پرش به محتوا

پیش از این (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== مترادفات قرآنی ؟ == مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ». == مترادفات «» در قرآن == {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- | |ریشه ؟ |مشتقات ؟ | |- | |ریشه ؟ |هون (...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
== مترادفات قرآنی ؟ ==
== مترادفات قرآنی «پیش از این»==
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ».
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «قَدِمَ»، «أَسلَفَ».


== مترادفات «» در قرآن ==
==مترادفات «پیش از این» در قرآن==
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|+
|+
خط ۱۰: خط ۱۰:
!نمونه آیات
!نمونه آیات
|-
|-
|
|قَدِمَ
|[[یسر (ریشه)|ریشه ؟]]
|[[قدم (ریشه)|ریشه قدم]]
|[[یسر (واژگان)|مشتقات ؟]]
|[[قدم (واژگان)|مشتقات قدم]]
|
|{{AFRAME|Surah=50|Ayah=28}}
|-
|-
|
|اسلف
|[[هون (ریشه)|ریشه ؟]]
|[[سلف (ریشه)|ریشه سلف]]
|[[هون (واژگان)|مشتقات ؟]]
|[[سلف (واژگان)|مشتقات سلف]]
|
|{{AFRAME|Surah=10|Ayah=30}}
|-
|
|
|
|
|}
|}


== معانی مترادفات قرآنی ؟==
==معانی مترادفات قرآنی «پیش از این»==
 
=== قَدِمَ ===
القَدَمُ‏: گام و پيش پاى (در همه جانداران) جمعش- أَقْدَامٌ‏، در آيه: وَ يُثَبِّتَ بِهِ‏ الْأَقْدامَ‏ (11/ انفال) و واژه تَقَدُّم و تأخر به همين اعتبار در نظر گرفته شده.
 
تَقَدُّم‏: پيشى داشتن و پيشى جستن، چنانكه قبلا گفتيم چهار وجه دارد ولى- حديث و قَدِيم‏- يا به اعتبار دو زمان گذشته و حال گفته ميشود و يا به اعتبار شرافت و بزرگوارى مانند- فلان‏ مُتَقَدَّمٌ‏ على فلان- يعنى از او شريف‏تر است و يا اينكه وجود غير او جز با بودن وجود او درست نيست مثل اينكه مى‏گويى:
 
الواحد متقدّم على العدد- يعنى عدد واحد و نخستين عدد بر ساير اعداد پيشتر و جلوتر است مقصود اين استكه اگر بيشتر شدند و بالا رفتن عدد واحد توهم شود اعداد هم بالا ميروند و بيشتر ميشوند.
 
قِدَمٌ‏- وجودى است موجود در زمان گذشته و- بقاء- وجودى است موجود در حال و آينده. در وصف خداى وارد شده است كه- يا قديم الإحسان.
 
ولى- قديم- در وصف خداى تعالى از قرآن در آيه‏اى و در اخبار صحيحى وارد نشده است اما متكلمين آنرا بكار ميبرند و خداى را با آن وصف مى‏كنند بيشتر مواردى كه قديم بكار ميرود به اعتبار زمان است مثل: كَالْعُرْجُونِ‏ الْقَدِيمِ‏ (39/ يس).
 
در آيه گفت: قَدَمَ‏ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ‏ (2/ يونس).
 
يعنى مسابقه فضيلت و خير در پيشگاه پروردگارشان دارند و اسم مصدر است.
 
قَدَّمْتُ‏ كذا: آنرا جلو نهادم و پيش داشتم، در آيات:
 
أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ‏ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ‏ (13/ مجادله) لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ‏ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ‏ (80/ مائده).
 
قَدَّمْتُ‏ فلاناً أَقْدُمُهُ‏: وقتى است كه او را جلو بيندازى و پيش دارى، در آيات: يَقْدُمُ‏ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ (98/ هود)
 
بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ‏ (95/ بقره).
 
لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏ (1/ حجرات).
 
در آيه اخير گفته شده معنايش اينستكه از (خدا و رسول) پيشى نگيريد تحقيقش اين استكه در سخن و حكم بر او پيشى نجوئيد بلكه بآنچه كه برايتان ترسيم مى‏كند و معين مى‏نمايد عمل كنيد همانطور كه در باره «العباد المكرمون» كه همان فرشتگانند گفته شده:
 
لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ‏ (27/ انبياء) يعنى در سخن گفتن بر خداى پيشى نمى‏گيرند.
 
و در آيه: لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ‏ (34/ اعراف) يعنى تأخّر و تقدم يا عقب ماندن و پيش افتادن را نمى‏خواهند.
 
و در آيه: وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ‏ (12/ يس) يعنى آنچه را كه عمل كرده‏اند.
 
و نيز گفته شده‏ قَدَّمْتُ‏ إليه بكذا: وقتى است كه قبل از موعد مقرر او را به كارش امر كنم و وا دارم، قبل از اينكه مردم يا كار به او زيانى برساند و او را غمگين كند.
 
قَدَّمْتُ‏ به: قبل از وقت نياز او را آگاه نمودم كه آنرا انجام دهد، و از اين معنى است آيه:
 
وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ (28/ ق)- (قبلا و در دنيا چنين آينده‏اى و عذابى را براى شما بيان كردم).
 
قُدَّام‏: در برابر خلف است [يعنى جلو و عقب يا پيشين در برابر پسين و از اول تا آخر] و تصغير آن- قُدَيْدِمَة- است.
 
ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 151
 
ركب فلان‏ مَقَادِيمَةُ: وقتى است كه كسى به روى در افتد. قَادِمَةُ الرّحلِ: جلو زين ستور.
 
قَادِمَةُ الأطبّاءِ: پيشواى پزشكان.
 
قَادِمَةُ الجناحِ: طلايه‏ى كرانه لشكر.
 
مُقَدَّمَةُ الجيشِ: طلايه‏ى سياه.
 
در تمام اين عبارات واژه‏ قَادِم‏ و مقدمه به اعتبار تقدم و پيش بودن در نظر گرفته ميشود.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 151-148</ref>
 
=== أَسلَفَ ===
السَّلَف‏: پيشرو و طلايه‏دار و پيشى گيرنده، خداى تعالى گويد: (فَجَعَلْناهُمْ‏ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِينَ‏- 56/ زخرف) (آنها را پيشرو و نمونه‏اى براى ديگران قرار داديم يعنى پيشى گيرنده و عبرت آور).
 
و آيه: (فَلَهُ ما سَلَف‏ - 275/ بقره) يعنى: از گناهى كه قبلا مرتكب شده، دور مى‏شود.و همچنين آيه: (إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ‏- 22/ نساء) يعنى: آنچه را كه قبلا از كارهاتان انجام داده‏ايد و اين معنى همان دور شدن از آن است پس استثناء از گناه است نه از فعل و مجاز دانستن آن و لفلان‏ سَلَفٌ‏ كريم: يعنى پدرانى كه در گذشته و در بزرگوارى پيشرو بوده‏اند جمعش‏ أَسْلَاف‏ و سُلُوف‏ است.
 
سَالِفَة: قسمت پهن گردن كه به شانه متصل است.
 
سَلَف‏: پيش پرداخت براى خريد و فروش و آنچه كه داد و ستد مى‏شود.
 
السَّالِفَة و السُّلَاف‏: پيشتازان جنگى و چاوشان كاروانيان.
 
سُلَافة الخمر: تفاله باقيمانده از عصاره خمر.
 
سُلْفَة: آنچه كه قبل از طعام در مهمانى براى مهمانان آورده مى‏شود لذا مى‏گويند.
 
سَلِّفُوا ضَيْفَكُم و لَهِّنُوه: مهمانتان را ناشتائى و پيشكش دهيد. (پذيرائى قبل از اطعام و غذا).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 245-244</ref>


== ارجاعات ==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۳۴۱

ویرایش