سبح (ریشه): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
== ارجاعات == | == ارجاعات == | ||
[[رده:ریشه شناسی واژگان قرآن]] | [[رده:ریشه شناسی واژگان قرآن]] | ||
[[رده:س (ریشه)]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۳
ریشه «سبح» (SBḤ)؛ این ریشه بهمعنای حرکت سریع در آب یا هواست و از آن، مفهوم «تسبیح» ساخته شده است. مشتقات این ریشه در قرآن کریم 92 مورد است.
معنای لغوی
ریشه «سبح»، بنابر قول لغویون، به معنای حركت سريع در آب يا هواست. این ریشه و مشتقاتش 92 بار در قرآن کریم کاربرد یافتهاند[۱][۲].
از این ریشه، علاوه بر صورتهای ثلاثی مجرد، باب تفعیل آن بهصورت «تسبیح» بهکار میرود. تسبیح که مصدر فعل «سَبَّحَ» است، به معناى منزه داشتن است؛ منزه داشتن خدا از هر آنچه که مستلزم نقص و ناسازگارى با ساحت کمال الهی است[۳]. در فرهنگ قرآن مجيد، تسبیح به معنای تنزيه «تنزيه الحق عن نقائص الامكان و الحدوث» و منزه داشتن حق جل وعلا از نقايص امكان و نشانههای حدوث است[۴]. همچنین تسبیح به مهرههای به رشته كشيدهای كه به هنگام ذكر در دست میگيرند، اطلاق میشود[۵].
ساختهای صرفی
سَبَحَ (ثلاثی مجرد): 5 بار
سَبَحَ – یَسبَحُ: 2 بار
سابِح (اسم فاعل): 1 بار
سَبح (مصدر): 2 بار
سَبَّحَ (باب تفعیل): 87 بار
سَبَّحَ – یُسَبِّحُ: 42 بار
تسبیح (مصدر): 2 بار
مُسبِّح (اسم فاعل): 2 بار
سُبحان (اسم مصدر): 41 بار
ریشه شناسی
زبان | واژه | معنا | توضیحات | ارجاعات |
عبری | שָׁבַח | ستایش کردن | باب Piel = فَعَّلَ | Gesenius, 986 |
שָׁבַח | آرامکردن | باب Piel | ||
آرامی | שָׁבַח | [رشد دادن، گستردن]، بهبود، رشد در ارزش | Jastrow, 1511-1512 | |
שִׁבֵּחַ | ستایش کردن | باب Piel | ||
سریانی | ܫܒܚ | باشکوه، برجسته، پرافتخار | PayneSmith, 555
Costaz, 357 Jennings, 214 Sokoloff (2009), 1500 Brun, 659 | |
ستایش، ستایش کردن،
شکوه، تجلیل کردن |
باب Pael = فَعَّلَ | |||
آواز خواندن | " " | |||
گویش فلسطینی-مسیحی | ܫܒܚ | شکوه و جلال | Schwally, 91 | |
افزایش | ||||
گویش فلسطینی-یهودی | שבח | ستایش کردن، تجلیل کردن | Sokoloff (1992), 534 | |
שבח | افزودن ارزش، جلو بردن | |||
مندایی | ŠBH, ŠBA | ستایش کردن | باب Pael = فعّلَ | Macuch, 446-447 |
اکدی و آشوری | suppū | دعاکردن | باب فعّل | Black, 328
Gelb, 15/394 |
sapāh̬u
šapāh̬u |
پراکندن، گستردن، پاشیدن | Gelb, 15/151 | ||
حبشی | sabbəḥa | ستایش کردن، تجلیل کردن؛ سرود خواندن | باب فعّل | Leslau, 483 |
سبائی | S1BḤ̣ | ؟ | Beeston, 123 | |
عربی | سبّح | ستایش کردن، تسبیح کردن | باب فعّل | مشکور، 1/352
Jeffery, 162 |
سَبح / سبخ | فراغت | مزمل/7 | ||
سَبَحَ | حرکت + گسترش | نازعات/3؛ یس/40 | ||
سباحه | شناکردن | |||
سبّخ | تسکین دادن |
منابع
ایکنا
نرمافزار جامعالتفاسیر