انتظار (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی انتظار== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «انتظر»، «ارتقب»، «تربص». ==مترادفات «انتظار» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |انتظر |ریشه نظر |نظر (واژگان)|مشت...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[نظر (ریشه)|ریشه نظر]]
|[[نظر (ریشه)|ریشه نظر]]
|[[نظر (واژگان)|مشتقات نظر]]
|[[نظر (واژگان)|مشتقات نظر]]
|
|{{AFRAME|Surah=2|Ayah=280}}
|-
|-
|ارتقب
|ارتقب
|[[رقب (ریشه)|ریشه رقب]]
|[[رقب (ریشه)|ریشه رقب]]
|[[رقب (واژگان)|مشتقات رقب]]
|[[رقب (واژگان)|مشتقات رقب]]
|
|{{AFRAME|Surah=11|Ayah=93}}
|-
|-
|تربص
|تربص
|[[ربص (ریشه)|ریشه ربص]]
|[[ربص (ریشه)|ریشه ربص]]
|[[ربص (واژگان)|ریشه ربص]]
|[[ربص (واژگان)|ریشه ربص]]
|
|{{AFRAME|Surah=52|Ayah=31}}
|}
|}


==معانی مترادفات قرآنی انتظار==
==معانی مترادفات قرآنی انتظار==
=== «انتظر» ===
نَظَر- بر گرداندن و توجه دادن چشم ظاهر و چشم باطن براى ديدن و ادراك چيزيست. كه مقصود از اين عمل تأمل و تحقيق در باره آن است. و نيز مقصود از ديدن و تأمل بدست آوردن معرفت و شناختى است كه بعد از تحقيق حاصل ميشود و آنرا- روية- يعنى انديشه و تدبر گويند.
- نَظَرْتَ‏ فلم‏ تَنْظُرْ- يعنى نگاه كردى امّا انديشه و تأمل نكرده‏اى در آيه گفت:
قُلِ‏ انْظُرُوا ما ذا فِي السَّماواتِ‏- يونس/ 101 يعنى تأمل و انديشه كنيد كه در آسمانها چيست؟
در نزد- عامه- يعنى (برادران اهل تسنن) به كار بردن واژه- نَظَر- بيشتر در- بصر- يا ديدن با چشم سر است.
ولى- نَظَر- بمعنى بصيرت يا ديدن با چشم عقل در نزد خاصه (شيعيان) بكار بردنش بيشتر است‏. در آيه گفت:وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ- القيامة/ 23 كه اگر بگوئى- نَظَرْتُ‏ إلى كذا- يعنى چشمت را بسوى او دوخته‏اى چه به بينى و چه نديده باشى، اما- نَظَرْتُ‏ فيه- يعنى او را ديدم و انديشيدم.
گفت: أَ فَلا يَنْظُرُونَ‏ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ‏- الغاشيه/ 17 آيا به خلقت شتران نمى‏نگرند و نمى‏انديشند كه چگونه آفريده شده؟
نَظَرْتُ‏ فى كذا- در آن انديشيدم مثل آيه:
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ‏- الصافات/ 88 و أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏- الاعراف/ 185 اين آيه تشويقى است بر تأمل و انديشيدن در حكمت خداوند در باره آفرينش اوست.
اما نظر خداوند به بندگانش همان احسان و افاضه نعمت‏هايش بر آنهاست چنانكه در باره گروهى كه عهد خداى و سوگندهاى خود را به متاع كم بهاى دنيا ميفروشند مشمول رحمت خداوند در قيامت نخواهند بود.
وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ- آل عمران/ 77 از اين جهت است كه ميفرمايد:
كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ‏- المطففين/ 15 نَظَر بمعنى انتظار هم هست ميگويند- نَظَرْتُهُ‏ انْتَظَرْتُهُ‏ و أَنْظَرْتُهُ‏- يعنى آنرا به تأخير انداختم، در آيه گفت:
وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ‏- هود/ 122 و فَهَلْ‏ يَنْتَظِرُونَ‏ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ‏- يونس/ 102 و قُلْ‏ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ‏ الْمُنْتَظِرِينَ‏- الاعراف/ 71 و انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ‏- الحديد/ 13 و وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ‏- الحجر/ 8.
و قالَ‏ أَنْظِرْنِي‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ‏- الاعراف/ 14 و قالَ إِنَّكَ مِنَ‏ الْمُنْظَرِينَ‏- الاعراف/ 15 و فَكِيدُونِي جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ‏- هود/ 55 و گفت‏ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ‏ يُنْظَرُونَ‏- السجده/ 29 و فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ‏- الدخان/ 29 در باره فرعون و پيروان كفر پيشه و مشرك اوست كه بعد از غرق شدن در نيل ميگويد اينان چه بسيار باغ و بستانها و چشمه‏هاى آب و كشت و زرعها و كاخهاى با شكوه را رها كردند و از آن ناز و نعمت‏ها كه آنها را فرا گرفته بود دور شوند و بر مرگشان چشم زمين و آسمان هم نگريست و بر هلاكتشان مهلت نيافتند).
مهلت نيافتن بر هلاكت كه در آيه آمده است اشاره و هشداريست بر اينكه در آيه ديگر ميفرمايد:
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ‏- الاعراف/ 34 (زمانى كه اجلشان برسد لحظه‏اى و ساعتى هم پس و پيش ندارد) و آيه: إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرِينَ‏ إِناهُ‏- الاحزاب/ 53
و فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ‏- النمل/ 35 و هَلْ‏ يَنْظُرُونَ‏ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ- البقره/ 210 (آيا منتظرند كه خداوند در سايه ابرها و فرشتگان ظاهر شود).
و هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ‏- الزخرف/ 66 و ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً- الصاد/ 15 (دو آيه اخير انتظار رسيدن رستاخيز و آستانه قيامت است كه با بانگى فراگير آغاز ميشود و بى‏خبران از خدا و قيامت در حال جهل و ناآگاهى هستند) امّا در آيه:
رَبِّ أَرِنِي‏ أَنْظُرْ إِلَيْكَ‏- الاعراف/ 143 در باره درخواست حضرت موسى عليه السّلام است كه ميگويد پروردگارم خود را به من بنمايان تا ترا به بينم، شرح و بحث در حقايق اين آيه فرصتى ديگر در كتابى ديگر ميخواهد.
واژه- نَظَر- در معنى تحير و شگفت زدگى در كارها بكار ميرود مثل:
فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ‏ تَنْظُرُونَ‏- البقره/ 55 و وَ تَراهُمْ‏ يَنْظُرُونَ‏ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ‏- الاعراف/ 198 و وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِي‏ - الشورى/ 45 و وَ مِنْهُمْ مَنْ‏ يَنْظُرُ إِلَيْكَ‏- يونس/ 43 و أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ‏- يونس/ 43 در تمام پنج آيه اخير واژه- نظر- سرگشتگى و تحيرى است كه دلالت بر اندك بى‏نيازى دارد. (1- به صاعقه و حوادث بى‏توجه 2- به پيامبر مينگرند اما با تحير و كم توجهى، 3- به دوزخ از گوشه چشم، 4- و باز به پيامبر با شگفتى، 5- و به هدايت بدون درك و تأمل).
و وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ‏- البقره/ 5 گفته‏اند بمعنى- مشاهدون و تعتبرون- است يعنى ميديديد توجه ميكرديد شاعر ميگويد:نَظَرَ الدهرُ اليهم فابتهل‏
- آگاهى بر اينست كه روزگار هلاكشان كرد.
حيٌ‏ نَظَرٌ- قبيله و مردمى كه همسايه و مجاور يكديگرند و يكديگر را مى‏بينند، مثل سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كه فرموده است‏
«لا يتراءى ناراهما».
آتش‏هايشان نزديك بهم نيست‏ نَظِير يعنى همانند كه اصلش‏ مُنَاظِر است گوئى كه آن دو بقدرى شبيه هم هستند كه بهم مينگرند و همسان و هم آوردند.
بِهِ‏ نَظْرَةٌ- به او چشم زخم رسيده كه اشاره به سخن شاعريست كه ميگويد و قالوا به من أعين الجن نَظْرَةٌ
- گفتند از پريان چشم زخم باو رسيد.
مُنَاظَرَة- گفتگوى رو در روى و نبرد نظرى با سخن و خطابه است و نيز بيان آنچه را كه به بصيرت درك ميشود
نَظَرٌ- همان بحث و بررسى است كه فراگيرتر و اعم از قياس است هر قياس‏ و مقايسه‏اى نَظَر است اما هر نَظَر قياس نيست.
=== «ارتقب» ===
الرّقبة: اسم عضو معروف بدن (گردن) سپس به تمام تن تعبير شده است و در عُرِف سخن آن را براى بردگان بكار برده‏اند چنانكه از واژه‏هاى رأس و ظهر (سر و پشت) هم به مركوب- تعبير كرده‏اند و مى‏گويند:
فلان يربط كذا راسا و كذا ظهرا (او آن تعداد- رأس و ظهر (ستوران را) نگه مى‏دارد و در جايگاهشان مى‏بندد كنايه از اغنام و حلال گوشتها و مركبهاى سوارى است).
خداى تعالى گويد: (وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ- 96/ نساء) و (وَ فِي الرِّقاب‏177/ بقره). يعنى بنده‏اى كه مى‏خواهد بهاى خود را بپردازد تا آزاد شود اينان از كسانى‏ هستند كه بايستى مقدارى از زكات در راه آزاديشان صرف و هزينه شود.
رَقَبْتُه‏: به گردنش زدم.
رَقَبْتُه‏: حفظش كردم.
رَقِيب‏: نگهبان، و اين معنى يا به خاطر مراعات كردن و حفظ نمودن شخص مورد نگهدارى است و يا به خاطر اين است كه- رقيب- براى مراقبت گردن مى‏كشد و سرش را بالا نگه مى‏دارد.
خداى تعالى گويد: (وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ‏- 93/ هود).
(سخن حضرت شعيب به قوم نافرمان خويش است كه به آنها مى‏گويد از سرنوشت قوم عاد و ثمود و هود عبرت گيريد آنها باز لجاجت مى‏كنند، سپس شعيب مى‏گويد: بنابراين منتظر عذاب و فرجام كارتان باشيد من هم با شما منتظر مى‏مانم).
در آيات: (إِلَّا لَدَيْهِ‏ رَقِيبٌ‏ عَتِيدٌ- 18/ ق) و (لا يَرْقُبُونَ‏ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً- 10/ توبه) (در باره مؤمنين پيمان خويش رعايت نمى‏كنند) مرقب: پاسگاه و مكان مرتفعى كه نگهبان بر آن اشراف دارد، و همچنين- امين و مسئول كسانى كه با قرعه و شرط تيراندازى مى‏كنند و سرپرست كسانى كه با تيراندازى شرطى قمار مى‏بازند و مى‏خورند و مى‏نوشند و نيز رقيب- سومين تيرى است كه پرتاب مى‏كنند.
تَرَقَّبَ‏: با احتياط نگهبانى و دور انديشى كرد مثل آيه: (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ‏- 21/ قصص).
رَقُوب‏: زنى كه به خاطر داشتن فرزندان زياد منتظر مردن نوزادان خويش است و نيز- شترى كه به انتظار سيراب شدن شتر ديگر مى‏ايستد تا نوبتش برسد.أَرْقَبْتُ‏ فلانا هذه الدّارَ: اين است كه خانه‏اى به كسى ببخشى كه تا پايان عمرش و مرگش از آن خانه استفاده كند گويى كه آن خانه مرگش را انتظار مى‏كشد و اين چنين بخشش را- رقبى و عمرى- گويند.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 100-97</ref>
=== «تربص» ===
التَّرَبُّص‏: درنگ كردن و انتظار داشتن با مال و متاع كه به قصد گرانى يا ارزانى آن متاع باشد، يا كارى كه از بين رفتن و يا رسيدن به آن مورد انتظار باشد.
مى‏گويند- تَرَبَّصْتُ‏ لكذا- چشم براهش بودم.
و لِي‏ رُبْصَةٌ بكذا و تربُّص: انتظارى دارم و بايستى درنگ كنم.
خداى تعالى گويد: (وَ الْمُطَلَّقاتُ‏ يَتَرَبَّصْنَ‏- 228/ بقره) و (قُلْ‏ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ‏ الْمُتَرَبِّصِينَ‏- 31/ طور).
و آيه: (قُلْ هَلْ‏ تَرَبَّصُونَ‏ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ‏ نَتَرَبَّصُ‏ بِكُمْ‏- 52/ توبه).
يعنى: (بگو غير از اين است كه يكى از دو فرجام نيك را براى ما انتظار داريد ما هم منتظر عواقب كارتان هستيم).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 35</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۶

مترادفات قرآنی انتظار

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «انتظر»، «ارتقب»، «تربص».

مترادفات «انتظار» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
انتظر ریشه نظر مشتقات نظر
وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُوا۟ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
ارتقب ریشه رقب مشتقات رقب
وَيَٰقَوْمِ ٱعْمَلُوا۟ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّى عَٰمِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَٰذِبٌ وَٱرْتَقِبُوٓا۟ إِنِّى مَعَكُمْ رَقِيبٌ
تربص ریشه ربص ریشه ربص
قُلْ تَرَبَّصُوا۟ فَإِنِّى مَعَكُم مِّنَ ٱلْمُتَرَبِّصِينَ

معانی مترادفات قرآنی انتظار

«انتظر»

نَظَر- بر گرداندن و توجه دادن چشم ظاهر و چشم باطن براى ديدن و ادراك چيزيست. كه مقصود از اين عمل تأمل و تحقيق در باره آن است. و نيز مقصود از ديدن و تأمل بدست آوردن معرفت و شناختى است كه بعد از تحقيق حاصل ميشود و آنرا- روية- يعنى انديشه و تدبر گويند.

- نَظَرْتَ‏ فلم‏ تَنْظُرْ- يعنى نگاه كردى امّا انديشه و تأمل نكرده‏اى در آيه گفت:

قُلِ‏ انْظُرُوا ما ذا فِي السَّماواتِ‏- يونس/ 101 يعنى تأمل و انديشه كنيد كه در آسمانها چيست؟

در نزد- عامه- يعنى (برادران اهل تسنن) به كار بردن واژه- نَظَر- بيشتر در- بصر- يا ديدن با چشم سر است.

ولى- نَظَر- بمعنى بصيرت يا ديدن با چشم عقل در نزد خاصه (شيعيان) بكار بردنش بيشتر است‏. در آيه گفت:وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ- القيامة/ 23 كه اگر بگوئى- نَظَرْتُ‏ إلى كذا- يعنى چشمت را بسوى او دوخته‏اى چه به بينى و چه نديده باشى، اما- نَظَرْتُ‏ فيه- يعنى او را ديدم و انديشيدم.

گفت: أَ فَلا يَنْظُرُونَ‏ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ‏- الغاشيه/ 17 آيا به خلقت شتران نمى‏نگرند و نمى‏انديشند كه چگونه آفريده شده؟

نَظَرْتُ‏ فى كذا- در آن انديشيدم مثل آيه:

فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ‏- الصافات/ 88 و أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏- الاعراف/ 185 اين آيه تشويقى است بر تأمل و انديشيدن در حكمت خداوند در باره آفرينش اوست.

اما نظر خداوند به بندگانش همان احسان و افاضه نعمت‏هايش بر آنهاست چنانكه در باره گروهى كه عهد خداى و سوگندهاى خود را به متاع كم بهاى دنيا ميفروشند مشمول رحمت خداوند در قيامت نخواهند بود.

وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ- آل عمران/ 77 از اين جهت است كه ميفرمايد:

كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ‏- المطففين/ 15 نَظَر بمعنى انتظار هم هست ميگويند- نَظَرْتُهُ‏ انْتَظَرْتُهُ‏ و أَنْظَرْتُهُ‏- يعنى آنرا به تأخير انداختم، در آيه گفت:

وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ‏- هود/ 122 و فَهَلْ‏ يَنْتَظِرُونَ‏ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ‏- يونس/ 102 و قُلْ‏ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ‏ الْمُنْتَظِرِينَ‏- الاعراف/ 71 و انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ‏- الحديد/ 13 و وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ‏- الحجر/ 8.

و قالَ‏ أَنْظِرْنِي‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ‏- الاعراف/ 14 و قالَ إِنَّكَ مِنَ‏ الْمُنْظَرِينَ‏- الاعراف/ 15 و فَكِيدُونِي جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ‏- هود/ 55 و گفت‏ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ‏ يُنْظَرُونَ‏- السجده/ 29 و فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ‏- الدخان/ 29 در باره فرعون و پيروان كفر پيشه و مشرك اوست كه بعد از غرق شدن در نيل ميگويد اينان چه بسيار باغ و بستانها و چشمه‏هاى آب و كشت و زرعها و كاخهاى با شكوه را رها كردند و از آن ناز و نعمت‏ها كه آنها را فرا گرفته بود دور شوند و بر مرگشان چشم زمين و آسمان هم نگريست و بر هلاكتشان مهلت نيافتند).

مهلت نيافتن بر هلاكت كه در آيه آمده است اشاره و هشداريست بر اينكه در آيه ديگر ميفرمايد:

فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ‏- الاعراف/ 34 (زمانى كه اجلشان برسد لحظه‏اى و ساعتى هم پس و پيش ندارد) و آيه: إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرِينَ‏ إِناهُ‏- الاحزاب/ 53

و فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ‏- النمل/ 35 و هَلْ‏ يَنْظُرُونَ‏ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ- البقره/ 210 (آيا منتظرند كه خداوند در سايه ابرها و فرشتگان ظاهر شود).

و هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ‏- الزخرف/ 66 و ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً- الصاد/ 15 (دو آيه اخير انتظار رسيدن رستاخيز و آستانه قيامت است كه با بانگى فراگير آغاز ميشود و بى‏خبران از خدا و قيامت در حال جهل و ناآگاهى هستند) امّا در آيه:

رَبِّ أَرِنِي‏ أَنْظُرْ إِلَيْكَ‏- الاعراف/ 143 در باره درخواست حضرت موسى عليه السّلام است كه ميگويد پروردگارم خود را به من بنمايان تا ترا به بينم، شرح و بحث در حقايق اين آيه فرصتى ديگر در كتابى ديگر ميخواهد.

واژه- نَظَر- در معنى تحير و شگفت زدگى در كارها بكار ميرود مثل:

فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ‏ تَنْظُرُونَ‏- البقره/ 55 و وَ تَراهُمْ‏ يَنْظُرُونَ‏ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ‏- الاعراف/ 198 و وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِي‏ - الشورى/ 45 و وَ مِنْهُمْ مَنْ‏ يَنْظُرُ إِلَيْكَ‏- يونس/ 43 و أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ‏- يونس/ 43 در تمام پنج آيه اخير واژه- نظر- سرگشتگى و تحيرى است كه دلالت بر اندك بى‏نيازى دارد. (1- به صاعقه و حوادث بى‏توجه 2- به پيامبر مينگرند اما با تحير و كم توجهى، 3- به دوزخ از گوشه چشم، 4- و باز به پيامبر با شگفتى، 5- و به هدايت بدون درك و تأمل).

و وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ‏- البقره/ 5 گفته‏اند بمعنى- مشاهدون و تعتبرون- است يعنى ميديديد توجه ميكرديد شاعر ميگويد:نَظَرَ الدهرُ اليهم فابتهل‏

- آگاهى بر اينست كه روزگار هلاكشان كرد.

حيٌ‏ نَظَرٌ- قبيله و مردمى كه همسايه و مجاور يكديگرند و يكديگر را مى‏بينند، مثل سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كه فرموده است‏

«لا يتراءى ناراهما».

آتش‏هايشان نزديك بهم نيست‏ نَظِير يعنى همانند كه اصلش‏ مُنَاظِر است گوئى كه آن دو بقدرى شبيه هم هستند كه بهم مينگرند و همسان و هم آوردند.

بِهِ‏ نَظْرَةٌ- به او چشم زخم رسيده كه اشاره به سخن شاعريست كه ميگويد و قالوا به من أعين الجن نَظْرَةٌ

- گفتند از پريان چشم زخم باو رسيد.

مُنَاظَرَة- گفتگوى رو در روى و نبرد نظرى با سخن و خطابه است و نيز بيان آنچه را كه به بصيرت درك ميشود

نَظَرٌ- همان بحث و بررسى است كه فراگيرتر و اعم از قياس است هر قياس‏ و مقايسه‏اى نَظَر است اما هر نَظَر قياس نيست.

«ارتقب»

الرّقبة: اسم عضو معروف بدن (گردن) سپس به تمام تن تعبير شده است و در عُرِف سخن آن را براى بردگان بكار برده‏اند چنانكه از واژه‏هاى رأس و ظهر (سر و پشت) هم به مركوب- تعبير كرده‏اند و مى‏گويند:

فلان يربط كذا راسا و كذا ظهرا (او آن تعداد- رأس و ظهر (ستوران را) نگه مى‏دارد و در جايگاهشان مى‏بندد كنايه از اغنام و حلال گوشتها و مركبهاى سوارى است).

خداى تعالى گويد: (وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ- 96/ نساء) و (وَ فِي الرِّقاب‏177/ بقره). يعنى بنده‏اى كه مى‏خواهد بهاى خود را بپردازد تا آزاد شود اينان از كسانى‏ هستند كه بايستى مقدارى از زكات در راه آزاديشان صرف و هزينه شود.

رَقَبْتُه‏: به گردنش زدم.

رَقَبْتُه‏: حفظش كردم.

رَقِيب‏: نگهبان، و اين معنى يا به خاطر مراعات كردن و حفظ نمودن شخص مورد نگهدارى است و يا به خاطر اين است كه- رقيب- براى مراقبت گردن مى‏كشد و سرش را بالا نگه مى‏دارد.

خداى تعالى گويد: (وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ‏- 93/ هود).

(سخن حضرت شعيب به قوم نافرمان خويش است كه به آنها مى‏گويد از سرنوشت قوم عاد و ثمود و هود عبرت گيريد آنها باز لجاجت مى‏كنند، سپس شعيب مى‏گويد: بنابراين منتظر عذاب و فرجام كارتان باشيد من هم با شما منتظر مى‏مانم).

در آيات: (إِلَّا لَدَيْهِ‏ رَقِيبٌ‏ عَتِيدٌ- 18/ ق) و (لا يَرْقُبُونَ‏ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً- 10/ توبه) (در باره مؤمنين پيمان خويش رعايت نمى‏كنند) مرقب: پاسگاه و مكان مرتفعى كه نگهبان بر آن اشراف دارد، و همچنين- امين و مسئول كسانى كه با قرعه و شرط تيراندازى مى‏كنند و سرپرست كسانى كه با تيراندازى شرطى قمار مى‏بازند و مى‏خورند و مى‏نوشند و نيز رقيب- سومين تيرى است كه پرتاب مى‏كنند.

تَرَقَّبَ‏: با احتياط نگهبانى و دور انديشى كرد مثل آيه: (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ‏- 21/ قصص).

رَقُوب‏: زنى كه به خاطر داشتن فرزندان زياد منتظر مردن نوزادان خويش است و نيز- شترى كه به انتظار سيراب شدن شتر ديگر مى‏ايستد تا نوبتش برسد.أَرْقَبْتُ‏ فلانا هذه الدّارَ: اين است كه خانه‏اى به كسى ببخشى كه تا پايان عمرش و مرگش از آن خانه استفاده كند گويى كه آن خانه مرگش را انتظار مى‏كشد و اين چنين بخشش را- رقبى و عمرى- گويند.[۱]

«تربص»

التَّرَبُّص‏: درنگ كردن و انتظار داشتن با مال و متاع كه به قصد گرانى يا ارزانى آن متاع باشد، يا كارى كه از بين رفتن و يا رسيدن به آن مورد انتظار باشد.

مى‏گويند- تَرَبَّصْتُ‏ لكذا- چشم براهش بودم.

و لِي‏ رُبْصَةٌ بكذا و تربُّص: انتظارى دارم و بايستى درنگ كنم.

خداى تعالى گويد: (وَ الْمُطَلَّقاتُ‏ يَتَرَبَّصْنَ‏- 228/ بقره) و (قُلْ‏ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ‏ الْمُتَرَبِّصِينَ‏- 31/ طور).

و آيه: (قُلْ هَلْ‏ تَرَبَّصُونَ‏ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ‏ نَتَرَبَّصُ‏ بِكُمْ‏- 52/ توبه).

يعنى: (بگو غير از اين است كه يكى از دو فرجام نيك را براى ما انتظار داريد ما هم منتظر عواقب كارتان هستيم).[۲]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 100-97
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 35