حمد (ریشه)
ریشه «حمد» (ḤMD)؛ بهمعنای ستایش کردن و تشکر نمودن (مدح و شکر). در زبانهای سامی، این ریشه معنای اشتیاق و علاقه را دارد. این ریشه 68 بار در قرآن بهکار رفته است.
معنای لغوی
حمد به معناى ستودن، ستايش، ثنا گویى، مدح، و تعريف كردن به كار رفته است. حمد با مدح و شكر معنايی نزديك دارد و كلمات ذم و هجا و كفران متضاد حمد و مدح و شكر هستند. راغب در مفردات می گويد: حمد خدا به معنى ثنا گویى اوست در مقابل فضيلت. حمد از مدح اخصّ و از شكر اعمّ است، زيرا مدح به خاطر مسائل اختيارى و غير اختيارى صورت می گيرد[۱].
در واقع، حمد، هم مدح است و هم شکر و سپاسگزاری در برابر نعمت. حمد، ستایش ممدوح است از جهت کمال و جمال آن، بیتوجه به نعمت و احسان. بنابراین حمد، جامع معنای شکر ومدح است؛ به همین جهت گاه به معنای شکر (سپاسگزاری) آمده و گاه به معنای مدح (ستایش)[۲].
در نزد عرفا، تعریف حمد عبارت از اظهار صفات کمالیه است. ممکن است از کسی تجلیل شود، اما این تجلیل در تشکر کردن خلاصه گردد که حمد نیستغ اما اگر صفات حمیده او را مطرح کردیم، حمد تحقق یافته است[۳].
ساختهای صرفی
حَمَدَ (فعل مجرد)
حَمد (اسم)
حامِد (اسم فاعل)
حَمید (صفت)
محمود (اسم مفعول)
أحمد (نام پیامبر اکرم (ص))
مُحمَّد (نام پیامبر اکرم (ص))
ریشهشناسی
زبان | واژه | معنا | ارجاع |
عبری | חָמַד | اشتیاق داشتن (desire)
لذت بردن (take pleasure in) |
Gesenius, 326 |
חֶמֶד | اشتیاق، لذت (desire, delight) | ||
فنیقی | YḤMD | طمع کردن، دوست داشتن، محافظت از شیء مورد علاقه | Hoftijzer, 380 |
کنعانی | ḥamudu | شیء ارزشمند و نفیس | |
آرامی | חמד | گرما دادن، خشک کردن با گرما | Jastrow, 475 |
חָמַד | آرزو و اشتیاق داشتن (desire)
هیجان زده بودن (در مورد طمع و شهوت) (covet, appetite) | ||
اکدی | h̬amadiru | خشکی، چروکیدگی، خشک شدن درختان | Gelb, 6/57-58 |
حبشی | ḥamada | سوختن، خاکستر شدن | Leslau, 231-232 |
سبائی | ḤMDM | سپاسگزاری | |
عربی | حمد | ستودن، پسندیدن، سپاسگزاری | مشکور، 1/194
Zammit, 148 |
منابع
ایکنا
نرمافزار جامعالتفاسیر