فرستادن (مترادف)
مترادفات قرآنی فرستادن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «ارسل»، «بعث».
مترادفات «فرستادن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
ارسل | ریشه رسل | مشتقات رسل | فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِى ٱلْمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ
|
بعث | ریشه بعث | مشتقات بعث | فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِى ٱلْأَرْضِ لِيُرِيَهُۥ كَيْفَ يُوَٰرِى سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَٰوَيْلَتَىٰٓ أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَٰذَا ٱلْغُرَابِ فَأُوَٰرِىَ سَوْءَةَ أَخِى فَأَصْبَحَ مِنَ ٱلنَّٰدِمِينَ
|
معانی مترادفات قرآنی فرستادن
«ارسل»
اصل- رِسْل- برانگيخته شدن به آرامى و نرمى است.
ناقةٌ رَسْلَة: شترى كه آرام راه مىرود. إبلٌ مَرَاسِيل- شترى كه به سهولت برانگيخته مىشود، و از اين واژه: عبارت- الرَّسُول المنبعث- است (پيامبر مبعوث و برانگيخته شده). كه گاهى معنى رفق و مدارا از آن تصوّر مىشود مىگويند:
عَلَى رِسْلِكَ: در وقتى كه كسى را به مهربانى و آرامش امر كنى بكار مىرود و گاهى فقط در معنى برانگيخته شدن است و واژه- رسول- از آن مشتقّ شده است و گاهى در باره رسالت و رساندن و تبليغ زبان بكار مىرود.
چنانكه شاعر گويد:أَلَا أَبْلِغْ أَبَا حَفْصٍ رَسُولًا (پيغام را به ابا حفص برسان).
و گاهى رسالت، با زبان و كتاب و نوشتن است، واژه رسول در مفرد و جمع هر دو بكار مىرود.
خداى تعالى گويد: (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ- 128/ توبه) و در معنى جمع مانند، آيه: (فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ- 16/ شعرا) شاعر گويد:أَلِكْنِي إِلَيْهَا و خَيْرُ الرَّسُو/ل أَعْلَمُهُمْ بِنَوَاحِي الخَبَرِ يعنى: (رسالت مرا كه بهترين رسول هستم برسان كه به همه جوانب خبر آگاهترشان هستم).
جمع- رسول- رُسُل- است و گاهى مراد از- رسل اللّه فرشتگان هستند و گاهى پيامبران.
در باره فرشتگان آيات: (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ- 40/ حاقّه) و (إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ- 81/ هود) (وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ- 77/ هود) و (وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى- 29/ هود) (وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً- 1/ مرسلات) و (بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ- 80/ زخرف).
و امّا واژه- رَسُول- در باره پيامبران آيات: (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ- 144/ آل عمران).
(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ- 67/ مائده) و (وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ- 48/ انعام)
واژه مرسلين- در اين آيه بر- ملائكه و آدميان- هر دو تعبير شده است و در آيه: ) گفته شده مقصود پيامبران و ياران پاك و خالص آنهاست كه چون در همه حال مطيعان و پيوستگان راستين او هستند آنها را نيز- رسل- ناميده است مثل واژه مهلّب و اولاد او كه آنها را- مهالبة- ناميدهاند.
إِرْسَال: فرستادن و رسالت يافتن كه در باره انسان و اشياء در حالت پسنديده و ناپسند هر دو بكار مىرود كه گاهى يا با تسخير و جبرى است مانند- ارسال با دو باران در آيه: (وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ مِدْراراً- 6/ انعام).
و يا- ارسال- گاهى در باره گروهى كه داراى اختيار هستند.
خداى تعالى گويد: (وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً- 61/ انعام).
(فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِين53/ شعراء).
اينگونه ارسال- در معنى واگذارى و رها كردن و ترك ممانعت است، مثل آيه:(أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا- 83/ مريم).
يعنى: (آيا نمىدانى كه شياطين را بر كافرين واگذارديم و آنها را به سختى مضطرب و هيجان زده مىكنند) و گاهى ارسال- نقطه مقابل امساك- است، خداى تعالى گويد:
(ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ- 2/ فاطر).
(خداوند هر چه را از رحمت و بخشايش براى مردم مىگشايد و روا مىدارد هيچكس مانع و بازدارنده آنها نيست و هر چه را روا ندارد و نگشايد كسى غير از خداى بر آن توانا و رساننده آنها نيست.) الرّسل من الإبل و الغنم: گلّههاى رها شده در چراگاه.
جَاءُوا أَرْسَالًا: پى در پى آمدند.
الرِّسْل: شير زيادى كه پى در پى از پستان دوشيده مىشود.[۱]
«بعث»
اصل بَعْث- برانگيختن يا روانه كردن چيزى است، گفته مىشود: بَعَثْتُهُ فَانْبَعَثَ- او را برانگيختم و به حركت در آمد.
معنى واژه- بعث- بر حسب هدف و موردى كه به آن تعلّق مىگيرد فرق مىكند، پس- بعثت البعير- شتر را راندم و برانگيختم.
بعث- در آيه (وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ- 36/ انعام) به معنى بيرون آوردن و برانگيختن و سير دادن انسان به سوى قيامت است.
و در آيات (يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً- 6/ مجادله) و (زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَ- 7/ تغابن) و (ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ واحِدَةٍ- 28/ لقمان)- بعث دو گونه است:
1- بعث بشرى يا از ناحيه انسان برانگيختن كسى و انسان ديگرى را يا چيز ديگرى را، مانند حركت و برانگيختن شتران و وادار كردن انسانى براى نياز و حاجتى.
2- بعث الهى كه اين بعث خود دو گونه است:
اوّل- بعث بمعنى ايجاد كردن مواد و پديدهها و أجناس و انواع آنها از نيستى به هستى كه ويژه باريتعالى است و هيچ احدى يا ديگرى قدرت چنين بعثى را ندارد.
دوّم- بعث به معنى زنده كردن مردگان كه خداوند بعضى از اولياء خود را مانند عيسى صلّى اللّه عليه و سلّم و امثال او را به اين كار مخصوص گردانيد.
و سخن خداى عزّ و جل كه (فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ- 56/ روم) يعنى روز حشر و قيامت.
و (فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ- 31/ مائده) يعنى خاك زمين را گود مىكرد و مىافشاند.
و (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا- 36/ نحل) معنى بعث در اين آيه مثل آيه (أَرْسَلْنا رُسُلَنا- 44/ مؤمنون) است يعنى رسالت دادن به پيامبران و نيز آيه (ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً- 13/ كهف) يعنى برانگيختن، بدون فرستادن بجائى.
و آيات (وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً- 65/ انعام) و (فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ- 259/ بقره) كه در اين معنى خداى عزّ و جل فرمايد: (وَ هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ- 60/ انعام).
عبارت- يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ- براى اين است كه خواب از جنس مرگ است و برانگيختن را براى برخاستن از وفات يا خواب مساوى قرار داده.
و آيه (وَ لكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ- 46/ توبه) يعنى و رفتنشان را خداى ناروا مىشمارد (آيه فوق مىگويد كه گروهى با ريب و ريا و دروغگوئى نخست از پيامبر (ص) اجازه خواستند كه همراه مسلمين براى جنگ خارج نشوند امّا كسانى كه به خدا و رسول و قيامت ايمان داشتند چنين اجازهاى نمىخواستند و لذا مىگويد دروغگويان اگر هم اراده خروج مىكردند چون از راه دروغ و رياء بود خداى را ناپسند مىآيد).[۲]