پرش به محتوا

فرزند (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[ولد (ریشه)|ریشه ولد]]
|[[ولد (ریشه)|ریشه ولد]]
|[[ولد (واژگان)|مشتقات ولد]]
|[[ولد (واژگان)|مشتقات ولد]]
|
|{{AFRAME|Surah=4|Ayah=11}}
|-
|-
|ذریة
|ذریة
|[[ذرو (ریشه)|ریشه ذرو]]
|[[ذرر (ریشه)|ریشه ذرر]]
|[[ذرو (واژگان)|مشتقات ذرو]]
|[[ذرر (واژگان)|مشتقات ذرر]]
|
|{{AFRAME|Surah=4|Ayah=9}}
|-
|-
|اسباط
|اسباط
|[[سبط (ریشه)|ریشه سبط]]
|[[سبط (ریشه)|ریشه سبط]]
|[[سبط (واژگان)|مشتقات سبط]]
|[[سبط (واژگان)|مشتقات سبط]]
|
|{{AFRAME|Surah=2|Ayah=140}}
|-
|-
|عَقِب
|عَقِب
|[[عقب (ریشه)|ریشه عقب]]  
|[[عقب (ریشه)|ریشه عقب]]
|[[عقب (واژگان)|مشتقات عقب]]  
|[[عقب (واژگان)|مشتقات عقب]]
|
|{{AFRAME|Surah=43|Ayah=28}}
|-
|-
|نسل
|نسل
|[[نسل (ریشه)|ریشه نسل]]  
|[[نسل (ریشه)|ریشه نسل]]
|[[نسل (واژگان)|مشتقات نسل]]  
|[[نسل (واژگان)|مشتقات نسل]]
|
|{{AFRAME|Surah=21|Ayah=96}}
|-
|-
|حَفدَة
|حَفدَة
|[[ولد (ریشه)|ریشه حفد]]
|[[ولد (ریشه)|ریشه حفد]]
|[[حفد (واژگان)|مشتقات حفد]]  
|[[حفد (واژگان)|مشتقات حفد]]
|
|{{AFRAME|Surah=16|Ayah=72}}
|-
|-
|اهل
|اهل
|[[ولد (ریشه)|ریشه اهل]]
|[[ولد (ریشه)|ریشه اهل]]
|[[هون (واژگان)|مشتقات اهل]]  
|[[اهل (واژگان)|مشتقات اهل]]
|
|{{AFRAME|Surah=37|Ayah=134}}
|-
|-
|آل
|آل
|[[الل (ریشه)|ریشه الل]]
|[[الل (ریشه)|ریشه الل]]
|[[الل (واژگان)|مشتقات الل]]  
|[[الل (واژگان)|مشتقات الل]]
|
|
|}
|}
خط ۵۳: خط ۵۳:
==معانی مترادفات قرآنی فرزند==
==معانی مترادفات قرآنی فرزند==


=== «اولاد» ===
===«اولاد» ===
وَلَد فرزند و مولود كه براى مفرد و جمع و كوچك و بزرگ هر دو گفته ميشود، خداى تعالى فرمود: إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ- النساء/ 176 و أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ- انعام/ 101 به پسر خوانده و نيز كسى كه خود را به پدر و مادرى نسبت دهد- وَلَد- گويند، آيه: أَوْ نَتَّخِذَهُ‏ وَلَداً- القصص/ 9 يا اينكه او را به فرزندى مى‏گيريم.
وَلَد فرزند و مولود كه براى مفرد و جمع و كوچك و بزرگ هر دو گفته ميشود، خداى تعالى فرمود: إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ- النساء/ 176 و أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ- انعام/ 101 به پسر خوانده و نيز كسى كه خود را به پدر و مادرى نسبت دهد- وَلَد- گويند، آيه: أَوْ نَتَّخِذَهُ‏ وَلَداً- القصص/ 9 يا اينكه او را به فرزندى مى‏گيريم.


خط ۶۴: خط ۶۴:
گفته‏اند- وُلْد- جمع وَلَد است مثل- أُسْد و أَسَد- يعنى شيران- و جائز است كه‏ وُلْد- مفرد باشد كه او را افزون سازد، كسى كه هم خون اوست از اوست»<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 486-485</ref>
گفته‏اند- وُلْد- جمع وَلَد است مثل- أُسْد و أَسَد- يعنى شيران- و جائز است كه‏ وُلْد- مفرد باشد كه او را افزون سازد، كسى كه هم خون اوست از اوست»<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 486-485</ref>


=== «ذریة» ===
===«ذریة»===
ذِرْوَة السَّنام و ذُرَآه‏: سر كوهان شتر و بالاى او.
ذِرْوَة السَّنام و ذُرَآه‏: سر كوهان شتر و بالاى او.


خط ۸۷: خط ۸۷:
يعنى: ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ‏- از- ذرو- نيست چنانكه بلخى گفته است بلكه از ذرأ است چنانكه راغب آن را در واژه- ذرأ- بيان كرده.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 10-9</ref>
يعنى: ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ‏- از- ذرو- نيست چنانكه بلخى گفته است بلكه از ذرأ است چنانكه راغب آن را در واژه- ذرأ- بيان كرده.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 10-9</ref>


=== «اسباط» ===
===«اسباط»===
اصل‏ سَبْط، انبساط يا گستردگى و گشادگى است.
اصل‏ سَبْط، انبساط يا گستردگى و گشادگى است.


خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
سَبَطَتِ‏ النّاقةُ وَلَدَها: شتر مادينه نوزادش را انداخت.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 178-177</ref>
سَبَطَتِ‏ النّاقةُ وَلَدَها: شتر مادينه نوزادش را انداخت.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 178-177</ref>


=== «عَقِب» ===
===«عَقِب»===
العَقِب‏: پشت پا كه- عَقْب‏- هم گفته شده، جمعش‏ أَعْقَاب‏ است، روايت شده است كه:
العَقِب‏: پشت پا كه- عَقْب‏- هم گفته شده، جمعش‏ أَعْقَاب‏ است، روايت شده است كه:


خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
يَعْقُوب‏: كبك نر، چون با جست و خيز مى‏دود (مثل دويدن زاغ و كلاغ).
يَعْقُوب‏: كبك نر، چون با جست و خيز مى‏دود (مثل دويدن زاغ و كلاغ).


=== «نسل» ===
===«نسل»===
نَسْل‏ يعنى بريدن از چيزى. مثل- نَسَلَ‏ الوبرُ عن البعير- كرك و پشم را از شتر چيد و بريد يا جدا كردن پيراهن از تن و محبت از دل، شاعر ميگويد-فَسُلِّى ثيابى عن ثيابك تنسلى‏ جامه‏ام را از جامه‏ات يا تنت دور كن- نُسَالَة- موى و پر و بالى كه از پرنده ميافتد و جدا ميشود. أَنْسَلَتِ‏ الابلُ- موقع چيدن موى شتر است.
نَسْل‏ يعنى بريدن از چيزى. مثل- نَسَلَ‏ الوبرُ عن البعير- كرك و پشم را از شتر چيد و بريد يا جدا كردن پيراهن از تن و محبت از دل، شاعر ميگويد-فَسُلِّى ثيابى عن ثيابك تنسلى‏ جامه‏ام را از جامه‏ات يا تنت دور كن- نُسَالَة- موى و پر و بالى كه از پرنده ميافتد و جدا ميشود. أَنْسَلَتِ‏ الابلُ- موقع چيدن موى شتر است.
نَسَلَ‏- دويد و مضارعش- يَنْسِلُ‏ و مصدرش- نَسَلَان‏ است يعنى دويده و سرعت گرفت. در آيه گفت:
نَسَلَ‏- دويد و مضارعش- يَنْسِلُ‏ و مصدرش- نَسَلَان‏ است يعنى دويده و سرعت گرفت. در آيه گفت:
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ‏- البقره/ 205 تَنَاسَلُوا- يعنى فرزند داشته باشيد و نسلتان را افزون كنيد و هم چنين گفته‏اند «هر گاه خواستى فضيلت انسانى را بشناسى از او در باره عداوت يا كينه‏اى كه برايت از او بوجود آمده است بخشش بخواه.»<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 327-326</ref>
وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ‏- البقره/ 205 تَنَاسَلُوا- يعنى فرزند داشته باشيد و نسلتان را افزون كنيد و هم چنين گفته‏اند «هر گاه خواستى فضيلت انسانى را بشناسى از او در باره عداوت يا كينه‏اى كه برايت از او بوجود آمده است بخشش بخواه.»<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 327-326</ref>


=== «حَفدَة» ===
===«حَفدَة»===
خداى تعالى گويد: (وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً- 72/ نحل).
خداى تعالى گويد: (وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً- 72/ نحل).


خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:
أصمعى‏ گفته است، اصل حفد- پا در جاى پاى ديگر نهادن و دنبال او رفتن و باو پيوستن است.
أصمعى‏ گفته است، اصل حفد- پا در جاى پاى ديگر نهادن و دنبال او رفتن و باو پيوستن است.


=== «اهل» ===
===«اهل»===
أَهْل‏ الرّجل- يعنى كسانى كه نسبى يا دينى يا چيزى همانند آنها مثل خانه‏اى و شهر و بنايى آنها را با يكديگر جمع و مربوط مى‏كند و آنها را اهل و خانواده آن شخص گويند، پس- أهل الرّجل- در اصل كسانى هستند كه مسكن و خانه‏اى واحد، آنها را در يك جا جمع و فراهم مى‏آورد.
أَهْل‏ الرّجل- يعنى كسانى كه نسبى يا دينى يا چيزى همانند آنها مثل خانه‏اى و شهر و بنايى آنها را با يكديگر جمع و مربوط مى‏كند و آنها را اهل و خانواده آن شخص گويند، پس- أهل الرّجل- در اصل كسانى هستند كه مسكن و خانه‏اى واحد، آنها را در يك جا جمع و فراهم مى‏آورد.


خط ۲۱۹: خط ۲۱۹:
جمع أهل- أهلون‏ و أَهَالٍ‏ و أَهْلَات‏- است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 220-219</ref>
جمع أهل- أهلون‏ و أَهَالٍ‏ و أَهْلَات‏- است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 220-219</ref>


=== «آل» ===
===«آل»===
الإِلّ‏ يعنى صورت آشكار و روشنى از پيمان نامه‏ها و دوستى، و سوگند،- تَئِلُ‏- يعنى بطورى درخشيد كه انكارش ممكن نيست، در آيه (لا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ‏ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً- 8/ توبه) يعنى يهود و مشركين پيمان‏هاى عدم تجاوز و صلح را در باره مؤمن رعايت نمى‏كنند و آنان تجاوزگرند). أَلَ‏ الفَرَسُ- آن اسب بسرعت دويد، و حقيقت معنيش اينست كه آن اسب ظاهر شد و درخشيد، در حالت استعاره بمعنى سرعت بكار مى‏رود مانند برق و طار- و- الأَلَّة- شمشير و حربه برّاق است، و- أَلَ‏ بها- يعنى زد، و گفته‏اند، إلّ و إيل‏ نام خداى تعالى است و اين معنى درست، نيست، اذن‏ مُؤَلَّلة- گوش دقيق و حسّاس، و- الإلال‏- دو طرف لبه چاقوست.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 183-182</ref>
الإِلّ‏ يعنى صورت آشكار و روشنى از پيمان نامه‏ها و دوستى، و سوگند،- تَئِلُ‏- يعنى بطورى درخشيد كه انكارش ممكن نيست، در آيه (لا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ‏ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً- 8/ توبه) يعنى يهود و مشركين پيمان‏هاى عدم تجاوز و صلح را در باره مؤمن رعايت نمى‏كنند و آنان تجاوزگرند). أَلَ‏ الفَرَسُ- آن اسب بسرعت دويد، و حقيقت معنيش اينست كه آن اسب ظاهر شد و درخشيد، در حالت استعاره بمعنى سرعت بكار مى‏رود مانند برق و طار- و- الأَلَّة- شمشير و حربه برّاق است، و- أَلَ‏ بها- يعنى زد، و گفته‏اند، إلّ و إيل‏ نام خداى تعالى است و اين معنى درست، نيست، اذن‏ مُؤَلَّلة- گوش دقيق و حسّاس، و- الإلال‏- دو طرف لبه چاقوست.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 183-182</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
<references />
ویراستار
۸٬۳۴۱

ویرایش