‏كردند.

وَصِيلَة- عمران و آبادى و فراوانى ارزاق و همچنين- وصيلة- يعنى زمين گسترده و بزرگ، هذا وصل هذا- يعنى اين صله و جائزه ديگرى است.[۱]

«خصف»

خداى تعالى گويد: وَ طَفِقا يَخْصِفانِ‏ عَلَيْهِما- 22/ اعراف) (مربوط به داستان آدم است كه پس از آگاهى از برهنگى خويش برگهاى درختان را براى پوشش بر خود نهادند).

خَصَفَة- سبد و زنبيل كه از برگ خرما بافته شده و از اين واژه است.

و نيز- خَصَفَة- جامه ضخيم و پشمى، جمعش- خَصَف‏، خَصَفْتُ‏ النعّل‏ بِالْمِخْصَفِ‏- ميخ را با چكش به كفشم كوبيدم.

روايت شده است كه‏ «كان النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلّم يخصف نعله». يعنى: پيامبر (ص) خود بدست خويش كفشش را مى‏دوخت و ميخ بر آن مى‏كوفت.

خَصَفْتُ‏ الْخَصْفَةَ- برگها را بهم بافتم.

أَخْصَف‏ و خَصِيف‏- طعام و غذاى دو رنگ و حقيقتش اينست، كه مقدارى شير روى خرما ريخته شود و غذا را دو رنگ كند.[۲]

«رصّ»

خداى تعالى گويد: (كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ‏ مَرْصُوصٌ‏- 4/ صف) يعنى: استوار و محكم، گوئى كه با سرب و قلع ساخته شده.

رَصَصْتُهُ‏ و رَصَّصْتُهُ‏: محكمش كردم.

تَرَاصُّوا فى الصّلاة: در صف نماز متراكم شدند و بسختى به هم پيوستند (دوش به دوش و صف به صف).

تَرْصِيص‏ المرأة: نگهداشتن و بستن روسرى و نقاب بر سر.

مصدر- تَرْصِيص- از- تَرَصُّص‏- بليغ‏تر و رساتر است.

(كه در- تَرْصِيص- فعل متعدّى است و با اختيار انجام مى‏شود ولى در- تَرَصُّص- اين چنين نيست).[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 461
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 606-605
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 77