ویراستار
۹٬۰۷۷
ویرایش
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
|[[فرط (ریشه)|ریشه فرط]] | |[[فرط (ریشه)|ریشه فرط]] | ||
|[[فرط (واژگان)|مشتقات فرط]] | |[[فرط (واژگان)|مشتقات فرط]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=39|Ayah=56}} | ||
|- | |- | ||
|قصر | |قصر | ||
|[[قصر (ریشه)|ریشه قصر]] | |[[قصر (ریشه)|ریشه قصر]] | ||
|[[قصر (واژگان)|مشتقات قصر]] | |[[قصر (واژگان)|مشتقات قصر]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=4|Ayah=101}} | ||
|} | |} | ||
==معانی مترادفات قرآنی کوتاه/کوتاهی کردن== | |||
===«فرّط»=== | |||
فرط، يفرط: وقتى گفته ميشود كه كار كسى پيشاپيش با قصد و هدف انجام شود و از اين معنى است واژه: | |||
فارط: آبى كه براى اصلاح دلو ابتداء در آن ريخته ميشود تا شسته شود. | |||
فارط و فرط: هر دو در اين مورد گفته ميشود و از اين معنى سخن پيامبر عليه السلام است كه فرمود: | |||
«أنا فرطكم على الحوض». | |||
[پيشتر از شما بر حوض وارد ميشوم] و در باره. | |||
فرزند كوچكى كه از دنيا ميرود پدر و مادرش مىگويند: | |||
اللهم اجعله لنا فرطا: الهى او را براى ما اجرى و پيشداشتى قرار ده. | |||
آيه: أن يفرط علينا (45/ طه) يعنى بر ما پيشى گيرد. | |||
فرس فرط: اسبى كه بر خيل ستوران پيشى مىگيرد. | |||
إفراط: زيادهروى در پيشى جستن است. | |||
تفريط: اين است كه در رسيدن به هدف و مقصد در كارى كوتاهى شود مىگويند: | |||
ما فرطت فى كذا: در آن كار كوتاهى نكردم، در آيات: | |||
ما فرطنا في الكتاب (38/ انعام). | |||
ما فرطت في جنب الله (56/ زمر) | |||
== | ما فرطتم في يوسف (80/ يوسف). | ||
أفرطت القربة: مشك و آبدان را پر كردم. | |||
و در آيه: و كان أمره فرطا (28/ كهف) يعنى كارش اسراف و ضايع كردن بود<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج3، ص: 42-42</ref> | |||
===«قصر»=== | |||
القصر: [كوتاه] نقطه مقابل طول يا بلندى است و اين دو واژه از اسمهايى هستند كه با اضافه شدن به ساير كلمات و با در نظر گرفتن كلماتى غير از خودشان در نظر مىآيند. | |||
قصرت كذا: كوتاهش كردم. | |||
تقصير: اسمى است براى كوتاهى نمودن در كار. | |||
و نيز- قصرت كذا- يعنى قسمتى از آنرا به بعض ديگرش ضميمه كردم و از اين معنى كلمه قصر يعنى بناى مرتفع كه جمعش قصور است، در آيه: | |||
و قصر مشيد (45/ حج). | |||
[كاخ و بنائى استوار و محكم]. | |||
و در آيات: و يجعل لك قصورا (10/ فرقان). | |||
إنها ترمي بشرر كالقصر (32/ مرسلات). | |||
گفته شده- قصر- ريشههاى درخت است و مفرد آن- قصرة- مثل واژههاى- جمرة و جمر [سنگريزه و پشته ريگها] و تشبيهى است به قصر مثل تشبيهى كه در آيه:كأنه جمالات صفر (33/ مرسلات) آمده است | |||
قصرته: او را در «قصر» نهادم و از اين معنى است، آيه: | |||
حور مقصورات في الخيام (72/ رحمن). | |||
قصر الصلاة: نماز را با ترك بعضى از اركان آن كوتاه كرد، در آيه: | |||
فليس عليكم جناح أن تقصروا من الصلاة (101/ نساء) | |||
قصرت اللقحة على فرسى: اسبم را از لقاح و باردار شدنش باز داشتم. | |||
قصر السهم عن الهدف: تير از هدف دور شد و به آن نرسيد. | |||
امرأة قاصرة الطرف: زنى كه چشمان خود را از پاكى و ايمان به چيزى كه جايز نيست خيره نمىكند و چشم نمىدوزد [زنان چشم پاك و ديده فروهشته از ناروا و حرام]. | |||
خداى تعالى گفت: فيهن قاصرات الطرف (56/ رحمن) يعنى در بهشت زنانى پاك چشم و ديده فرو هشتهاند وجود دارند. | |||
قصر شعره: بعضى از موهاى خود را چيد و كوتاه كرد، در آيه: | |||
محلقين رؤسكم و مقصرين (27/ فتح) | |||
قصر في كذا: در آن كار سستى كرد. | |||
قصر عنه: به او نرسيد و آنرا بدست نياورد. | |||
أقصر عنه: با اينكه قدرت داشت از رسيدن به آن خوددارى كرد. | |||
اقتصر على كذا: به چيز كمى از آن اكتفا كرد. | |||
أقصرت الشاة: آن گوسفند كهنسال شد تا اينكه دندانهايش سائيده و كوتاه شد. | |||
أقصرت المرأة: كودكى نارسا و كوچك زائيد. | |||
تقصار: گردنبند كوتاه. | |||
قوصره: سبد و زنبيل [و نيز كنايه از زن است]<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج3، ص: 202-200</ref> | |||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |