نابینا (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
(صفحه‌ای تازه حاوی «== مترادفات قرآنی ؟ == مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ». == مترادفات «» در قرآن == {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- | |ریشه ؟ |مشتقات ؟ | |- | |ریشه ؟ |هون (...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== مترادفات قرآنی ؟ ==
== مترادفات قرآنی نابینا ==
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ».
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «اعمی»، «اکمه»، «عَمَه».


== مترادفات «» در قرآن ==
== مترادفات «نابینا» در قرآن ==
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|+
|+
خط ۱۰: خط ۱۰:
!نمونه آیات
!نمونه آیات
|-
|-
|
|اعمی
|[[یسر (ریشه)|ریشه ؟]]
|[[عمی (ریشه)|ریشه عمی]]
|[[یسر (واژگان)|مشتقات ؟]]
|[[عمی (واژگان)|مشتقات عمی]]
|
|
|-
|-
|
|اکمه
|[[هون (ریشه)|ریشه ؟]]
|[[کمه (ریشه)|ریشه کمه]]
|[[هون (واژگان)|مشتقات ؟]]
|[[کمه (واژگان)|مشتقات کمه]]
|
|
|-
|-
|
|عَمَه
|
|[[عمه (ریشه)|ریشه عمه]]
|
|[[عمه (واژگان)|مشتقات عمه]]
|
|
|}
|}


== معانی مترادفات قرآنی ؟==
== معانی مترادفات قرآنی نابینا==
 
=== «اعمی» ===
العَمَى‏: در مورد از دست دادن چشم و بصيرت يعنى چشم باطنى هر دو گفته مى‏شود أولي را- أَعْمَى‏- يعنى نابيناى ظاهرى و دوّمى را- أَعْمَى‏ و عَمٍ‏- گويند. در معنى اوّل، آيه: (أَنْ جاءَهُ‏ الْأَعْمى‏- 2/ عبس). و در معنى دوّم نه تنها در مذّمت عدم بصيرت يا- عمى- در قرآن آمده است، مثل آيات:
 
(صُمٌّ بُكْمٌ‏ عُمْيٌ‏- 18/ بقره) (فَعَمُوا وَ صَمُّوا- 71/ مائده).
 
بلكه در جنب عدم بصيرت، نابينائى ظاهرى را كورى بحساب نياورده است تا آنجا كه گفت: (فَإِنَّها لا تَعْمَى‏ الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ- 46/ حجّ)و آيه: (الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي‏ «- 101/ كهف) بر همان اساس است. و گفت: (لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ‏- 61/ نور) جمع اعمى- عمى و عميان- است، در آيات:
 
(بُكْمٌ عُمْيٌ‏- 18/ بقره) (صُمًّا وَ عُمْياناً- 73/ فرقان) و آيه: (وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبِيلًا- 72/ اسراء) اعمى- در اوّل آيه اخير اسم فاعل است و أعمى- دوّم گفته شده مثل همان است.
 
و نيز گفته شده- أعمى- دوّم در آخرت از (أفعل تفضيل) است يعنى نابينايى معنوى آخرت از نابينايى و عدم بصيرت در دنيا برتر است زيرا آنگونه نديدن از فقدان‏ بصيرت است.
 
و نيز صحيح است در مورد آن گفته شود از- ما أفعله (فعل تعجّب) است كه همان- أفعل من كذا- است.
 
بعضى از علماء قسمت اوّل آيه: (مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‏- 72/ اسراء) را به كورى دل حمل كرده‏اند و دوّمى را در كورى ظاهر.
 
ابو عمرو بن علاء: بر اين نظر رفته است و- أعمى- اوّل را به كورى دل برگردانده است و در أعمى- دوّم امالة يا برگرداندن را براى اينكه اسم است ترك كرده كه اسم از اماله بعيد است.
 
خداى تعالى گويد: (وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ- 44/ فصّلت)(وَ هُوَ عَلَيْهِمْ‏ عَمًى‏- 44/ فصّلت) (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ‏- 64/ فصّلت) (وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏- 124/ طه) (وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ‏ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا- 97/ اسراء) كه احتمال هر دو معنى يعنى نابينائى چشم و عدم بصيرت هر دو هست.
 
عَمِىَ‏ عَلَيهِ: اشتباه كرد تا جائيكه نسبت به او مثل نابينا شد، در آيات:
 
(فَعَمِيَتْ‏ عَلَيْهِمُ الْأَنْباءُ يَوْمَئِذٍ- 66/ قصص)(آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ‏ فَعُمِّيَتْ‏ عَلَيْكُمْ‏- 28/ هود) عَمَاء ابرها و همچنين- عَمَاء: جهالت و نادانى. در باره عمي- به معنى جهالت بعضى از علماء در روايتى كه از پيامبر (ص) رسيده است كه:
 
«قيل: أين كان ربّنا قبل أن خلق السّماء و الأرض؟ قال: في عَمَاءٍ تحته عَمَاءٌ و فوقه عَمَاءٌ».
 
يعنى پروردگار ما قبل از آفريدن آسمان و زمين كجا بوده، گفته‏اند: عماء- در اين حديث اشاره به همان حالتى است كه بر شما پوشيده است و آگاهى بر آنها ممكن نيست.
 
عَمِيَّة: نادانى و جهل.
 
مَعَامِى‏: زمينهايى كه باير و بدون سكنه مانده است كه اثرى از آبادى در آن نباشد.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 654-652</ref>
 
=== «اکمه» ===
الْأَكْمَه‏: كسى است كه با چشمانى نابينا متولد ميشود (كور مادرزاد) و بكسي هم كه چشمش از دست ميرود نيز گفته ميشود، شاعر گويد:«كَمُهَتْ‏ عيناه حتّى ابيضّتا» [چشمانش آنچنان از دست رفت تا اينكه سپيد شدند].<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 83</ref>
 
=== «عَمَه» ===
العَمَه‏: دو دلى و ترديد داشتن در كار، از روى تحيّر و سرگردانى. عَمَهَ‏ فهو عَمِهٌ‏ و عَامِهٌ‏: سرگردان و متحيّر، جمعش- عُمَّهٌ‏- است، در آيات:
 
(فِي طُغْيانِهِمْ‏ يَعْمَهُونَ‏- 15/ بقره) (فَهُمْ يَعْمَهُونَ‏- 4/ نمل)(زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ‏- 4/ نمل)<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 652-651</ref>


== ارجاعات ==
== ارجاعات ==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۲

مترادفات قرآنی نابینا

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «اعمی»، «اکمه»، «عَمَه».

مترادفات «نابینا» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
اعمی ریشه عمی مشتقات عمی
اکمه ریشه کمه مشتقات کمه
عَمَه ریشه عمه مشتقات عمه

معانی مترادفات قرآنی نابینا

«اعمی»

العَمَى‏: در مورد از دست دادن چشم و بصيرت يعنى چشم باطنى هر دو گفته مى‏شود أولي را- أَعْمَى‏- يعنى نابيناى ظاهرى و دوّمى را- أَعْمَى‏ و عَمٍ‏- گويند. در معنى اوّل، آيه: (أَنْ جاءَهُ‏ الْأَعْمى‏- 2/ عبس). و در معنى دوّم نه تنها در مذّمت عدم بصيرت يا- عمى- در قرآن آمده است، مثل آيات:

(صُمٌّ بُكْمٌ‏ عُمْيٌ‏- 18/ بقره) (فَعَمُوا وَ صَمُّوا- 71/ مائده).

بلكه در جنب عدم بصيرت، نابينائى ظاهرى را كورى بحساب نياورده است تا آنجا كه گفت: (فَإِنَّها لا تَعْمَى‏ الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ- 46/ حجّ)و آيه: (الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي‏ «- 101/ كهف) بر همان اساس است. و گفت: (لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ‏- 61/ نور) جمع اعمى- عمى و عميان- است، در آيات:

(بُكْمٌ عُمْيٌ‏- 18/ بقره) (صُمًّا وَ عُمْياناً- 73/ فرقان) و آيه: (وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبِيلًا- 72/ اسراء) اعمى- در اوّل آيه اخير اسم فاعل است و أعمى- دوّم گفته شده مثل همان است.

و نيز گفته شده- أعمى- دوّم در آخرت از (أفعل تفضيل) است يعنى نابينايى معنوى آخرت از نابينايى و عدم بصيرت در دنيا برتر است زيرا آنگونه نديدن از فقدان‏ بصيرت است.

و نيز صحيح است در مورد آن گفته شود از- ما أفعله (فعل تعجّب) است كه همان- أفعل من كذا- است.

بعضى از علماء قسمت اوّل آيه: (مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‏- 72/ اسراء) را به كورى دل حمل كرده‏اند و دوّمى را در كورى ظاهر.

ابو عمرو بن علاء: بر اين نظر رفته است و- أعمى- اوّل را به كورى دل برگردانده است و در أعمى- دوّم امالة يا برگرداندن را براى اينكه اسم است ترك كرده كه اسم از اماله بعيد است.

خداى تعالى گويد: (وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ- 44/ فصّلت)(وَ هُوَ عَلَيْهِمْ‏ عَمًى‏- 44/ فصّلت) (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ‏- 64/ فصّلت) (وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏- 124/ طه) (وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ‏ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا- 97/ اسراء) كه احتمال هر دو معنى يعنى نابينائى چشم و عدم بصيرت هر دو هست.

عَمِىَ‏ عَلَيهِ: اشتباه كرد تا جائيكه نسبت به او مثل نابينا شد، در آيات:

(فَعَمِيَتْ‏ عَلَيْهِمُ الْأَنْباءُ يَوْمَئِذٍ- 66/ قصص)(آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ‏ فَعُمِّيَتْ‏ عَلَيْكُمْ‏- 28/ هود) عَمَاء ابرها و همچنين- عَمَاء: جهالت و نادانى. در باره عمي- به معنى جهالت بعضى از علماء در روايتى كه از پيامبر (ص) رسيده است كه:

«قيل: أين كان ربّنا قبل أن خلق السّماء و الأرض؟ قال: في عَمَاءٍ تحته عَمَاءٌ و فوقه عَمَاءٌ».

يعنى پروردگار ما قبل از آفريدن آسمان و زمين كجا بوده، گفته‏اند: عماء- در اين حديث اشاره به همان حالتى است كه بر شما پوشيده است و آگاهى بر آنها ممكن نيست.

عَمِيَّة: نادانى و جهل.

مَعَامِى‏: زمينهايى كه باير و بدون سكنه مانده است كه اثرى از آبادى در آن نباشد.[۱]

«اکمه»

الْأَكْمَه‏: كسى است كه با چشمانى نابينا متولد ميشود (كور مادرزاد) و بكسي هم كه چشمش از دست ميرود نيز گفته ميشود، شاعر گويد:«كَمُهَتْ‏ عيناه حتّى ابيضّتا» [چشمانش آنچنان از دست رفت تا اينكه سپيد شدند].[۲]

«عَمَه»

العَمَه‏: دو دلى و ترديد داشتن در كار، از روى تحيّر و سرگردانى. عَمَهَ‏ فهو عَمِهٌ‏ و عَامِهٌ‏: سرگردان و متحيّر، جمعش- عُمَّهٌ‏- است، در آيات:

(فِي طُغْيانِهِمْ‏ يَعْمَهُونَ‏- 15/ بقره) (فَهُمْ يَعْمَهُونَ‏- 4/ نمل)(زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ‏- 4/ نمل)[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 654-652
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 83
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 652-651