پاسخ دادن (مترادف): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی پاسخ دادن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «اجاب»، «رجع»، «افتی». ==مترادفات «پاسخ دادن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |اجاب |ریشه جوب |جوب (واژگان)|مش...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
|[[جوب (ریشه)|ریشه جوب]] | |[[جوب (ریشه)|ریشه جوب]] | ||
|[[جوب (واژگان)|مشتقات جوب]] | |[[جوب (واژگان)|مشتقات جوب]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=5|Ayah=109}} | ||
|- | |- | ||
|رجع | |رجع | ||
|[[رجع (ریشه)|ریشه رجع]] | |[[رجع (ریشه)|ریشه رجع]] | ||
|[[رجع (واژگان)|مشتقات رجع]] | |[[رجع (واژگان)|مشتقات رجع]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=27|Ayah=28}} | ||
|- | |- | ||
|افتی | |افتی | ||
|[[فتو (ریشه)|ریشه فتو]] | |[[فتو (ریشه)|ریشه فتو]] | ||
|[[فتی (واژگان)|مشتقات فتو]] | |[[فتی (واژگان)|مشتقات فتو]] | ||
| | | {{AFRAME|Surah=4|Ayah=176}} | ||
|} | |} | ||
==معانی مترادفات قرآنی پاسخ دادن== | ==معانی مترادفات قرآنی پاسخ دادن== | ||
=== «اجاب» === | ===«اجاب»=== | ||
جَوْب يعنى كندن حفره و چاله كه همان گود كردن زمين براى آبريز است، سپس در كندن هر زمينى بكار مىرود، خداى تعالى گويد: وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ- 9/ فجر). | |||
(قوم ثمود كه براى خانه سازى و شهر سازى دل كوهها را در- وادى القرى- مىشكافتند و سنگها را مىبريدند). | |||
=== «افتی» === | هل عندك جائبة خبر؟؟ آيا خبر مهمّى و از شهرها رسيدهاى دارى؟ | ||
جواب الكلام- سخنى است كه سويداى دل و خاطر را طىّ مىكند و از دهان گوينده به گوش شنونده مىرسد. | |||
جواب- سخنى است كه آغاز و ابتداى خطاب نيست بلكه به سخنى كه قبلا گفته شده برمىگردد، خداى فرمايد: وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا- 82/ اعراف). | |||
جواب- در برابر پرسش و سؤال گفته مىشود. | |||
پرسش و سؤال نيز دو گونه است: | |||
1- خواستن بحث و سخن و گفتگو مطالبه پاسخ آن سخن. | |||
2- تقاضاى بخشش و كمك و پاسخ خواستن آن. | |||
در باره معنى اوّل سؤال، آيات أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ 31/ احقاف) (يعنى: دعوت كننده بخداى را اجابت كنيد) و وَ مَنْ لا يُجِبْ داعِيَ اللَّهِ- 32/ احقاف). | |||
در معنى دوّم سؤال، آيه قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما- 89/ يونس) يعنى آنچه كه خواستيد بشما داده شد. پس استقامت بورزيد. | |||
گفته شده: اسْتِجَابَة همان- إِجَابَة است و حقيقتش- قصد پاسخ دادن و آمادگى براى جواب است ولى- استجابة- بپاسخ دادن تعبير شده است كه از آماده شدن براى پاسخ خدا نيست، خداى تعالى فرمايد: | |||
اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ- 24/ انفال) و ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ- 60/ غافر) و فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي- 186/ بقره) و فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ- 195/ آل عمران) و وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ- 26/ شورى) و وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ- 38/ شورى) و وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ- 186/ بقره) و فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي- 186/ بقره) و الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ- 172/ آل عمران).(اين آيه شكوه و عظمت معنوى مجروحين و معلولين با ايمان را بيان مىكند كه اينان با اينكه مجروح و معلول هستند به پروردگار و پيامبر (ص) لبّيك مىگويند و دست از ايثار و ايمان خويش نه تنها برنمىدارند كه استوارتر مىشوند).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 430-429</ref> | |||
===«رجع»=== | |||
الرُّجُوع يعنى بازگشت به هر آنچه كه آغاز و شروع از آن جا بوده، يا انديشيدن در آغاز و ابتداى چيزى، به جزئى از اجزاء يا فعلى از افعال آن چه رجوع و بازگشت مكانى يا كارى يا زبانى پس رجوع- همان بازگشتن است ولى- رَجْع- بازگرداندن و تكرار كردن است (لازم و متعدّى). | |||
رَجْعَة: هم در طلاق بكار مىرود و هم در بازگشت به دنيا پس از مرگ.مىگويند:فلان يُؤْمِن بِالرَّجْعَة: (او به رجعت باور دارد). | |||
رِجَاع: مخصوص بازگشت پرنده بعد از دورى و هجرت آن است. | |||
از واژه رجوع- آيات: (لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ- 8/ منافقون) و (فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى أَبِيهِمْ- 63/ يوسف) (وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ 150/ اعراف) و (وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا28/ نور). | |||
رَجَعْتُ عن كذا رَجْعاً: از آن بازگشتم و منصرف شدم. | |||
رَجَعْتُ الجوابَ: پاسخ را برگرداندم، مثل آيات: | |||
(فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلى طائِفَةٍ مِنْهُمْ- 83/ توبه) و (إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ- 48/ مائده). | |||
(إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى- 8/ علق) و (ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ- 60/ انعام) و صحيح است كه- مَرْجِعُكُمْ- از- رجوع باشد (يعنى از بازگشتن نه از بازگرداندن). | |||
مثل آيه: (ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ- 28/ بقره). | |||
و اگر هم از- رجع- باشد درست است مانند آيه (ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ- 28/ بقره) كه مثل آيه: (وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ- 281/ بقره) كه هم با فتحه حرف (ت) و هم با ضمّه خوانده شده و آيه: (لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ- 72/ آل عمران) يعنى از گناه بازمىگردند. | |||
و آيه: (وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ- 95/ انبياء). | |||
يعنى: برايشان حرام كرديم كه توبه كنند و از گناه برگردند، كه اين آيه هشدار و تنبيهى است بر اينكه بعد از مرگ ديگر توبهاى نيست چنانكه فرمود: (قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً- 13/ حديد) و (بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ- 35/ نمل) پس يا از- رجوع- به معنى برگشتن است و يا از رجع الجواب- يعنى برگرداندن پاسخ، مثل آيات: (يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ- 31/ سباء) (سخن را به يكديگر برمىگردانند). | |||
(ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ- 28/ نمل) كه در همان معنى بازگرداندن جواب و پاسخ گفتن است نه چيز ديگر. | |||
و همينطور آيه (فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ- 35/ نمل) و (وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ- 11/ طارق) يعنى باران. | |||
ناميده شدن باران به- رجع- به جهت رد كردن هواى بارانى است و آنچه را كه از آب در بر دارد و گرفته است به زمين رد مىكند و برمىگرداند. | |||
آبگير و غدير را هم- رَجْع- ناميدهاند كه اين نام يا براى آب بارانى است كه در آن هست و يا براى اينكه حركت موج و آبش در همان آبگير محدود است و رفت و برگشت دارد | |||
لَيْسَ لِكَلَامِهِ مَرجُوعٌ: يعنى پاسخى در سخن او نيست. | |||
دَابَّة لَهَا مَرْجُوعٌ: حيوانى كه بعد از خريد و بكار گرفتن آن برگرداندن و فروختنش به صاحب اصلى ممكن است. | |||
نَاقَة رَاجِع- شترى كه فَحْل و نرينه نمىپذيرد و ردّ مىكند. | |||
أَرْجَعَ يَدَهُ إلى سَيْفه: دستش را براى كشيدن شمشير برگرداند. | |||
ارْتِجَاع: استرداد، يعنى طلب رد كردن و بازگرداندن (و بحال اوّل بازگشتن). | |||
ارْتَجَعَ إِبلا: وقتى است كه كسى نرينه بفروشد و مادينه بخرد و معنى برگرداندن در آن معتبر و مقدر است اگر چه در خريدن عين آن را به دست نياورده است. | |||
اسْتَرْجَعَ فلانٌ: او- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ- گفت (استرجاع يعنى گفتن- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ). | |||
تَرْجِيع: رد كردن پيوسته و پياپى صدا با آواز موزون در تلاوت و غناء و آواز است. | |||
و همچنين تكرار سخن بطوريكه هر بار صدا بلندتر مىشود مثل- ترجيع در اذان كه به همين ترتيب ادا مىشود (آغاز كلمات در اذان، صدا كوتاه است و بعد با لحن موزون و بلند و كشيده اداء مىشود). | |||
رَجِيع: كنايه از شكمروى و مدفوع و سرگين است كه براى انسان، و حيوان باعث اذيّت است كه از رجوع- گرفته شده و به معنى فاعل است يا از- رجع- كه در آن صورت به معنى مفعول است (چنانكه گفتيم راغب رحمه اللّه- رجع- را متعدّى دانسته است). | |||
جُبَّة رَجِيع: جامه و لباس كهنه و وصلهدار كه دوباره پوشيده مىشود و- رَجِيع- از ستور و حيوان، آن است كه همواره آن را از سفرى به سفر ديگر ببرى، مؤنث آن رَجِيعَة- است ولى- دابَّة رَجِيع- مىگويند نه- دابَّة رَجِيعَة. | |||
رِجْعُ سَفَر: كنايه از دور شدن و بازنشستن از مسافرت و خستگى است. | |||
الرَّجِيع من الكلام: سخنى كه به گويندهاش برمىگردد يا تكرار مىشود.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 49-45</ref> | |||
===«افتی»=== | |||
<nowiki>:</nowiki> فَتَى نوجوانى و طراوت جوانى، مونثش- فَتَاة- مصدرش- فَتَاء- است كه به برده زن و مرد با اين لفظ بطور كنايه گفته ميشود، در آيه گفت: | |||
تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ (30/ يوسف). | |||
فَتِيّ: از شتران، مثل- فَتَى- به معنى جوان از مردم است. | |||
جمع- فَتَى- فِتْيَة و فِتْيَان- است و جمع- فَتَاة- فَتَيَات. | |||
در آيه: مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ (25/ نساء) يعنى بردگان زن مؤمنه | |||
و باز گفت: وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ (33/ نور)و آيه: قالَ لِفِتْيانِهِ (62/ يوسف) يعنى به خدمتگزارانش، در آيات: | |||
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ (10/ كهف)إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ (13/ كهف) | |||
فُتْيَا: همان- فَتْوَى- است يعنى پاسخ دادن به مشكلات احكام. | |||
اسْتَفْتَيْتُهُ فَأَفْتَانِي بكذا: از او فتوى خواستم و پاسخم داد. | |||
در آيات: وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّساءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَ (127/ نساء)فَاسْتَفْتِهِمْ (11/ صافات). | |||
أَفْتُونِي فِي أَمْرِي (32/ نمل)<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج3، ص: 15-14</ref> | |||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۱۳
مترادفات قرآنی پاسخ دادن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «اجاب»، «رجع»، «افتی».
مترادفات «پاسخ دادن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
اجاب | ریشه جوب | مشتقات جوب | يَوْمَ يَجْمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَآ أُجِبْتُمْ قَالُوا۟ لَا عِلْمَ لَنَآ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلْغُيُوبِ
|
رجع | ریشه رجع | مشتقات رجع | ٱذْهَب بِّكِتَٰبِى هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَٱنظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ
|
افتی | ریشه فتو | مشتقات فتو | يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ ٱللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِى ٱلْكَلَٰلَةِ إِنِ ٱمْرُؤٌا۟ هَلَكَ لَيْسَ لَهُۥ وَلَدٌ وَلَهُۥٓ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَآ إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا ٱثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا ٱلثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُوٓا۟ إِخْوَةً رِّجَالًا وَنِسَآءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ ٱلْأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّوا۟ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌۢ
|
معانی مترادفات قرآنی پاسخ دادن
«اجاب»
جَوْب يعنى كندن حفره و چاله كه همان گود كردن زمين براى آبريز است، سپس در كندن هر زمينى بكار مىرود، خداى تعالى گويد: وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ- 9/ فجر).
(قوم ثمود كه براى خانه سازى و شهر سازى دل كوهها را در- وادى القرى- مىشكافتند و سنگها را مىبريدند).
هل عندك جائبة خبر؟؟ آيا خبر مهمّى و از شهرها رسيدهاى دارى؟
جواب الكلام- سخنى است كه سويداى دل و خاطر را طىّ مىكند و از دهان گوينده به گوش شنونده مىرسد.
جواب- سخنى است كه آغاز و ابتداى خطاب نيست بلكه به سخنى كه قبلا گفته شده برمىگردد، خداى فرمايد: وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا- 82/ اعراف).
جواب- در برابر پرسش و سؤال گفته مىشود.
پرسش و سؤال نيز دو گونه است:
1- خواستن بحث و سخن و گفتگو مطالبه پاسخ آن سخن.
2- تقاضاى بخشش و كمك و پاسخ خواستن آن.
در باره معنى اوّل سؤال، آيات أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ 31/ احقاف) (يعنى: دعوت كننده بخداى را اجابت كنيد) و وَ مَنْ لا يُجِبْ داعِيَ اللَّهِ- 32/ احقاف).
در معنى دوّم سؤال، آيه قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما- 89/ يونس) يعنى آنچه كه خواستيد بشما داده شد. پس استقامت بورزيد.
گفته شده: اسْتِجَابَة همان- إِجَابَة است و حقيقتش- قصد پاسخ دادن و آمادگى براى جواب است ولى- استجابة- بپاسخ دادن تعبير شده است كه از آماده شدن براى پاسخ خدا نيست، خداى تعالى فرمايد:
اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ- 24/ انفال) و ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ- 60/ غافر) و فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي- 186/ بقره) و فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ- 195/ آل عمران) و وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ- 26/ شورى) و وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ- 38/ شورى) و وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ- 186/ بقره) و فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي- 186/ بقره) و الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ- 172/ آل عمران).(اين آيه شكوه و عظمت معنوى مجروحين و معلولين با ايمان را بيان مىكند كه اينان با اينكه مجروح و معلول هستند به پروردگار و پيامبر (ص) لبّيك مىگويند و دست از ايثار و ايمان خويش نه تنها برنمىدارند كه استوارتر مىشوند).[۱]
«رجع»
الرُّجُوع يعنى بازگشت به هر آنچه كه آغاز و شروع از آن جا بوده، يا انديشيدن در آغاز و ابتداى چيزى، به جزئى از اجزاء يا فعلى از افعال آن چه رجوع و بازگشت مكانى يا كارى يا زبانى پس رجوع- همان بازگشتن است ولى- رَجْع- بازگرداندن و تكرار كردن است (لازم و متعدّى).
رَجْعَة: هم در طلاق بكار مىرود و هم در بازگشت به دنيا پس از مرگ.مىگويند:فلان يُؤْمِن بِالرَّجْعَة: (او به رجعت باور دارد).
رِجَاع: مخصوص بازگشت پرنده بعد از دورى و هجرت آن است.
از واژه رجوع- آيات: (لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ- 8/ منافقون) و (فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى أَبِيهِمْ- 63/ يوسف) (وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ 150/ اعراف) و (وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا28/ نور).
رَجَعْتُ عن كذا رَجْعاً: از آن بازگشتم و منصرف شدم.
رَجَعْتُ الجوابَ: پاسخ را برگرداندم، مثل آيات:
(فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلى طائِفَةٍ مِنْهُمْ- 83/ توبه) و (إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ- 48/ مائده).
(إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى- 8/ علق) و (ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ- 60/ انعام) و صحيح است كه- مَرْجِعُكُمْ- از- رجوع باشد (يعنى از بازگشتن نه از بازگرداندن).
مثل آيه: (ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ- 28/ بقره).
و اگر هم از- رجع- باشد درست است مانند آيه (ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ- 28/ بقره) كه مثل آيه: (وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ- 281/ بقره) كه هم با فتحه حرف (ت) و هم با ضمّه خوانده شده و آيه: (لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ- 72/ آل عمران) يعنى از گناه بازمىگردند.
و آيه: (وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ- 95/ انبياء).
يعنى: برايشان حرام كرديم كه توبه كنند و از گناه برگردند، كه اين آيه هشدار و تنبيهى است بر اينكه بعد از مرگ ديگر توبهاى نيست چنانكه فرمود: (قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً- 13/ حديد) و (بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ- 35/ نمل) پس يا از- رجوع- به معنى برگشتن است و يا از رجع الجواب- يعنى برگرداندن پاسخ، مثل آيات: (يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ- 31/ سباء) (سخن را به يكديگر برمىگردانند).
(ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ- 28/ نمل) كه در همان معنى بازگرداندن جواب و پاسخ گفتن است نه چيز ديگر.
و همينطور آيه (فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ- 35/ نمل) و (وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ- 11/ طارق) يعنى باران.
ناميده شدن باران به- رجع- به جهت رد كردن هواى بارانى است و آنچه را كه از آب در بر دارد و گرفته است به زمين رد مىكند و برمىگرداند.
آبگير و غدير را هم- رَجْع- ناميدهاند كه اين نام يا براى آب بارانى است كه در آن هست و يا براى اينكه حركت موج و آبش در همان آبگير محدود است و رفت و برگشت دارد
لَيْسَ لِكَلَامِهِ مَرجُوعٌ: يعنى پاسخى در سخن او نيست.
دَابَّة لَهَا مَرْجُوعٌ: حيوانى كه بعد از خريد و بكار گرفتن آن برگرداندن و فروختنش به صاحب اصلى ممكن است.
نَاقَة رَاجِع- شترى كه فَحْل و نرينه نمىپذيرد و ردّ مىكند.
أَرْجَعَ يَدَهُ إلى سَيْفه: دستش را براى كشيدن شمشير برگرداند.
ارْتِجَاع: استرداد، يعنى طلب رد كردن و بازگرداندن (و بحال اوّل بازگشتن).
ارْتَجَعَ إِبلا: وقتى است كه كسى نرينه بفروشد و مادينه بخرد و معنى برگرداندن در آن معتبر و مقدر است اگر چه در خريدن عين آن را به دست نياورده است.
اسْتَرْجَعَ فلانٌ: او- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ- گفت (استرجاع يعنى گفتن- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ).
تَرْجِيع: رد كردن پيوسته و پياپى صدا با آواز موزون در تلاوت و غناء و آواز است.
و همچنين تكرار سخن بطوريكه هر بار صدا بلندتر مىشود مثل- ترجيع در اذان كه به همين ترتيب ادا مىشود (آغاز كلمات در اذان، صدا كوتاه است و بعد با لحن موزون و بلند و كشيده اداء مىشود).
رَجِيع: كنايه از شكمروى و مدفوع و سرگين است كه براى انسان، و حيوان باعث اذيّت است كه از رجوع- گرفته شده و به معنى فاعل است يا از- رجع- كه در آن صورت به معنى مفعول است (چنانكه گفتيم راغب رحمه اللّه- رجع- را متعدّى دانسته است).
جُبَّة رَجِيع: جامه و لباس كهنه و وصلهدار كه دوباره پوشيده مىشود و- رَجِيع- از ستور و حيوان، آن است كه همواره آن را از سفرى به سفر ديگر ببرى، مؤنث آن رَجِيعَة- است ولى- دابَّة رَجِيع- مىگويند نه- دابَّة رَجِيعَة.
رِجْعُ سَفَر: كنايه از دور شدن و بازنشستن از مسافرت و خستگى است.
الرَّجِيع من الكلام: سخنى كه به گويندهاش برمىگردد يا تكرار مىشود.[۲]
«افتی»
: فَتَى نوجوانى و طراوت جوانى، مونثش- فَتَاة- مصدرش- فَتَاء- است كه به برده زن و مرد با اين لفظ بطور كنايه گفته ميشود، در آيه گفت:
تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ (30/ يوسف).
فَتِيّ: از شتران، مثل- فَتَى- به معنى جوان از مردم است.
جمع- فَتَى- فِتْيَة و فِتْيَان- است و جمع- فَتَاة- فَتَيَات.
در آيه: مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ (25/ نساء) يعنى بردگان زن مؤمنه
و باز گفت: وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ (33/ نور)و آيه: قالَ لِفِتْيانِهِ (62/ يوسف) يعنى به خدمتگزارانش، در آيات:
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ (10/ كهف)إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ (13/ كهف)
فُتْيَا: همان- فَتْوَى- است يعنى پاسخ دادن به مشكلات احكام.
اسْتَفْتَيْتُهُ فَأَفْتَانِي بكذا: از او فتوى خواستم و پاسخم داد.
در آيات: وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّساءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَ (127/ نساء)فَاسْتَفْتِهِمْ (11/ صافات).
أَفْتُونِي فِي أَمْرِي (32/ نمل)[۳]