وقی (ریشه): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''ریشه «وقی»''' (WQY)؛ نگه داشتن، حفظ کردن. این ریشه و مشتقاتش جمعا 258 بار در قرآن کریم آمده است. == معنای لغوی == وقى: وِقَايَةً و وِقَاءً حفظ شىء است از آنچه اذيّت و ضرر ميرساند (راغب). «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ» (طور...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴۰: | خط ۲۴۰: | ||
[[منابع ریشه شناسی]] | [[منابع ریشه شناسی]] | ||
[[رده:ریشه شناسی واژگان قرآن]] |
نسخهٔ ۲۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۲
ریشه «وقی» (WQY)؛ نگه داشتن، حفظ کردن. این ریشه و مشتقاتش جمعا 258 بار در قرآن کریم آمده است.
معنای لغوی
وقى: وِقَايَةً و وِقَاءً حفظ شىء است از آنچه اذيّت و ضرر ميرساند (راغب). «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ» (طور: 27). خدا بما منّت گذاشت و از عذاب نافذ حفظ كرد و در امان داشت.
تَقْوَى: اسم است از اتقاء و هر دو بمعنى خود محفوظ داشتن و پرهيز كردنست. راغب گويد: تقوى آنست كه خود را از شىء مخوف در وقايه و حفظ- قرار دهيم (قاموس قرآن، ج7، ص237).
ساختهای صرفی در قرآن
وَقَیَ (فعل مجرد): 16 بار
اِتَّقَیَ (باب افتعال): 166 بار
مُتَّقی (اسم فاعل، باب افتعال): 49 بار
اَتقَی (اسم تفضیل): 2 بار
تُقاة (مصدر): 2 بار
واقی (اسم فاعل): 3 بار
تَقِیّ (صفت فعیل): 3 بار
تَقوَی (اسم): 17 بار
ریشهشناسی
زبان | واژه | آوانگاری | معنا | توضیحات | ارجاع | ||
فارسی | بینالمللی | فارسی | لاتین | ||||
آفروآسیایی باستان | *ḳVw-/*ḳVy/ | قو / قی | باقی ماندن، منتظر ماندن | remain, wait | رابطه با «قوی» | Orel, 353 (no. 1628) | |
*ḳaˀ- | قَئ | دیدن | see | بن ثنایی احتمالی؟ | Orel, 331 (no. 1522) | ||
*waḳ- | وَق | ترسیدن، ترسان بودن | be afraid | Orel, 525 (no. 2517) | |||
سامی باستان | *ḳVw- | قو | باقی ماندن، منتظر ماندن | remain, wait | Orel, 353 (no. 1628) | ||
*wVḳVy | وقی | ترسیدن، ترسان بودن | be afraid | عربی. وقی (تقوا) | Orel, 525 (no. 2517 | ||
عبری | יקה | یقه | yqh | ریشه نامعلوم.
تنها در دو نام خاص آمده است. |
n.pr.m. father of Agur
n.pr.m. meaning dubious |
گزنیوس با وقی عربی مقایسه کرده. | Gesenius, 429 |
اوگاریتی | yqy | حمایت کردن، محافظت کردن.
ادای احترام، ترس، اطاعت |
to protect
rendir pleitesia, temer, obedecer |
DelOlmo, 976 | |||
آرامی | Jastrow, | ||||||
سریانی | ܐܘܩܝܬܐ | اِوقیتا | ˀewqitā | دستمال زنانه، چادر ابریشمی و دستمال طلایی | woman's
kerchief, veil of silk and gold tissue |
عربی. الوقایۀ | PayneSmith, Suppliment, 10 |
مندایی | Macuch, | ||||||
فنیقی | Krahmalkov, | ||||||
اکدی/آشوری | (w)aqû (G) | منتظر بودن (برای) | to wait (for) | Black, 433 | |||
(w)aqû D
Dt |
صبر کردن، منتظر ماندن، انتظار داشتن، با دقت منتظر کسی بودن، توجه داشتن | wait, await", "expect"; "wait
attentively on s.o., attend to" |
باب تفعیل و افتعال | ||||
حبشی | waqaya II | تسلی دادن، آرامش دادن، مراقب بودن، توجه داشتن به | console, give comfort, watch over, look after | Leslau, 616 | |||
wəqyat | نوعی جامه، شلوار کوتاه، بستهبندی | kind of garment, (K.T) short
pants, wraparound |
رابطه با عربی. وِقایَۀ: کتانی که زن برای جلوگیری از حجاب بر سر می گذارد (از وقی) | ||||
سبائی | WQH
wqh qh tqh |
وقه
قه تقه |
دستور دادن،
دستور، فرمان؛ قدرت. شغل، کار، وظیفه تعیین شده. پذیرفتن و تطابق با مقررات مأموریت را تمام کردن |
to command
order, command; authority job, work, assigned task
complete a task |
آیا رابطه با وقی؟ | Beeston, 161 | |
WQL | وقل | نگران چیزی بودن | be worried, anxious about S.t. | آیا رابطه با وقی؟ | |||
عربی | وقی | مشکور، 990-991
Zammit, 440 |
منابع
وقی (واژگان)