پرش به محتوا

مستی (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی مستی== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «نزف»، «غال»، «سکر». ==مترادفات «مستی» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |نزف |ریشه نزف |مشتقات نزف | |- |...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:


=== «نزف» ===
=== «نزف» ===
نَزَفَ‏ الماءَ- تمام آب چاه را بتدريج كشيد تا خشك شد.- بئر نَزُوف‏- چاهيكه آبش خشك شده- نُزْفَة بمعنى غرفه و اطاق است جمعش- نُزَف‏- است.
نُزِفَ‏ دَمُهُ او دمعه- خون و اشكش خشك شد و با خونريزى خونش تمام شد. و از اين معنى به مرد مستى كه در اثر مستى فهم و شعورش را از دست داده‏ نَزِيف‏- ميگويند، در آيه فرمود:
لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يَنْزِفُونَ‏- الواقعه/ 19 كه‏ يُنْزِفُونَ‏- با ضمه حرف اول هم خوانده شده. يعنى:
بهشتيان از نعمت‏ها و نوشابه‏هاى پاك بهشتى نه هرگز سر دردى ميكشند و نه به كم خردى و بى عقلى و خمار دچار ميشوند بلكه به نعمت‏هائى كه پاداش عمل دنيوى آنهاست ميرسند- جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ‏).
أَنْزَفُوا- يعنى با نوشيدن شراب عقلشان از دست رفت و تمام شده كه از همان معنى تمام شدن آب چاه مشتق شده. (خشك مغز و بى خرد شدند).
اين فعل در باب افعال مثل- أَنْزَفْتُ‏ الشى‏ءَ- يعنى آن كار را تمام كردم رساتر از فعل ثلاثى آن يعنى- نزفت- است.
در باره كسى كه در دعوا و خصومت دليل و برهانى ندارد ميگويند- نَزَفَ‏ الرجل في خصومة- در مثل هم گفته‏اند- هو أَجْبَنُ من‏ الْمَنْزُوف‏ ضرطا- (اين مثل در مورد كسانيست كه بنظر قوى هستند ولى بهنگام سختى و خطر باد و بروتشان از بين ميرود و از ترس ميميرند، ميگويند مَنْزُوف‏- حيوانيست كه به سگ و گرگ شبيه است اما با يك فرياد جا خالى ميكند و از ترس جان ميدهد. (مجمع الامثال 1/ 180)<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 313</ref>


=== «غال» ===
=== «غال» ===
الغَوْل‏: هلاك كردن چيزى از جائى كه احساس نشود. (دزدانه و ناجوانمردانه هلاك كردن و كشتن) فعلش‏ غَالَ‏، يَغُولُ‏، غَوْلًا- اغْتَالَهُ‏ اغْتِيَالًا- است و از اين معنى سعلاة يا ديو هم- غول- ناميده شده. در صفت نوشابه بهشتى گويد: (لا فِيها غَوْلٌ‏- 47/ صافّات) در اين آيه آنچه را كه خداوند در آيه: (وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما- 219/ بقره) خبر داده است از نوشابه بهشتى نفى مى‏كند، و همچنين آنچه را كه گفته است (رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ‏- 90/ مائده) نيز از نوشابه بهشتى نفى مى‏نمايد.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 730</ref>


=== «سکر» ===
=== «سکر» ===
السُّكْر: حالتى است كه ميان انسان و عقل او عارض مى‏شود و قرار مى‏گيرد.
واژه سُكْر- بيشتر در باره- مسكر- بكار مى‏رود و گاهى نيز اين حالت از خشم و عشق عارض مى‏شود و انسان را فرو مى‏گيرد، از اين روى شاعر گويد:سُكْرَان‏، سُكْرُ هَوًى و سُكْرُ مُدَام‏ يعنى: (مستى دو گونه است، مستى هوى و هوس و مستى نوشيدنى حرام) از اين واژه عبارت- سَكَرَاتُ‏ المَوْت- است، خداى تعالى گويد: (وَ جاءَتْ‏ سَكْرَةُ الْمَوْتِ‏- 19/ ق).
سَكَر- اسمى است براى هر چيزى كه سكر آور و مست كننده است، خداى تعالى گويد:
(تَتَّخِذُونَ مِنْهُ‏ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَنا67/ نحل).
و- سَكْر- يعنى بند آوردن و بسته شدن مجراى آب و اين تعبير به اعتبار همان‏ حالتى است كه در ميان انسان و عقلش سدّ مى‏شود و نيز- سِكْر- همان سد و بند است. (يعنى انسان ميان خود و آب حياتبخش عقلش سد ايجاد كرده است).
خداى تعالى گويد: (إِنَّما سُكِّرَتْ‏ أَبْصارُنا15/ حجر) كه گفتند نديدن و بسته شدن چشمان يا از سد شدن جلوى ديدگان است يا از سكر و مدهوشى.
لَيْلَة سَاكِرَة: شبى ساكن و آرام كه به اعتبار مستى و بى حال شدن در حال مدهوشى است (بادى نمى‏وزد).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 234-233</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۳۴۱

ویرایش