بالا بردن (مترادف)
مترادفات قرآنی بالا بردن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «رَفَع»، «أنشأَ».
مترادفات «بالا بردن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
رَفَع | ریشه رفع | مشتقات رفع | وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَٰهِۦمُ ٱلْقَوَاعِدَ مِنَ ٱلْبَيْتِ وَإِسْمَٰعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّآ إِنَّكَ أَنتَ ٱلسَّمِيعُ ٱلْعَلِيمُ
|
أنشأَ | ریشه نشا | مشتقات نشا | هُوَ ٱلَّذِى يُرِيكُمُ ٱلْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ
|
معانی مترادفات قرآنی بالا بردن
«رَفَع»
الرَّفْع: برداشتن، و گاهى در باره اجسام است كه آنها را از جايشان برمىدارى در آيات: (وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ- 63/ بقره) و (اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها 2/ رعد).
و گاهى واژه- رفع- در ساختن و بنا كردن در وقتى كه آن را برپا مىدارى و مىسازى، بكار مىرود مثل آيه: (وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ- 127/ بقره).
و گاهى در يادآورى و ذكر زمانى است كه آن را فراگير و جارى مىسازى مثل آيه: (وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ- 4/ انشراح).
و زمانى- رفع- در جاه و منزلت است وقتى كه ارزشمند، و شرافتمندش مىكنى مثل آيات زير:
(وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ- 32/ زخرف) و (نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ- 83/ انعام) و (رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ).
خداى تعالى مىگويد: (بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ- 158/ نساء) (در باره حضرت عيسى است كه مىپنداشتند كشته شده) كه احتمال برداشتن او به آسمان و يا رفعت دادن از نظر شرافت و بزرگى مقام مىباشد.
و آيات: (خافِضَةٌ رافِعَةٌ- 3/ واقعه) و (وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ- 18/ غاشيه) كه رفعت و بر پا داشتن آسمان، اشاره به دو معنى است:
1- از جهت بلندى مكان و موقعيّت مادّى.
2- از جهت ويژگى فضيلت و شرف و مقام آسمان.
و در آيه: (وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ- 34/ واقعه) يعنى شريف و با ارزش. و همچنين آيات: (فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ- 14/ عبس) و (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ- 36/ نور).
يعنى: خانههائى كه شريف و متعالىاند، مثل آيه: (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ- 33/ احزاب) است، گفته مىشود:رَفَعَ البعيرُ فى سَيْره: آن شتر به سختى و سرعت دويد.
رَفَعْتُه أنا: او را بلند كردم و راندم.
مَرْفُوع السَّيْر: تيزتك و سخت رو. (مرفوع در باره ستوران، نوعى دويدن سريع است كه دستها را با سختى بلند مىكنند و مىدوند- (مصباح و مقائيس).
رَفَعَ فلانٌ على فلان كذا: چيزى كه پوشيده بود پخش و پراكنده كرد.
الرُّفَاعَة: چيزى كه زنان بر پشت مىبندند و بر آمده مىشود.[۱]
«أنشأَ»
نَشْء و نَشْأَة- يعنى بوجود آوردن چيزى و تربيت كردن آن، در قرآن فرمود:
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى- الواقعه/ 62 فعل اين واژه مثل- نَشَأَ فلان- است يعنى او را رشد كرد، جوان را هم كه رشد كرده و تربيت شده- نَاشِئ- ميگويند. در آيه فرمود:
إِنَ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً- المزمل/ 6 در اين آيه ناشئه- همان قيام و بپا خاستن براى نماز شب است كه بگويد نماز شب بهترين گواه بر خلوص قلب و صدق ايمان است.
نَشَأَ السحابُ- ابر در هوا ظاهر شد و بتدريج متراكم شد. در آيه گفت:
وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ- الرعد/ 12 واژه- إِنْشَاء- بمعنى ايجاد چيزى است با تربيت و رشد آن كه بيشتر در ايجاد حيات انسان گفته ميشود، در آيات:
ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 340
هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ- الملك/ 23 و هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ- هود/ 61 و ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ- المؤمنون/ 31 و ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ- المؤمنون/ 14 و وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ- الواقعه/ 61 و يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ- العنكبوت/ 20 همه آيات فوق در مورد ايجاد و آفرينشى است كه مخصوص خداوند است در آيه گفت:
أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ- الواقعه/ 72 كه در اين آيه ظاهر شدن و بيرون آمدن آبش را به ايجاد و ظهور انسان از نطفه و خاك تشبيه كرده است. در آيه گفت:
أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ- الزخرف/ 18 يعنى كسيكه در زينت و زيور رشد ميكند و تربيت ميشود (مثل دختران) فرزندان خدا هستند!؟ كه بصورت- يَنْشَا- هم خوانده شده.[۲]