ویراستار
۸٬۳۴۱
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «== مترادفات قرآنی ؟ == مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ». == مترادفات «» در قرآن == {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- | |ریشه ؟ |مشتقات ؟ | |- | |ریشه ؟ |هون (...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== مترادفات قرآنی | == مترادفات قرآنی «پیش از این»== | ||
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از | مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «قَدِمَ»، «أَسلَفَ». | ||
== مترادفات | ==مترادفات «پیش از این» در قرآن== | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|+ | |+ | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
!نمونه آیات | !نمونه آیات | ||
|- | |- | ||
| | |قَدِمَ | ||
|[[ | |[[قدم (ریشه)|ریشه قدم]] | ||
|[[ | |[[قدم (واژگان)|مشتقات قدم]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=50|Ayah=28}} | ||
|- | |- | ||
| | |اسلف | ||
|[[ | |[[سلف (ریشه)|ریشه سلف]] | ||
|[[ | |[[سلف (واژگان)|مشتقات سلف]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=10|Ayah=30}} | ||
| | |||
| | |||
|} | |} | ||
== معانی مترادفات قرآنی | ==معانی مترادفات قرآنی «پیش از این»== | ||
=== قَدِمَ === | |||
القَدَمُ: گام و پيش پاى (در همه جانداران) جمعش- أَقْدَامٌ، در آيه: وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ (11/ انفال) و واژه تَقَدُّم و تأخر به همين اعتبار در نظر گرفته شده. | |||
تَقَدُّم: پيشى داشتن و پيشى جستن، چنانكه قبلا گفتيم چهار وجه دارد ولى- حديث و قَدِيم- يا به اعتبار دو زمان گذشته و حال گفته ميشود و يا به اعتبار شرافت و بزرگوارى مانند- فلان مُتَقَدَّمٌ على فلان- يعنى از او شريفتر است و يا اينكه وجود غير او جز با بودن وجود او درست نيست مثل اينكه مىگويى: | |||
الواحد متقدّم على العدد- يعنى عدد واحد و نخستين عدد بر ساير اعداد پيشتر و جلوتر است مقصود اين استكه اگر بيشتر شدند و بالا رفتن عدد واحد توهم شود اعداد هم بالا ميروند و بيشتر ميشوند. | |||
قِدَمٌ- وجودى است موجود در زمان گذشته و- بقاء- وجودى است موجود در حال و آينده. در وصف خداى وارد شده است كه- يا قديم الإحسان. | |||
ولى- قديم- در وصف خداى تعالى از قرآن در آيهاى و در اخبار صحيحى وارد نشده است اما متكلمين آنرا بكار ميبرند و خداى را با آن وصف مىكنند بيشتر مواردى كه قديم بكار ميرود به اعتبار زمان است مثل: كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ (39/ يس). | |||
در آيه گفت: قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ (2/ يونس). | |||
يعنى مسابقه فضيلت و خير در پيشگاه پروردگارشان دارند و اسم مصدر است. | |||
قَدَّمْتُ كذا: آنرا جلو نهادم و پيش داشتم، در آيات: | |||
أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ (13/ مجادله) لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ (80/ مائده). | |||
قَدَّمْتُ فلاناً أَقْدُمُهُ: وقتى است كه او را جلو بيندازى و پيش دارى، در آيات: يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ (98/ هود) | |||
بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ (95/ بقره). | |||
لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (1/ حجرات). | |||
در آيه اخير گفته شده معنايش اينستكه از (خدا و رسول) پيشى نگيريد تحقيقش اين استكه در سخن و حكم بر او پيشى نجوئيد بلكه بآنچه كه برايتان ترسيم مىكند و معين مىنمايد عمل كنيد همانطور كه در باره «العباد المكرمون» كه همان فرشتگانند گفته شده: | |||
لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ (27/ انبياء) يعنى در سخن گفتن بر خداى پيشى نمىگيرند. | |||
و در آيه: لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (34/ اعراف) يعنى تأخّر و تقدم يا عقب ماندن و پيش افتادن را نمىخواهند. | |||
و در آيه: وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ (12/ يس) يعنى آنچه را كه عمل كردهاند. | |||
و نيز گفته شده قَدَّمْتُ إليه بكذا: وقتى است كه قبل از موعد مقرر او را به كارش امر كنم و وا دارم، قبل از اينكه مردم يا كار به او زيانى برساند و او را غمگين كند. | |||
قَدَّمْتُ به: قبل از وقت نياز او را آگاه نمودم كه آنرا انجام دهد، و از اين معنى است آيه: | |||
وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ (28/ ق)- (قبلا و در دنيا چنين آيندهاى و عذابى را براى شما بيان كردم). | |||
قُدَّام: در برابر خلف است [يعنى جلو و عقب يا پيشين در برابر پسين و از اول تا آخر] و تصغير آن- قُدَيْدِمَة- است. | |||
ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج3، ص: 151 | |||
ركب فلان مَقَادِيمَةُ: وقتى است كه كسى به روى در افتد. قَادِمَةُ الرّحلِ: جلو زين ستور. | |||
قَادِمَةُ الأطبّاءِ: پيشواى پزشكان. | |||
قَادِمَةُ الجناحِ: طلايهى كرانه لشكر. | |||
مُقَدَّمَةُ الجيشِ: طلايهى سياه. | |||
در تمام اين عبارات واژه قَادِم و مقدمه به اعتبار تقدم و پيش بودن در نظر گرفته ميشود.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج3، ص: 151-148</ref> | |||
=== أَسلَفَ === | |||
السَّلَف: پيشرو و طلايهدار و پيشى گيرنده، خداى تعالى گويد: (فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِينَ- 56/ زخرف) (آنها را پيشرو و نمونهاى براى ديگران قرار داديم يعنى پيشى گيرنده و عبرت آور). | |||
و آيه: (فَلَهُ ما سَلَف - 275/ بقره) يعنى: از گناهى كه قبلا مرتكب شده، دور مىشود.و همچنين آيه: (إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ- 22/ نساء) يعنى: آنچه را كه قبلا از كارهاتان انجام دادهايد و اين معنى همان دور شدن از آن است پس استثناء از گناه است نه از فعل و مجاز دانستن آن و لفلان سَلَفٌ كريم: يعنى پدرانى كه در گذشته و در بزرگوارى پيشرو بودهاند جمعش أَسْلَاف و سُلُوف است. | |||
سَالِفَة: قسمت پهن گردن كه به شانه متصل است. | |||
سَلَف: پيش پرداخت براى خريد و فروش و آنچه كه داد و ستد مىشود. | |||
السَّالِفَة و السُّلَاف: پيشتازان جنگى و چاوشان كاروانيان. | |||
سُلَافة الخمر: تفاله باقيمانده از عصاره خمر. | |||
سُلْفَة: آنچه كه قبل از طعام در مهمانى براى مهمانان آورده مىشود لذا مىگويند. | |||
سَلِّفُوا ضَيْفَكُم و لَهِّنُوه: مهمانتان را ناشتائى و پيشكش دهيد. (پذيرائى قبل از اطعام و غذا).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 245-244</ref> | |||
== ارجاعات == | ==ارجاعات== | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |