ویراستار
۸٬۴۹۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==مترادفات قرآنی خستگی== | ==مترادفات قرآنی خستگی== | ||
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «سئم»، «نصب»، «لغب»، «حسر»، | مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «سئم»، «نصب»، «لغب»، «حسر»، «عیّ»،«اد». | ||
==مترادفات «خستگی» در قرآن== | ==مترادفات «خستگی» در قرآن== | ||
خط ۶: | خط ۶: | ||
|+ | |+ | ||
!واژه | !واژه | ||
!مشاهده ریشه شناسی واژه | ! مشاهده ریشه شناسی واژه | ||
!مشاهده مشتقات واژه | ! مشاهده مشتقات واژه | ||
!نمونه آیات | !نمونه آیات | ||
|- | |- | ||
|سئم | |سئم | ||
|[[ | |[[سأم (ریشه)|ریشه سأم]] | ||
|[[ | |[[سأم (واژگان)|مشتقات سأم]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=41|Ayah=49}} | ||
|- | |- | ||
|نصب | |نصب | ||
|[[نصب (ریشه)|ریشه نصب]] | |[[نصب (ریشه)|ریشه نصب]] | ||
|[[نصب (واژگان)|مشتقات نصب]] | |[[نصب (واژگان)|مشتقات نصب]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=18|Ayah=62}} | ||
|- | |- | ||
|لغب | |لغب | ||
|[[لغب (ریشه)|ریشه لغب]] | |[[لغب (ریشه)|ریشه لغب]] | ||
|[[لغب (واژگان)|مشتقات لغب]] | |[[لغب (واژگان)|مشتقات لغب]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=50|Ayah=38}} | ||
|- | |- | ||
|حسر | |حسر | ||
|[[حسر (ریشه)|ریشه حسر]] | |[[حسر (ریشه)|ریشه حسر]] | ||
|[[حسر (واژگان)|مشتقات حسر]] | |[[حسر (واژگان)|مشتقات حسر]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=67|Ayah=4}} | ||
|- | |- | ||
|اد | |عیّ | ||
|[[اود (ریشه)|ریشه | |[[عیی (ریشه)|ریشه عیی]] | ||
|[[ | |[[عیی (واژگان)|ریشه عیی]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=46|Ayah=33}} | ||
|- | |||
|اد | |||
|[[اود (ریشه)|ریشه اود]] | |||
|[[اود (واژگان)|مشتقات اود]] | |||
|{{AFRAME|Surah=2|Ayah=255}} | |||
|} | |} | ||
==معانی مترادفات قرآنی خستگی== | ==معانی مترادفات قرآنی خستگی== | ||
=== «سئم» === | ===«سئم»=== | ||
السَّآمَة: ملامت و دلتنگى از چيزى كه مدّتش و زمانش طولانى شده خواه كار باشد و خواه تأثير پذيرى از چيزى يا كارى، آيه: (وَ هُمْ لا يَسْأَمُونَ- 38/ فصّلت) (اشاره به كسانى است كه در پيشگاه خداى از تسبيح نمودن پيوسته او، ملول و خسته نمىشوند). | |||
و آيه: (لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ- 49/ فصّلت) (فطرت آدمى طورى است كه از طلب خير خسته و ملول نمىشود ولى چون بدى به او رسد نااميد و مأيوس مىشود). | |||
شاعر گويد:سئمت تكاليف الحياة و من يعش/ثمانين حولا لا أبالك يسأم(يعنى: از سختىهاى روزگار خسته و ملولم، كسى كه هشتاد سال زندگى مىكند خسته مىشود).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 289</ref> | |||
===«نصب»=== | |||
نَصْب هر چيز بالاتر و بلندتر قرار دادن آن است، مثل قرار دادن و بلند كردن نيزه يا سنگ و ساختمان نَصِيب هم سنگى است كه بر بالاى چيزى قرار دهند جمع آن- نَصَائِب و نُصُب است، عربها سنگى داشتند كه آنرا پرستش ميكردند و در پايش قربانى مينمودند، در آيه گفت: | |||
كَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ- المعارج/ 43 و آيه وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ- المائده/ 3 كه جمع آنرا أَنْصَاب هم گفتهاند، در آيه: | |||
وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ- المائده/ 90 براى رنج و سختى واژههاى- نُصْب و نَصَب- بكار ميرود كه با واژه عذاب مترادف است، چنانكه در بخل و بخل همين طور گفته ميشود. فرمود: | |||
لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ- الفاطر/ 35 (سخن بهشتيان است كه ميگويند سپاس و شكر خدائى را كه حزن و اندوه از ما دور نمود و او پاداش دهنده شكر و سپاس است). | |||
باب افعال اين فعل مثل- أَنْصَبَنِى كذا- است يعنى مرا به رنج انداخت، شاعر ميگويد:تاوبنى هم مع الليل منصب | |||
- (با رسيدن شب غم و اندوهى جانكاه بمن بر- گشت و مرا فرا گرفت)- هم نَاصِب- نقطه مقابل- عِيشَةٍ راضِيَةٍ*- است- نصب همان تعب و رنج و سختى است. در آيه گفت: لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً- الكهف/ 62 در مسافرتمان اين چنين رنجى بما رسيد. اسم فاعلش- نَاصِب است. خداى تعالى فرمود: عامِلَةٌ ناصِبَةٌ- الغاشيه/ 3 (در وصف دوزخيان است ميگويد، همه كارشان رنج و مشقت است- نَصِيب حظ و بهره معين و بر آمده. | |||
أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ- النساء/ 53 أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ- آل عمران/ 23 و فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ- نشرح/ 7 يعنى (همين كه فراغت يافتى به نيايش قيام كن هر چند با زحمت، كه بگفته صاحب تبيان هر چند خطاب به پيامبر است اما عموميت دارد). | |||
نَاصَبَهُ الحربَ وَ العداوةَ- و نَصَبَ له- هر چند كه در عبارت دوم واژه- حرب ذكر نشده اما هر دو عبارت بمعنى اينست كه- با او جنگ و دشمنى كرد و شر و بدى برايش پيش آورد. | |||
أَنْصَب و نَصْبَاء- صفت گوسفندان نر و مادهايست كه شاخها بر آوردهاند، و در شتران بمعنى فراخى سينه آنها است، نِصَابُ السكين و نَصَبُهُ- دسته كارد، و اصل هر چيز را هم نِصَاب آن گويند | |||
رجع فلان الى مَنْصَبِهِ- او به اصلش بازگشت- تَنَصَّبَ الغبارُ- گرد و خاك برخاست. | |||
نَصَبَ السترَ- پرده را بر افراشته مثل نَصْب العلم- پرچم برافراشت، و نيز علامت نَصْب يعنى فتحه در واژههاست كه در غناء يا موسيقى هم نوعى آهنگ است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 344-342</ref> | |||
===«لغب»=== | |||
لُغُوب در معنى رنج و ناگوارى است، در مثل ميگويند «أتانا ساغبا لَاغِباً» يعنى در حاليكه گرسنه و خسته بود بسوى ما آمد، در آيه گفت وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ- ق/ 38) | |||
- سَهْمٌ لَغِبٌ- يعنى تيرى كه پرهاى كوتاه و ضعيف است. | |||
- رجل لَغِبٌ- مرد ضعيفى كه رنج و سختى او آشكار است. | |||
عربى گفت:- فلان لَغُوبٌ احمق- او ضعيف و نادان است زيرا نامه من به او رسيد و آنرا ناچيز شمرد، يعنى در رأى و خرد ناتوان است، به او گفتند در عبارتى كه گفتى- كتابى فاحتقرها- يعنى نامه را تحقير كرد، كتاب مذكر است چرا ضمير (ها) دارد گفت مگر كتاب همان صحيفه نيست؟!.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 140-139</ref> | |||
===«حسر»=== | |||
الحَسْر، برهنه كردن و برداشتن پوشش از چيزى كه بر آن قرار گرفته، گفته مىشود: حَسَرْتُ عن الزّراع- از آستين و زره برهنه شدم. | |||
حَاسِر- كسى است كه زرهاى و خودى، بر تن و سر او نيست. | |||
مِحْسَرَة- يعنى جاروب. | |||
فلان كريم المَحْسِر- كنايه از آگاهى و آزمودگى اوست. | |||
ناقة حَسِير- شترى است كه نيرو و گوشت او از بين رفته و ضعيف شده. | |||
نوق حَسْرَى- همانگونه شتران ضعيف كه گفته شد. | |||
الحَاسِر- كسى كه همه قوايش از بين رفته كه او را- حاسر و محسور هر دو گويند (هم اسم فاعل و هم اسم مفعول) امّا گفتن- حاسر- به شخص كوفته و خسته و از پا در آمده باين تصوّر است كه قواى بدنيش را از دست داده و امّا ناميدن چنين شخص به- مَحْسُور- باين تصوّر است كه رنج و زحمت، نيرو و توان او را بكلّى از او گرفت. | |||
خداى تعالى گويد: (يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِيرٌ- 4/ ملك) نمىبينى باز بنگر و ديگر باز بنگر ديدگانت خسته مىشود و تفاوتى نمىبينى و از ديدن باز خواهد ايستاد). | |||
حَسِيرٌ- در آيه گذشته بمعنى حاسر است- يعنى از ديدن باز مىماند يا محسور- يعنى باز مانده شده، كه هر دو صحيح است، خداى تعالى گويد: (فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً- 29/ اسراء). | |||
حَسْرَة- كه مصدر فعل است، غم و اندوه خوردن بر چيزى است كه فوت شده و از دست رفته است و پشيمانى دست مىدهد، گوئى آن جهل و نادانى كه او را بر ارتكاب آن عمل فوت شده وادار نموده بود از بين رفته است كه پشيمان شده است و فهميده يا اينكه نيرو و قوايش از فرط غم و اندوه تحليل رفته و يا اينكه مجدّدا آگاهى و هشيارى باو رسيده كه مىخواهد جبران از دست رفته كند و آن را دوباره تدارك نمايد. لذا مىگويد (تو در آنصورت يعنى در حالت فراخ دستى بسيار و همه چيز از دست دادن براى نفقه خودت هم نكوهيده خواهى بود، پس- (وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً- 29/ شورى) و حسرت زده بنشينى، زيرا- (إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً- 30/ اسراء). خداى تعالى گويد: (لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ- 156/ آل عمران).(وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ- 50/ حاقه). (يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ- 56/ زمر).(كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ- 167/ بقره).(يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ- 7/ يس).و در وصف فرشتگان گويد: (لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ- 19/ انبياء). | |||
واژه- يَسْتَحْسِرُونَ- از اين كه مىگوئى- لا يحسرون- بليغتر و رساتر است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 488-487</ref> | |||
=== | ===«عیّ»=== | ||
الإِعْيَاء: عجز و ناتوانى است كه از راه رفتن زياد به بدن مىرسد. | |||
العِيّ: عجزى كه از عهدهدار شدن كار و سخن به انسان دست مىدهد، در آيات: (أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ- 15/ ق)(وَ لَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَ- 33/ احقاف) و از اين معنى است عبارت: عَيَ فى منطقه عَيّاً فهو عَيِيٌ: از سخن گفتن درست عاجز است. | |||
رجل عَيَايَاء طباقاء: وقتى است كه از كار و سخن درمانده شود. | |||
داء عَيَاء: درد بى درمان كه دوايى ندارد.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 681-680</ref> | |||
===«اد»=== | |||
سنگينى. «آدَ يَؤُدُ» يعنى سنگينى كرد و در اصل خم شدن از سنگينى است (مفردات) «وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما» بقره: 255 يعنى نگهداشتن آسمانها و زمين، خدا را سنگينى نميكند و او را بزحمت نمياندازد.<ref>قاموس قرآن، ج1، ص: 141</ref> | |||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |