پرش به محتوا

طناب (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی طناب== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «حبل»، «سبب». ==مترادفات «طناب» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |حبل |ریشه حبل |مشتقات حبل | |- |سبب |س...» ایجاد کرد)
 
 
خط ۲۴: خط ۲۴:


=== «حبل» ===
=== «حبل» ===
الحبل‏ معروف است (ريسمان و طناب) خداى عز و جل گويد: في جيدها حبل من مسد- 5/ مسد)، كه:
حبل‏ الوريد و حبل‏ العاتق- يعنى رگ گردن و وتر گردن بآن تشبيه شده است و همچنين- الحبل‏ المستطيل- جاده و راه پيوسته شنى.
و براى وصل كردن و پيوستن به هر چيزى كه بايستى بآن رسيده شود واژه- حبل- بصورت استعاره بكار رفته است.
چنانكه در آيه‏ و اعتصموا بحبل الله جميعا103/ آل عمران).
اشاره شده پس- حبل الله- همان چيزى از قرآن و عقل و خرد است كه به وسيله آن دور شدن از گناهان و وصول بقرب خداى حاصل مى‏شود و يا هر چيز ديگرى كه اگر بآن تمسك جستى و از گناهان بازماندى تو را بجوار رحمت حق مى‏رساند پس عهد و پيمان را نيز حبل گويند.
خداى تعالى گويد: ضربت عليهم الذلة أين ما ثقفوا إلا بحبل من الله و حبل من الناس‏- 112/ آل عمران) هر كجا باشند فرمان خوارى برايشان جارى است مگر اينكه در پناه و پيمان خدايا در پناه و پيمان مردم قرار گيرند).
در آيه فوق آگاهى و هشدارى است كه كفار براى رهايى از ذلت، و خوارى بتوسل جستن به دو پيمان ناگزيرند.
اول- عهد و پيمان خدائى كه بايستى در آن صورت اهل و پيرو كتابى شوند كه از سوى خدا نازل شده است و گر نه در دين او قرار نگرفته‏اند و تحت حمايت آن نيستند.
دوم- به عهد و پيمانى از سوى مردم كه آنها را يارى مى‏رسانند و بر آنها بذل مال و جان مى‏كنند قرار گيرند.
حبالة- تور و دام شكار شكارچى و جمعش‏ حبائل‏ است، روايت شده كه: «النساء حبائل الشيطان»
محتبل‏ و حابل‏- يعنى صياد و دام گستر، اصطلاح- وقع حابلهم على نابلهم‏ نيز بكار رفته است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 448-446</ref>


=== «سبب» ===
=== «سبب» ===
السبب‏: ريسمانى و طنابى است كه با آن از درخت خرما بالا مى‏روند و جمع آن- اسباب- است.
خداى تعالى گويد: (فليرتقوا في‏ الأسباب‏- 10 ص) كه اشاره به معنى آيه: (أم لهم سلم يستمعون فيه‏- 38/ طور)، يعنى: (آيا نردبانى دارند كه بر آن به آسمان بالا مى‏روند و گفتارها مى‏شنوند؟).
هر چيزى كه وسيله رسيدن به چيزى ديگر باشد- سبب ناميده مى‏شود.
در آيه: (و آتيناه من كل شي‏ء سببا فأتبع سببا- 84/ كهف) (او را از هر چيزى سببى داديم و او آن را دنبال و پيروى كرد).
و معنايش اين است كه خداى تعالى او را از هر چيزى، شناختى و وسيله‏اى داده بود كه به آنها پيوسته شود و برسد، سپس يكى از آن اسباب‏ها را پى گرفت و بر آن مبنا، خداى گويد:
(لعلي أبلغ الأسباب أسباب السماوات‏- 36/ غافر) يعنى بسا كه وسيله‏ها و اسبابى كه در آسمان به وجود مى‏آيد و حادث مى‏شود بشناسيم.
(سخن فرعون است كه مى‏گويد: و به آنها دسترسى يابم و به وسيله آنها به آنچه را كه موسى مدعى آنست شناسايى حاصل كنم).
سبب‏: دستار و عمامه و مقنعه و دستار بلند كه در بلندى تشبيهى است به‏
ريسمان (يعنى معنى اصلى واژه) و همين طور راه روشن و فراخ نيز با واژه- سبب- توصيف شده است. مثل تشبيه نمودن راه روشن گاهى به ريسمان و گاهى به جامه بريده شده و محدود (چون هر راهى را نيز پايانى است).
السب‏: ناسزا و دشنام دردناك و زشت، در آيه: (و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم‏- 108/ انعام)، سبب كردن مشركين نسبت به خداوند نه از اين جهت است كه با صراحت ناسزا مى‏گويند بلكه به طريقى به يادآورى نام خداى پردازند كه او را با آنچه كه سزاوار او نيست، در ميان خود بيان مى‏كنند و در آن سخنان ناروا آنقدر لجاجت و گستاخى مى‏ورزند كه كار به مجادله مى‏كشد و در ذكر خدا به نسبت‏هايى ناروا مى‏رسند، كه خداى تعالى از آنها منزه است.
شاعر گويد:
فما كان ذنب بني مالك‏/بأن سب منهم غلاما فسب‏
بأبيض ذى شطب قاطع‏/يقد العظام و يبرى القصب‏
و بر اين معنى شاعر ديگر آگاهى داده است كه:و نشتم بالأفعال لا بالتكلم‏ يعنى: (ما با عمل سبب و شتم مى‏كنيم نه با سخن گفتن).
السب‏: ناسزاگوئى، شاعر گويد: (عبد الرحمن حسان):لا تسبنني فلست بسبي‏/إن سبي من الرجال الكريم‏ (مرا سخت دشنام مده، تو ناسزا گوى من نيستى زيرا ناسزا گوئى من از مردان بخشنده است).
السبة: آنچه كه مورد سب و دشنام قرار مى‏گيرد و به طور كنايه يعنى: پشت و دبر، اين چنين نامگذارى مثل- سبة- در معنى- سوأة- يعنى عورت و عمل زشت زناست.
السبابة- انگشت كنارى، انگشت ابهام و از داخل دست، انگشت دوم سبابه است كه در موقع دشنام دادن با آن انگشت به طرف مقابل اشاره مى‏شود مثل ناميدن همان انگشت به- مسبحة- براى اينكه در موقع تسبيح گفتن حركت دارد.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 173-170</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۹٬۰۷۷

ویرایش