گستراندن (مترادف): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی گستراندن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «دحی»، «طحی»، «سَطَحَ»، «فَرَشَ»، «مهد». ==مترادفات «گستراندن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |دحی |ریشه ؟ |...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
|- | |- | ||
|دحی | |دحی | ||
|[[ | |[[دحو (ریشه)|ریشه دحو]] | ||
|[[ | |[[دحو (واژگان)|مشتقات دحو]] | ||
| | | | ||
|- | |- | ||
|طحی | |طحی | ||
|[[ | |[[طحو (ریشه)|ریشه طحو]] | ||
|[[ | |[[طحو (واژگان)|مشتقات طحو]] | ||
| | | | ||
|- | |- | ||
|سَطَحَ | |سَطَحَ | ||
| | |[[سطح (ریشه)|ریشه سطح]] | ||
| | |[[سطح (واژگان)|مشتقات سطح]] | ||
| | | | ||
|- | |- | ||
|فَرَشَ | |فَرَشَ | ||
| | |[[فرش (ریشه)|ریشه فرش]] | ||
| | |[[فرش (واژگان)|مشتقات فرش]] | ||
| | | | ||
|- | |- | ||
|مهد | |مهد | ||
| | |[[مهد (ریشه)|ریشه مهد]] | ||
| | |[[مهد (واژگان)|مشتقات مهد]] | ||
| | | | ||
|} | |} | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
=== «دحی» === | === «دحی» === | ||
خداى تعالى گويد: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها 30/ نازعات). يعنى: و بعد از آن زمين را از جايش دور كرد و جابجا نمود مثل آيه يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ- 14/ مزمّل) (هنگامهاى كه زمين، و كوهها مىلرزند و جابجا مىشوند). | |||
دَحَا المطر الحصى من وجه الأرض- يعنى باران، ريگها را از سطح زمين روبيد و دور كرد. | |||
مرّ الفرس يَدْحُو- دَحْواً: آن اسب دستانش را روى زمين كشيد. | |||
فَيَدْحُو ترابها- سپس خاكش را جاروب كرد، و از همين واژه عبارت أُدْحِيُ النّعام- يعنى جاى پنهانى تخم گذاران شتر مرغ كه بر وزن أفعول از دَحَوْتُ- است. | |||
دِحْيَة هم اسم مردى است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 660-659</ref> | |||
=== «طحی» === | === «طحی» === | ||
طَحْو مثل- دَهْو- است يعنى گستردن چيزى و بردن آن در آيه گفت: (وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها- 6/ شمس) شاعر گويد:طَحَا بك قلبٌ في الحسان طروب | |||
- (طحا در اين مصراع يعنى رفت) (دلى با تو همراه است و رفته است كه در خوبى و حسن طرب ناك است)<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 476</ref> | |||
=== «سَطَحَ» === | === «سَطَحَ» === | ||
السَّطْح: بام خانه. | |||
سَطَحْتُ البيتَ: پشت بام خانه را ساختم. | |||
سَطَحْتُ المكانَ: آنجا را چون بام هموار كردم، و آيه: (وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ- 20/ غاشيه). | |||
انْسَطَحَ الرَّجُلُ: بر پشت دراز كشيد و خوابيد. و گفته شده نام. سَطِيحُ كاهن: براى اين بوده كه زمانهاى زيادى بر پشت بر زمين قرار داشته كه چنين ناميده شده. | |||
مِسْطَح: عمود خيمه و سايبان كه بر روى آن چادر گسترانند. | |||
سَطَحْتُ الثَّرِيدةَ فى القَصْعَة: نان و تريد را در كاسه نهادم.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 216-215</ref> | |||
=== «فَرَشَ» === | === «فَرَشَ» === | ||
الفَرْش: پهن كردن جامه و پارچه. | |||
به مَفْرُوش- هم فَرْش و فِرَاش گفته ميشود، در آيه گفت: | |||
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً (22/ بقره). | |||
يعنى زمين را برايتان رام و ذلول كرد كه چون فرش، زير پا و در اختيارتان هست و آن را در دسترس شما قرار داده است تا آرامش و استقرار در آن برايتان ممكن باشد. | |||
فِرَاش- جمعش- فُرُش است، گفت: | |||
فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (34/ واقعه). | |||
فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ (54/ الرحمن). | |||
و نيز- فَرْش- ستوران و چهارپايانى است كه سوار ميشوند، خداى تعالى گويد: | |||
حَمُولَةً وَ فَرْشاً 142/ انعام) يعنى ستوران باربر و سوارى. يا ذبايح- (مقاييس اللغه 4/ 487). | |||
و بطور كنايه به هر يك از دو همسر- فراش- گفتهاند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: | |||
«الولد للفِرَاش»<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج3، ص: 34</ref> | |||
=== «مهد» === | === «مهد» === | ||
مَهْد گهوارهاى كه براى كودك آماده ميشود، خداى تعالى فرمود: | |||
كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا- مريم/ 29 (سخن مردميست كه حضرت عيسى را در گهواره ديدند و باور نميكردند كه بتوانند با او تكلم كنند). | |||
مَهْد و مِهَاد- جائيست كه مانند گهواره آماده پرورش است در آيه گفت: | |||
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً و مهادا- طه/ 53 و اين معنى مثل آيه: | |||
الْأَرْضَ فِراشاً- البقره/ 22 (زمين را مانند فرشى گسترده برايتان قرار داده است). | |||
مَهَّدْتُ لك كذا- آنرا براى تو آماده و مهيا كردم. امْتَهَدَ السنامُ- كوهان شتر مثل گهواره آماده كرد.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 261</ref> | |||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۹
مترادفات قرآنی گستراندن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «دحی»، «طحی»، «سَطَحَ»، «فَرَشَ»، «مهد».
مترادفات «گستراندن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
دحی | ریشه دحو | مشتقات دحو | |
طحی | ریشه طحو | مشتقات طحو | |
سَطَحَ | ریشه سطح | مشتقات سطح | |
فَرَشَ | ریشه فرش | مشتقات فرش | |
مهد | ریشه مهد | مشتقات مهد |
معانی مترادفات قرآنی گستراندن
«دحی»
خداى تعالى گويد: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها 30/ نازعات). يعنى: و بعد از آن زمين را از جايش دور كرد و جابجا نمود مثل آيه يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ- 14/ مزمّل) (هنگامهاى كه زمين، و كوهها مىلرزند و جابجا مىشوند).
دَحَا المطر الحصى من وجه الأرض- يعنى باران، ريگها را از سطح زمين روبيد و دور كرد.
مرّ الفرس يَدْحُو- دَحْواً: آن اسب دستانش را روى زمين كشيد.
فَيَدْحُو ترابها- سپس خاكش را جاروب كرد، و از همين واژه عبارت أُدْحِيُ النّعام- يعنى جاى پنهانى تخم گذاران شتر مرغ كه بر وزن أفعول از دَحَوْتُ- است.
دِحْيَة هم اسم مردى است.[۱]
«طحی»
طَحْو مثل- دَهْو- است يعنى گستردن چيزى و بردن آن در آيه گفت: (وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها- 6/ شمس) شاعر گويد:طَحَا بك قلبٌ في الحسان طروب
- (طحا در اين مصراع يعنى رفت) (دلى با تو همراه است و رفته است كه در خوبى و حسن طرب ناك است)[۲]
«سَطَحَ»
السَّطْح: بام خانه.
سَطَحْتُ البيتَ: پشت بام خانه را ساختم.
سَطَحْتُ المكانَ: آنجا را چون بام هموار كردم، و آيه: (وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ- 20/ غاشيه).
انْسَطَحَ الرَّجُلُ: بر پشت دراز كشيد و خوابيد. و گفته شده نام. سَطِيحُ كاهن: براى اين بوده كه زمانهاى زيادى بر پشت بر زمين قرار داشته كه چنين ناميده شده.
مِسْطَح: عمود خيمه و سايبان كه بر روى آن چادر گسترانند.
سَطَحْتُ الثَّرِيدةَ فى القَصْعَة: نان و تريد را در كاسه نهادم.[۳]
«فَرَشَ»
الفَرْش: پهن كردن جامه و پارچه.
به مَفْرُوش- هم فَرْش و فِرَاش گفته ميشود، در آيه گفت:
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً (22/ بقره).
يعنى زمين را برايتان رام و ذلول كرد كه چون فرش، زير پا و در اختيارتان هست و آن را در دسترس شما قرار داده است تا آرامش و استقرار در آن برايتان ممكن باشد.
فِرَاش- جمعش- فُرُش است، گفت:
فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (34/ واقعه).
فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ (54/ الرحمن).
و نيز- فَرْش- ستوران و چهارپايانى است كه سوار ميشوند، خداى تعالى گويد:
حَمُولَةً وَ فَرْشاً 142/ انعام) يعنى ستوران باربر و سوارى. يا ذبايح- (مقاييس اللغه 4/ 487).
و بطور كنايه به هر يك از دو همسر- فراش- گفتهاند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«الولد للفِرَاش»[۴]
«مهد»
مَهْد گهوارهاى كه براى كودك آماده ميشود، خداى تعالى فرمود:
كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا- مريم/ 29 (سخن مردميست كه حضرت عيسى را در گهواره ديدند و باور نميكردند كه بتوانند با او تكلم كنند).
مَهْد و مِهَاد- جائيست كه مانند گهواره آماده پرورش است در آيه گفت:
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً و مهادا- طه/ 53 و اين معنى مثل آيه:
الْأَرْضَ فِراشاً- البقره/ 22 (زمين را مانند فرشى گسترده برايتان قرار داده است).
مَهَّدْتُ لك كذا- آنرا براى تو آماده و مهيا كردم. امْتَهَدَ السنامُ- كوهان شتر مثل گهواره آماده كرد.[۵]