پرش به محتوا

دین (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی دین== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «دین»، «شریعة»، «ملّت». ==مترادفات «دین» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |دین |ریشه دین |مشتقات دین | |...» ایجاد کرد)
 
 
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[دین (ریشه)|ریشه دین]]
|[[دین (ریشه)|ریشه دین]]
|[[دین (واژگان)|مشتقات دین]]  
|[[دین (واژگان)|مشتقات دین]]  
|
|{{AFRAME|Surah=3|Ayah=19}}
|-
|-
|شریعة
|شریعة
|[[شرع (ریشه)|ریشه شرع]]
|[[شرع (ریشه)|ریشه شرع]]
|[[شرع (واژگان)|مشتقات شرع]]
|[[شرع (واژگان)|مشتقات شرع]]
|
|{{AFRAME|Surah=42|Ayah=13}}
|-
|-
|ملّت
|ملّت
|[[ملل (ریشه)|ریشه ملل]]
|[[ملل (ریشه)|ریشه ملل]]
|[[ملل (واژگان)|مشتقات ملل]]
|[[ملل (واژگان)|مشتقات ملل]]
|
|{{AFRAME|Surah=16|Ayah=123}}
|}
|}


==معانی مترادفات قرآنی دین==
==معانی مترادفات قرآنی دین==


=== «دین» ===
===«دین»===
دين‏ (وام و بدهى) دنت‏ الرجل- از او وام گرفتم.
 
أدنته‏- با وام دادن او را وامدار و مقروض كردم.
 
ابو عبيده مى‏گويد: دنته‏ يعنى باو وام دادم نه از او وام گرفته‏
 
و دنته‏- يعنى از او وام گرفتم.
 
شاعر گويد:ندين‏ و يقضى الله عنا و قديرى‏/مصارع قوم لا يدينون ضيعا (وام مى‏گيريم و خداى وام ما را اداء مى‏كند براستى مردم بى‏نياز از وام، يعنى مالدارانى را در آوردگاهشان ديديم كه شكست خورده بودند وامى هم نداشتند و همگى با سر و پشت بخاك افتادند و از بين رفتند).
 
أدنت- مثل- دنت- است يعنى وام گرفتم و نيز أدنت يعنى أقرضت- بوام دادم.
 
تداين‏ و مداينة- پرداخت بدهى است.
 
خداى تعالى گويد: إذا تداينتم‏ بدين إلى أجل مسمى‏- 282/ بقره).
 
يعنى: (وقتى بيكديگر براى زمان معينى قرض مى‏دهند).
 
و آيه‏ من بعد وصية يوصي بها أو دين‏- 11/ نساء).
 
الدين‏- پرستش و پاداش و بطور استعاره در باره شريعت بكار مى‏برد.
 
دين‏- مثل- ملت- است ولى آنرا باعتبار پرستش و اطاعت از شريعت دين مى‏گويند.
 
خداى تعالى گويد: إن الدين عند الله الإسلام‏- 19/ آل عمران).
 
و و من أحسن دينا ممن أسلم وجهه لله و هو محسن‏- 125/ نساء).
 
يعنى طاعت و پرستش و آيه‏ و أخلصوا دينهم لله‏- 146/ نساء).
 
خداى تعالى گويد: يا أهل الكتاب لا تغلوا في دينكم‏- 171/ نساء). كه تشويقى است بر پيروى نمودن دين پيامبر اسلام (ص) كه ميانه و گزيده اديان است، چنانكه فرمود: و كذلك جعلناكم أمة وسطا- 143/ بقره).
 
در لا إكراه في الدين‏- 256/ بقره).
 
گفته‏اند: يعنى در طاعت و پرستش كه در حقيقت جز با اخلاص، و پاكدلى ممكن نيست و در اخلاص هيچگاه اكراه و بى‏ميلى نيست.
 
و گفته‏اند: آيه‏ لا إكراه في الدين‏- 256/ بقره). مخصوص به اهل كتاب است كه در حال پرداخت جزيه در كمال رغبت هستند و اكراهى ندارند.
 
و آيه‏ أ فغير دين الله يبغون‏- 83/ آل عمران) يعنى اسلام، (آيا غير از اسلام شريعتى را مى‏خواهيد).
 
بنابر آيه‏اى كه گفت: و من يبتغ غير الإسلام دينا فلن يقبل منه‏- 58/ آل عمران) و بر اين اساس آيه‏ هو الذي أرسل رسوله بالهدى و دين الحق‏- 33/ توبه) است و آيه‏ و لا يدينون دين الحق‏- 29/ توبه).
 
و و من أحسن دينا ممن أسلم وجهه لله و هو محسن‏- 125/ نساء).
 
و آيه‏ فلو لا إن كنتم غير مدينين‏- 86/ واقعه) يعنى بدون پاداش و جزاء. المدين‏ و المدينة: خدمتكار مرد و زن.
 
ابو زيد انصارى مى‏گويد: دين‏ فلان‏ يدان‏ وقتى گفته مى‏شود كه عمل مكروه و ناپسندى بر او تحميل شود. و نيز گفته‏اند: معنى فوق در باره خدمتگذار از- دنته- است يعنى در برابر خدمتش پاداش به او دادم بعضى هم نام شهر مدينه را از اين باب مى‏دانند.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 700-698</ref>
 
===«شریعة»===
الشرع‏: راه روشن و واضح.
 
شرعت‏ له طريقا: راهى برايش باز كردم.
 
الشرع‏: مصدر است، بعدا بصورت اسم براى راه، بكار رفته كه آن را- شرع‏ و شرع‏ و شريعة- گفته‏اند، سپس براى راه خدايى و الهى استعاره شده است.
 
در آيه: (شرعة و منهاجا- 48/ مائده) شرع‏ اشاره به دو امر است:
 
اول- در معنى سرشت و نهاد و آنچه را كه خداى تعالى انسان را بر آن آفريده و مسخر گردانيده و آن راهى است كه آن را اراده و قصد كرده است و نتيجتا به مصلحت بندگان و آبادانى بلاد بازمى‏گردد همانست كه در آيه زير به آن اشاره شده است كه:
 
(و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا32/ زخرف).
 
دوم- شرع‏ يعنى آنچه را كه خداوند از دين براى انسان مقدر كرده است و او را با اختيار در برگزيدن آن و هدف قرار دادن آن امر فرموده و از آنچه كه شريعت‏هاى گوناگون در آن اختلاف كرده‏اند و نيز آنچه را كه نسخ و جابجايى، آن را پيش مى‏آورد، آيه زير بر اين معنى دلالت دارد كه: (ثم جعلناك على‏ شريعة من الأمر فاتبعها- 18/ جاثيه) يعنى: (آنگاه تو را بر شريعتى از امر و دين قرار داديم پس آن را- پيروى كن و هوسهاى كسانى را كه ناآگاهند و نمى‏دانند، پيروى مكن).
 
ابن عباس گفته است: الشرعة: ما ورد به القرآن، و المنهاج: ما ورد به السنة:يعنى: (شرعة: راه و پيروى كردن از قرآن و منهاج: راه و پيگيرى سنت است).
 
و آيه: (شرع‏ لكم من الدين‏- 13/ شورى) اشاره به اصولى است كه تمام كيش‏ها و آئين‏ها در آن مساويند و نسخ در آن صحيح نيست مثل معرفت و شناخت خداى تعالى، مانند آنچه كه آيه:
 
(و من يكفر بالله و ملائكته و كتبه و رسله و اليوم الآخر- 136/ نساء). به آن دلالت دارد.
 
عده‏اى از علماء گفته‏اند- شريعت از اينجهت اينچنين ناميده شده كه تشبيهى است به- شريعة الماء: يعنى هر كسى به راستى راهى راست و مستقيم به آب و آبشخور پيدا كند به حقيقت سيراب و پاكيزه مى‏شود و منظور از سيراب شدن يا- الرى- چيزى است كه حكماء گفته‏اند:
 
«كنت أشرب فلا أروى فلما عرفت الله تعالى رويت بلا شرب» (نوشيدم، سيراب نمى‏شدم، همينكه خداى تعالى را شناختم- بدون نوشيدن سيراب شدم) و منظور از پاكيزه شدن يا تطهير آن چيزى است كه خداى تعالى گويد:
 
(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا- 33/ احزاب) و در آيه: (إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعا- 163/ احزاب) شرعا- جمع- شارع- است.
 
(ماهى‏ها گروه گروه روز شنبه‏شان به سويشان مى‏آمدند).
 
شارعة الطريق: جمعش- شوارع‏- است (يعنى گذرگاه‏ها، و خيابانها).
 
أشرعت‏ الرمح: نيزه را به سويش مستقيم گرفتم.
 
شرعته‏ فهو مشروع‏: به طريق شرع انجامش دادم و شرعى است.
 
شرعت‏ السفينة: بادبان كشتى را برافراشتم تا حركتش دهد و به يك سوى هدايتش كند.
 
هم فى هذا الأمر شرع‏: آنها در اين كار يكسانند يعنى با هم شروع مى‏كنند، شرعك‏ من رجل زيد: اين اندازه كافى است كه زيد را طلب كنى يعنى او كسى است كه در كارش تو را وارد مى‏كند يا تو او را در كارت وارد مى‏كنى.
الشرع‏: نامى است مخصوص تارهاى عود.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 318-315</ref>
 
=== «ملّت»===
ملت‏ مثل دين است و اسمى است براى آئين كه خداوند براى بندگانش مقرر داشته و بر زبان انبياء جارى شده تا با عمل كردن به دين خدائى به قرب و جوار حق برسند، تفاوت معنى ملت با دين در اينست كه- ملة- فقط به پيامبرى اضافه ميشود كه آن آئين باو مستند است مثل:
 
فاتبعوا ملة إبراهيم‏- آل عمران/ 95 و اتبعت ملة آبائي‏- يوسف/ 38.
 
واژه- امت- به خداوند و هر كدام از امت پيامبر صلى الله عليه و اله اضافه نميشود فقط در حاملين دين (پيامبران) بكار ميرود نه به ديگران مثلا- ملة الله، ملتي، ملة زيد- هيچگاه گفته نميشود بلكه دين الله و دين زيد بكار ميرود همانطور كه-الصلاة ملة الله- گفته ميشود يعنى نماز ملة خداست بمعنى- دين- بلكه واژه دين بكار ميرود.
 
اصل ملة از إملال‏ است يعنى نوشتن نامه خداى تعالى در مورد نوشتن معاهده وام و پيشه و داد و ستد ميفرمايد:
 
و ليملل‏ الذي عليه الحق‏- البقره/ 282.
 
فإن كان الذي عليه الحق سفيها أو ضعيفا أو لا يستطيع أن‏ يمل‏ هو فليملل وليه‏- البقره/ 282.
 
يعنى اگر مديون در اثر كم خردى و ناتوانى نتوانست امضاء كند يا بنويسد سرپرست او اين كار را انجام دهد.
 
گفتن- ملة- بمعنى دين باعتبار چيزى است كه خداوند تشريع فرموده.
 
ولى بكار بردن- دين- در اين مورد به اعتبار كسى است كه آنرا اقامه ميكند و به آن عمل مينمايد زيرا معنى- دين- طاعت و بندگى و عبادت خداست- اما- ملة با فتحه حرف- م- بمعنى آتش است و خبز ملة- نانى كه روي آتش مى‏پزند،- مليل‏- چيزى است كه در آتش مياندازند، مليلة- حرارتى كه انسان احساس ميكند- مللت‏ الشى‏ء- از آن دلگرم شدم- أمللته‏ من كذا- او را وادار نمودم بر اينكه از آن كار دورى كند، در سخن پيامبر صلى الله عليه و اله آمده است كه:
 
«تكلفوا من الاعمال ما تطيقون فان الله لا يمل حتى تملوا».


=== «شریعة» ===
از انجام كارها آنچه را كه طاقت و توان داريد بپذيريد و خود را بآن‏ها وادار كنيد زيرا خداوند تا شما رو گردان نشويد و اعراض نكنيد از شما اعراض نميكند.


=== «ملّت» ===
در اين حديث ملالت براى خداوند اثبات نميشود بلكه مقصود اينست كه‏ شما ملول ميشويد و به خداوند ملالت نميرسد<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 242-240</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۹٬۰۷۷

ویرایش